سند سرسپردگی دکتر عیسی صدیق بهامپریالیسم بریتانیا
سند زیر که متن مذاکرهٔ دکتر عیسی صدیق است با یکی از کارگزاران عالیرتبهٔ وزارت خارجهٔ بریتانیا، گویای سرسپردگی او بهامپریالیسم بریتانیا و خیانتش بهخلق ایران است. امپریالیسم بریتانیا در سند دیگری (تلگرام مورخ ۲۳ ژوئن ۱۹۴۷ - F.O.321/61989) او را یکی از «دوستان قدیمی سفارت بریتانیا» در تهران معرفی میکند. آیا دکتر عیسی صدیق فکر میکرد که سی سال بعد متن مذاکرات خائنانهٔ او با کارگزار بریتانیائی بر همه روشن خواهد شد؟ این سند مشتی است از خروار. و پیداست که تاریخ ما در باب او چه قضاوت خواهد کرد.
گزارش ملاقات دکتر عیسی صدیق با یکی از مسئولین وزارت خارجه بریتانیا در ۲۸ مه ۱۹۴۷ (۷ خرداد ۱۳۲۶) در لندن
من دیروز با آقای دکتر عیسی صدیق، مختصص امور تربیتی، بهمدت بیش از یک ساعت گفتوگو کردم. این دومین ملاقات ما بود که بهخواهش او در مورد کشورش صورت میگرفت. دکتر صدیق یکی از پیروان باوفای پروفسور ای. جی، براون [استاد] کمبریج، و یکی از قدیمیترین دوستان ایرانی ماست. او در دورههای مختلف ریاست دانشگاه جدید تهران، و وزارت فرهنگ را بهعهده داشته است. اکنون بهخاطر امور حرفهئی در این کشور [انگلستان] توقف دارد.
در مذاکره با او من چند نکته را که آقای هاریس بهوزیر مشاور [بریتانیا] متذکر شده بود در ذهن داشتم.
دکتر صدیق سخن را این طور آغاز کرد که بهزودی بهایران مراجعت کرده بهدیدن شاه خواهد رفت، و مایل بود که نظرات خود و [نیز] نظرات وزارت خارجهٔ بریتانیا را در مورد ایران [بهشاه] توضیح دهد. او گفت که دو هزار سال تاریخ ایران نشان داده است که کشور و مردم عادی تنها هنگامی از رونق برخوردار بودهاند که ثبات حاکم بوده و ثبات نیز بهیک حاکم مقتدر مرکزی بستگی داشته است. اما چنین حاکمی افزون بر شخصیت خود بهنوعی حمایتها نیاز داشته است، یا دستکم بهاین نیازمند بوده است که از برخی اوضاع و احوال که موقعیت او را تضعیف میکند، فارغ باشد؛ او بر این نظر بود که شکل فعلی قانون اساسی ایران که بر اساس رأی عمومی استوار است و بهسلطان هیچ حقی در انحلال مجلس نمیدهد، در حال حاضر سنگ راه ایجاد ثبات است. او نظرات مرا در این زمینه خواستار شد.
من با این نظر موافق بودم که ایران بهیک قدرت اجرائی نیرومند مرکزی نیاز دارد؛ که ما [حکومت بریتانیا] این را تشخیص میدهیم که شاه مرکز ثبات و میهنپرستی است و حمایت ازو شایسته و ضروری است. من بر این نظر بودم که در کشور شرقی سلطان باید از حمایت ارتش برخوردار باشد و بهنظر من شاه از این پشتیبانی بهرهمند است. دکتر صدیق فوراً نظر موافق خود را اعلام داشت، و اظهار امیدواری کرد که ما نه تنها بتوانیم از شاه حمایت کنیم، بلکه در این کار هم کمک کنیم که ارتش بهیک ابزار موثر ملّی بدل شود. من گفتم که دکتر صدیق میداند که توانائی ما در کمک بهارتش بهچند دلیل محدود است؛ نخست این که اگر ما ارتش را بیش از حد بهزیر حمایت خود بگیریم، روسها واکنش نشان خواهند داد. دکتر صدیق بهاین نظر موافق بود. دوم این که ما خود از نظر مالی در مضیقه هستیم، و سوم این که ما در زیر فشار زیادی قرار داریم تا برای کسانی که نسبت بهآنها تعهد سنگینتری داریم، وسایل [جنگی] تهیه کنیم.
