سندی دربارهٔ روزنامهٔ «پیکار»

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۰:۳۶ توسط امیر (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۹

سندی درباره روزنامه «پیکار»

پس از استقرار سلطنت رضاخان و سرکوب نیروهای اپوزیسیون در داخل کشور، حزب کمونیست ایران بر آن شد که مرکز ثقل فعالیت انتشاراتی خود را به‌خارج از ایران انتقال دهد تا از حمله‌های پلیس رضاخانی در امان بماند و در میان دانشجویان ایران که تعداشان در خارج رو به‌افزایش بود نیز دست به‌تبلیغ بزند.

یکی از نشریات آن‌ها روزنامهٔ پیکار بود که به‌همت مرتضی علوی (یار دکتر ارانی و برادر بزرگ‌علوی) و تحت سرپرستی آواتیس سلطان‌زاده (تئوریسین حزب) در برلین انتشار یافت. این روزنامه که در اوائل سال ۱۳۱۰ (۱۹۳۱) صورت انتشار یافت به‌زودی خشم رضا‌خان را برانگیخت و دولت فخیمه از آن به‌دادگاه برلین شکایت بُرد امّا پیش از آه که رای دادگاه اعلام شود مرتضی علوی به‌وسیلهٔ پلیس و وزارت خارجهٔ آلمان از آن کشور اخراج شد تا منافع امپریالیسم آلمان در ایران بر اثر خشم رضا‌خان به‌خطر نیفتد.

پیکار یازده شماره منتشر شد و پس از انتشار مجدد آن به‌نام نهضت - که تنها یک شماره به‌چاپ رسید - به‌تعطیلی گرائید. متاسفانه همهٔ شماره‌های این نشریه در دست نیست. از کسانی که شماره‌هائی از آن را در اختیار دارند درخواست می‌شود با کتاب جمعه تماس بگیرند.


ادعانامه ما بر ضد رضاخان پهلوی

آن‌چه که ما در مقابل محکمه اظهار خواهیم داشت. (در چهارم آوریل محاکمهٔ پیکار، در محکمهٔ برلین شروع خواهد شد)

قزاقباشی موسوم به‌رضا‌شاه که امروزه در ایران حکومت نموده و دست خون‌آلودش گریبان ملت زحمت‌کش ایران را می‌فشارد کوشش دارد که چنگال خود را به‌خارج ایران هم دراز نموده، نغمهٔ آزادی که از حلقوم انقلاب ایران از خارج بلند است را خفه نماید. این شخص که در معامله با مردم ایران جز سرنیزه و سیاه‌چال وسیلهٔ دیگری نمی‌شناسد؛ این جبّار در خارج ایران به‌محکمهٔ عدلیه متوسل شده است. مثل این که کسی از عملیات ایشان خبر ندارد که آن‌ها را در مقابل محکمخ عدلیه فاش نماید یا آن که جنایات قزاقباشی زیر هفت پرده پنهان مانده نمی‌توان آن‌ها را آشکار نمود. کدام خیانتی هست که این شخص در عرض چند سال بساط خود در ایران مرتکب نشده است؟ کدام گوشه ایران است که دست ظلم و تعدّی این قزاق به‌آنجا نرسیده است؟ با این حال مدعی است که جرائد انقلابی نسبت به‌او توهین نموده‌اند. تیمورتاش و داور که علمدار فجایع رضاخان هستند ادعا دارند که رضاشاه پهلوی هیچ وقت به‌اموال مردم ایران دست‌درازی نکرده، ظلم نکرده،‌ قتل و چپاول نکرده، و به‌هیچ موردی آزاری نرسانیده است. رجال پهلوی همگی در این عصمت و طهارت‌شان از لوث هرگونه رشوه‌گیری و وطن‌فروشی و اختلاس و آدم‌کشی پاک و مبرّآ است. حالا ببینیم حقیقت مسئله از همین قرار است یا نه؟

۱. ما از آقای رضاخان پهلوی سوال می‌کنیم اگر ایشان دست‌درازی به‌اموال ملت ایران نکرده، چگونه در عرض ۱۰ سال ریاست و زمامداری خود میلیون‌ها وجه نقد در بانک‌های خارجه اندوخته و به‌اندازهٔ نصف ایران املاک و مستغلات برای خود تهیه نموده‌اند؟

