حدود و امکانات عمل اتحادیهٔ صنفی

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۱۱ توسط Parastoo (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۰۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۱۸

نقش اتحادیه‌های صنفی در یک جنبش سوسیالیستی چیست؟ توان آن‌ها برای عمل انقلابی چیست؟ چه روابطی باید میان طبقه، اتحادیه و حزب سیاسی برقرار باشد؟ این پرسش‌ها همواره در کانون تئوری سوسیالیستی بوده است. امروزه این‌گونه پرسش‌ها در بریتانیا مسکوت مانده است؛ حملهٔ سیستماتیک حکومت حزب کارگر ظاهراً آن‌ها را به‌پهنهٔ گمان‌پردازی رانده است. بدیهی است که وظیفه تک‌تک سوسیالیست‌ها در حال حاضر عبارتست از دفاع قاطع و صریح از این آزادی ابتدائی که اتحادیه‌های صنفی همچون نهاد‌های مستقل حق وجود داشته باشند. این بدان معنی نیست که سوسیالیست‌ها بحث اساسی پیرامون رابطهٔ درازمدت میان اتحادیه‌گرائی (تریدیونینیسم) و سوسیالیسم را به‌زمان نامعلومی موکول می‌کنند. درست بر‌عکس، نیروهای چپ تنها به‌کمک بینش روشن و آگاهانه از جایگاه ویژهٔ اتحادیه‌ها در جنبش سوسیالیستی است که امکان بیشتری خواهند داشت در برابر کوشش‌های کنونی برای از میان بردن اتحادیه‌های صنفی بریتانیا مقاومت کنند.


محدودیت‌ها و انتقاد‌ها

از زمان لنین به بعد، آغازگاه همهٔ تئوری‌های شکفتهٔ سوسیالیستی تاکید بر محدودیت‌های گریزناپذیر عمل اتحادیهٔ صنفی در جامعهٔ سرمایه‌داری بوده است. این تاکید نتیجهٔ مبارزه با اشکال گوناگون سندیکالیسم و جنبش‌های خود انگیخته‌ئی است که ویژه نهضت کارگری اورپا در سال‌های نخست این قرن بود. اعتقاد به‌اتحادیه‌های صنفی بعنوان ابزار برگزیدهٔ تحقق سوسیالیسم، مهمترین اصل سندیکالیسم بود - که تعبیری انقلابی از اتکا صرف به اتحادیه‌های صنفی به‌شمار می‌رفت. از دیدگاه این سنت، که نمایندگان برجستهٔ آن دون لئون (De Leon)، سورل (Sorel) و مان (Mann) بودند، سلاح از میان برداشتن جامعهٔ سرمایه‌داری اعتصاب عمومی بود. نوع رفرمیستس [اتکا محض به اتحادیهٔ صنفی] صرفاً این بود که بدون لزوم کوچک‌ترین تغییری در ساخت اجتماعی قدرت، خواست‌های دستمزدی اتحادیه‌ها می‌تواند عاقبت به‌دگرگونی شرایط طبقهٔ کارگر بینجامد. هر دو گرایش از سوی گرایش اصلی سوسیالیسم اورپای آن زمان رد شد. مارکس،‌ لنین، گرامش هر سه همواره تاکید می‌کردند که اتحادیه‌های صنفی نمی‌توانند به‌تنهائی بردارهای پیشرفت به‌سوی سوسیالیسم باشند. [به‌نظر آن‌ها] اتحادیه‌گرائی، به‌هر شکلش، یک نوع ناقص و تغییر شکل یافتهٔ آگاهی طبقاتی است، که باید به‌هر قیمت که شده به‌آگاهی سیاسی، که در یک حزب آفریده و حفظ می‌شود ارتقا یابد. پس پیش از بحث دربارهٔ نقش کنونی و توان واقعی عمل صنفی، بجاست که انتقاد‌های بنیادی نسبت به‌محدودیت‌های اتحادیه‌ها را خلاصه کنیم. این محدودیت‌ها را می‌توان در چند سطح مختلف بیان کرد. همهٔ آن‌ها ناظر به‌چیزی‌ست که می‌توان آن را پایگاه بنیادی جامعه‌شناختی اتحادیه‌ها در جامعهٔ سرمایه‌داری نامید. محدودیت‌های اتحادیه‌ها، محدودیت‌های ساختی است، محدودیت‌هائی است که در طبیعت اتحادیه نهفته است.


۱- اتحادیه‌های صنفی جزء ذاتی جامعهٔ سرمایه‌داری است، زیرا تجلی فرق میان سرمایه و کار است، فرقی که جامعهٔ [سرمایه‌داری] را مشخص می‌کند. به‌نوشته گرامشی، اتحادیه‌ها «نوعی سازمان پرولتری‌اند که مختص زمانی است که سرمایه فرمانروای تاریخ است... بخشی جدانشدنی از جامعهٔ سرمایه‌داری که کارکردش در ذات نظام مالکیت خصوصی نهفته است[۱]

بدین معنی، اتحادیهٔ صنفی به‌گونهٔ دیالکتیکی هم متضاد سرمایه‌داری است هم جزء مکمل آن. زیرا از یک‌سو، با خواست‌های دستمزدی خود در برابر توزیع نابرابر موجود درآمد‌ها در جامعه مقاومت می‌کند، از سوی دیگر،