امّا من اطلاع دارم که آمریکائیها کمکهائی بهارتش ایران میکنند. مدتی طولانی دربارهٔ مسئله ثبات صحبت کردم، و اظهار اطمینان کردم که وزیر خارجهٔ ما نه فقط برای ثبات ارزش زیادی قائل است، بل که قویاً براین نظر است که ثبات کیفتی لایتغیر ندارد و بهپیشرفت بستگی دارد.
در حالی که ما در مورد ثبات ایران در یکی دو سال آینده هیچ گونه تردید بخصوصی نداریم، محافل مختلف بهما توصیه میکنند که اگر دولت در تهران نتواند طبقات دهقان و صنعتگر را در شهرها، که صنایع جدیدی در آنها پیدا شده، متقاعد کند که ثروتمندان - خواه زمیندار و خواه کارفرما - همهٔ سودها را بهجیب نمیزنند و طبقات فقیر نیز امتیازات ملموسی بهدست میآورند این خطر واقعی وجود دارد که در ظرف سه تا پنج سال آینده این طبقات برای جبران [صدماتی که بهآنها وارد شده] بهحزب تجدید حیات کردهٔ توده یا عقاید کمونیستی روی آوردند. بنابراین، مهمتر از همه این است که دولت بهجای آن که برنامههای زیبائی روی کاغذ بیاورد باید بتواند پیشرفتهای ملموسی در زندگی فقرا و وضع ایالات دوردست بهوجود آورد، غالب اوقات تکتک اهداف چنین برنامههائی بههنگام اجرا، بهسود صاحبان منافع تمام میشود. من گفتم که نوع اصلاحات مورد نظر من بیشتر میتواند در صنعت، کشاورزی و خودمختاری [ایالات] بهمورد اجرا درآیند. مالیات را مثلاً میتوان بهچیزی شبیه بهآن چه در اینجا [بریتانیا] هستند در آورد.
دکتر صدیق اعتراضی نداشت، امّا گفت که دولتهای ایران، و از جمله دولت کنونی [۱۳۲۶]، در جستوجوی ثباتی اساسی، بهطبقات بازرگان و مالک تکیه داشتهاند؛ بالاخص، دولت کنونی بهطبقه بازرگان تکیه دارد. این طبقات نسبت بهمالیاتهای سنگینتر واکنش منفی نشان دادهاند، و اگر چنین مالیاتهائی تحمیل شود دست از پشتیبانی دولت خواهند کشید، با این کار، ثبات از میان خواهد رفت.
من گفتم که این کار دولتمردان است که در امر اصلاحات با احتیاط پیش روند و طبقات را بیش از حدّ و یک طبقه را بهنحو خطرناکی نترسانند. این که دولت ایران باید پایههای حمایت خود را گستردهتر سازد، امری مطلوب است. دولتهای دیگر خاورمیانه دستاندرکار اشتغال وزرا و کارمندان عالیرتبهٔ فارغالتحصیل دانشگاه [آمریکائی] بیروت هستند. من اغلب این نارضائی را شنیدهام که دولتهای ایران نه قادرند که از فارغالتحصیلان مدارس انگلیسی و آمریکائی در تهران و اصفهان بهرهگیری کند، و نه بهحدّ زیادی از فارغالتحصیلانی که از فرانسه باز میگردند. من پیشنهاد کردم که شاید بهتر باشد تا دولت مرکزی بهمحصولات بهتر این کالجها توجهی مبذول دارد و آنها را بهخود جذب کند.
سپس دکتر صدیق نظرات وزارت خارجه [بریتانیا] را دربارهٔ دو تغییر داخلی که بهنظر او ضروری است، پرسید:
- الف) حق رأی عمومی کنونی باید با یک امتحان سواد محدود گردد؛
- ب) قانون اساسی بهمنظور تفویض حق انحلال مجلس بهشاه ترمیم شود.
