پائیز ۵۸
پنجرهها به خیابان مسین میگشاید
و سربازان سبز، به سنگینی
بر برگهای زرد پای میکوبند،
مجسمههای مفرغی
از خودروهای ماشی
- به زیر میآیند
و نشان شجاعتها
بر سینههاشان رنگین کمانی است.
کارگران
- خاموش
از پس شیشههای کارخانه
در عبورِ سردی و فولاد مینگرند.
تانکها از پلههای جمهوری اول
- بالا میروند
و لولههای بلندِ ناشاد
تاریکی کارگاه را
- میکاوند
در شیب میان کارخانه و تانک
- سربازی ایستاده است
و تفنگش را روغن میزند،
و سربازی دیگر
در چارراه تردید
- از خود میپرسد:
«این بار به کدامین سو
شلیک خواهم کرد؟»
پائیز جمهوری
پر از قهقهههای مفرغی است.
- ویدا کریمی