سند سرسپردگی دکتر عیسی صدیق به‌امپریالیسم بریتانیا

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۳:۱۶ توسط امیر (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۴۷

سند زیر که متن مذاکرهٔ دکتر عیسی صدیق است با یکی از کارگزاران عالیرتبهٔ وزارت خارجهٔ بریتانیا، گویای سر‌سپردگی او به‌امپریالیسم بریتانیا و خیانتش به‌خلق ایران است. امپریالیسم بریتانیا در سند دیگری (تلگرام مورخ ۲۳ ژوئن ۱۹۴۷ - F.O.321/6189) او را یکی از «دوستان قدیمی سفارت بریتانیا» در تهران معرفی می‌کند. آیا دکتر عیسی صدیق فکر می‌کرد که سی‌سال بعد متن مذاکرات خائنانهٔ او با کارگزار بریتانیائی بر همه روشن خواهد شد؟ این سند مشتی است از خروار. و پیداست که تاریخ ما در باب او چه قضاوت خواهد کرد.


گزارش ملاقات دکتر عیسی صدیق با یکی از مسئولین وزارت خارجه بریتانیا در ۲۸ مه ۱۹۴۷ (۷ خرداد ۱۳۲۶) در لندن

من دیروز با آقای دکتر عیسی صدیق، مختصص امور تربیتی، به‌مدت بیش از یک ساعت گفت‌وگو کردم. این دومین ملاقات ما بود که به‌خواهش او در مورد کشورش صورت می‌گرفت. دکتر صدیق یکی از پیروان باوفای پروفسور ای.جی، براون [استاد] کمبریج، و یکی از قدیمی‌ترین دوستان ایرانی ماست. او در دوره‌های مختلف ریاست دانشگاه جدید تهران، و وزارت فرهنگ را به‌عهده داشته است. اکنون به‌خاطر امور حرفه‌ئی در این کشور [انگلستان] توقف دارد.

در مذاکره با او من چند نکته را که آقای هاریس به‌وزیر مشاور [بریتانیا] متذکر شده بود در ذهن داشتم.

دکتر صدیق سخن را این طور آغاز کرد که به‌زودی به‌ایران مراجعت کرده به‌دیدن شاه خواهد رفت، و مایل بود که نظرات خود و [نیز] نظرات وزارت خارجهٔ بریتانیا را در مورد ایران [به‌شاه] توضیح داد. او گفت که دو هزار سال تاریخ ایران نشان داده است که کشور و مردم عادی تنها هنگامی از رونق برخوردار بوده‌اند که ثبات حاکم بوده و ثبات نیز به‌یک حاکم مقتدر مرکزی بستگی داشته است. اما چنین حاکمی افزون بر شخصیت خود به‌نوعی حمایت‌ها نیاز داشته است، یا دست‌‌کم به‌این نیازمند بوده است که از برخی اوضاع و احوال که موقعیت او را تضعیف می‌کند،‌ فارغ باشد؛ او بر این نظر بود که شکل فعلی قانون اساسی ایران که براساس رای عمومی استوار است و به‌سلطان هیچ حقی در انحلال مجلس نمی‌دهد، در حال حاضر سنگ راه ایجاد ثبات است. او نظرات مرا در این زمینه خواستار شد.

من با این نظر موافق بودم که ایران به‌یک قدرت اجرائی نیرومند مرکزی نیاز دارد؛ که ما [حکومت بریتانیا] این را تشخیص می‌دهیم که شاه مرکز ثبات و میهن‌پرستی است و حمایت ازو شایسته و ضروری است. من بر این نظر بودم که در کشور شرقی، سلطان باید از حمایت ارتش برخوردار باشد و به‌نظر من شاه از این پشتیبانی بهره‌مند است. دکتر صدیق فوراً نظر موافق خود را اعلام داشت، و اظهار امیدواری کرد که ما نه تنها بتوانیم از شاه حمایت کنیم، بلکه در این کار هم کمک کنیم که ارتش به‌یک ابزار موثر ملّی بدل شود. من گفتم که دکتر صدیق می‌داند که توانائی ما در کمک به‌ارتش به‌چند دلیل محدود است؛ نخست این که اگر ما ارتش را بیش از حد به‌زیر حمایت خود بگیریم، روس‌ها واکنش نشان