من گفتم که ما نمیتوانیم دربارهٔ این چنین مسائل داخلی توصیهئی بکنیم؛ مطلوب ما این است که ایران در پرتو تاریخ و اوضاع و احوال خود آن [بتواند] قانون اساسیئی داشته باشد که بهبهترین وجهی مناسب آن باشد. امّا بهاو هشدار دادم که دو اقدام پیشنهادی او میتواند بهمثابهٔ گامهائی بهپس تلقی شود، و با شوق و شعف از سوی تبلیغات کمونیستها مورد بهرهبرداری قرار گیرد؛ و بنابراین کمال مطلوب این است که دولت در کنار این اقدامات اگر جداً میخواهد آنها را بهاجرا در آورد بهبرخی اصلاحات یا اعطای نوعی خودمختاری که قبلا از آن صحبت کرده بودم، دست زند و بهاین ترتیب تعادل را حفظ کند. این را هم افزودم که بهنظر من روسها، که او از آنها هراس دارد، نسبت بهتبلیغات حساسیت دارند و سوال کردم که آیا دولت او [ایران] بهفکر تبلیغات افتاده است یا نه. [گفتم] میدانم که شاه و شاهزاده اشرف از خود علاقهٔ فعالی نسبت بهامور میهنی و اقدام بهاصلاحات اجتماعی نشان دادهاند. سوالم این بود که آیا دولت اقداماتی را بررسی کرده است که هم بر ایالاتی که بهنظر دولتیان در خطرند، توجهی مبذول دارد، و هم از طریق برگزاری یک کنفرانس بینالمللی در تبریز در برخی دیگر از ایالات رضایت حاصل شود. اگر اشخاص برجستهئی در پارهئی از قلمروهای زندگی بهتبریز جلب شوند ممکن است این احساس پیدا شود که ایالات و شهرستانها مورد کملطفی نیستند؛ چنین وضعی اقدامات علنی عناصر خرابکار را دشوار خواهد کرد. این را من صرفاً بهعنوان پیشنهادی که چندان تفکری در باب آن نشده و شخصی است مطرح کردم.
این را هم باید اضافه کنم که در یک مرحله اولی [از مذاکره] من شاه را بهاین تشویق کردم که او نباید تماماً به ارتشش تکیه کند، بل که تاکید را بر همکاری نزدیکتری با دولت بگذارد. من این را دریافتم که دکتر صدیق بیشتر طرفدار شاه است تا طرفدار قوام، و عملاً اشارهئی بهاو نکرد.
دکتر صدیق از آن چه گفتم تشکر کرد؛ تاکید کرد که بریتانیای کبیر از حیثیت بزرگی در ایران برخوردار است و بهعقیدهٔ او کشور و کل خاورمیانه میتواند از هدایت ما [انگلیسها] بسیار سود ببرند. او این را خیلی مهم میداند که نباید کوچکترین نشانهٔ وجود حسادت و تضادی بین آمریکائیها و انگلیسیها دیده شود. من جواب دادم که در مورد این نکته آخری، این ما بودیم که دولت ایران را تشویق کردیم تا مشاوران آمریکائی را بهتهران دعوت کند. و دولت آمریکا هم این مشاوران را تأمین کرد؛ و سفرای ما در تهران بهترین روابط را دارند. بهنظر نمیرسید که دکتر صدیق کلاً قانع شده باشد که در روابط بین آمریکائیان و ما حسن تفاهم وجود دارد.
از دکتر صدیق خواهش کردم در مورد نفوذ بریتانیا، بههمهٔ رهبران ایران که با او در تماسند تذکر دهد که این نفوذ بهعوامل مختلفی بستگی دارد، و دولت مصر سخت دستاندرکار تضعیف یکی از اینها بود. اگر ایرانیها بخواهند نفوذ ما بهسود آنها ادامه پیدا کند، باید سیاست عمومیشان با این هدف همساز باشد.