۲. املاک مازندران در بانک استقراضی روس رهن بود: بعد از واگذازی بانک مزبور از طرف دولت شوروی به‌ایران، وزارت مالیه این املاک را ظبط وادره نمود. چگونه املاک مذکور که مال مسلّم ملت ایران است در جزو املاک مازندران رضاخان درآمده و به‌نام املاک همایونی در جراید اعلان آن درج شد؟

۳. آیا این امر دروغ است که کُلیتاً رضاخان تمام املاک عمده و پُرمنفعت تجّار و اعیان خود را بزور اخذ و یا «خریده» و اموال صاحب‌منصبان بزرگ و امرای [قشون؟] خود را که از ملت چپاول کرده‌اند تصرف نموده است و هر کس نداده حبس و از کار معزول شده، آیا چراغعلی‌خان پسرعموی محبوب خود را رضاخان به‌واسطهٔ امتناع او از وصیت‌کردن دارائی خویش به ولیعهد با ضربت لگد هلاک نکرده و بعد از مرگ او دارائی او را به‌نوشته [؟] ضبظ ننمود؟

۴. آقای رضاخان، ما شما را قاتل انقلابیون گیلان[۱] و آزادی‌خواهان خراسان[۲] و سربازهای سلماس {{نشان|}m4}، گردانندهٔ سَرِ کلنل محمّد تقی‌خان و کوچک‌خان در شهرها، بلاد زارعین قشقائی و کرد بلوچ، قاتل واعظ قزوینی[۳]، قاتل میرزاده عشقی، جلاد حجازی کارگر مطبعهٔ تهران و و و می‌دانیم. آیا شما منکر صحت این وقایع هستید؟

۵. آقای رضاخان، ما شما را مُتهم می‌کنیم که تاج و تخت خود را از دست انگلیسی‌ها گرفته و در یک رشته از عملیات و سیاست داخلی و خارجی خود، اطاعت خود را به‌امپریالیسم انگلیس ثابت نمودید. ما مدعی هستیم که شما به‌پشت‌هم‌اندازی و جعل تلگرافات از طرف اهالی تبریز و اصفهان و غیره و بزور سرنیزه قزاقان خود و ترور و بالاخره با تطمیع، اعضای مجلس «موسسان» ساختگی را مجبور کردید شما را به‌«شاهی» انتخاب کنند. آری، سلطنت شما غیر‌قانونی و غیرمشروع بوده و ملت ایران طالب جمهوری بوده است نه سلطنت.

۶. شما و نوکر شما تیمورتاش که دم از استقلال ایران می‌زنید تاکنون یک قدم عملی برای لغو امتیاز خانه خراب‌کن نفت جنوب، برای قطع دست انگلیسی‌ها از بحرین برنداشتید. شما یک میلیون لیره‌ئی را که انگلیسی‌ها در موقع عقد قرارداد به وثوق‌الدوله و تیمورتاش و نصرت‌الدوله و غیره رشوه پرداختند و تا کنون هیچ حکومتی زیر بار شناختن آن نمی‌رفت، به‌رسمیت شناختید؟

۷. شما گروه گروه، اکراد و الوار و سایر رعایای ایرانی و سربازان بیچاره رشید ایران را به‌وسیلهٔ سیاست خیانت‌کارانهٔ خود و برای منافع طبقهٔ خود به برادرکشی وادار کرده و به‌دهان مرگ فرستادید. شما تمام اسلحه و قوای ایران را برای جنگ با خود طوایف و رنجبران ایرانی صرف کردید نه برای دفاع حقوق و خاک ایران یا برعلیه امپریالیسم خارجی.

۸. شما در اعتصاب کارگران نفت جنوب نه فقط به‌کارگران بدبخت ایران و عائله‌های فقیر آن‌ها که از تعدیات کمپانی نفت جنوب، و از روی ساده‌لوحی برای درخواست کمک به‌پایتخت و درگاه تو آمدند کمکی نکردید بلکه به‌حمایت کمپانی انگلیس به‌روی کارگران غیرمسلح ایرانی تیر خالی کردید و جمعی از