حزب دموکرات کردستان ایران
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
کریس کوچرا
ترجمه ناهید بهمنپور
گرچه کتاب کریس کوچرا، به نام جنبش ملی کُرد بر بنیاد اسناد و نظرهای موثق استوار است اما باز امکانش هست که نویسنده در جمعبندی این اسناد و نتیجهگیری از آنها دستخوش خطا شده باشد. از این رو برای هر چه پربارتر شده این مقال کتاب جمعه آماده است که نظر آگاهان به جنبش کُرد، و نیز هرگونه اظهارنظر مستدلی را درباره این سلسله مقالات در این نشریه منتشر کند.
از سقوط جمهوری مهاباد تا انقلاب عراق
(۱۹۵۸)
پس از سقوط جمهوری مهاباد، و اعدام قاضی محمد و سف قاضی و صدر قاضی، دستگیری تعدادی از اعضای کمیته مرکزی حزب دموکرات کردستان و فرار اعضای دیگر به عراق، جنبش ملی کُرد عملا در ایران سرکوب شد.
۱. کمیته کمونیستی کردستان و حزب دموکرات کردستان
با این همه از اوائل سال ۱۹۴۸، از سوی کمیته کمونیستی کردستان به رهبری رحیم سلطانیان[۱] و خصوصا «حزب دموکرات کردستان» (که وارث و ادامهدهنده حزب دموکرات کردستانِ قاضی محمد بود) کوششهائی برای سازماندهی مجدد جنبش ملی کُرد صورت گرفت. در واقع، حزب دموکرات کردستان ۱۹۴۸، شاخهئی از حزب «توده» در کردستان بود: اعضای حزب دموکرات کردستان مهاباد که در تهران مستقر میشدند بهخودی خود عضو حزب توده میشدند و بهعکس. اما اختناق شدید بود، و مبارزان حزب جدید تجربۀ مبارزۀ مخفی نداشتند و پلیس خیلی زود رهبران این جزب، از جمله عزیز یونسی را دستگیر کرد. او از ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲ در زندان بود.
۲. حزب دموکرات کردستان در زمان مصدق
عملاً باید صبر کرد تا مصدق به قدرت برسد (۱۹۵۱) تا حزب دکوکرات کردستان از فضای نسبتاً آزادی که در آن موقع در ایران وجود داشت استفاده کند و فعالیتهای خود را تحت رهبری عزیز یونسی و غنی بلوریان مجدداً گسترش دهد.[۲]
در انتخابات سال ۱۹۵۲، بهرغم فشارهائی که از سوی دولت تحمیل میشد، صادق وزیری، یکی از اعضای حزب دموکرات کردستان از مهاباد به نمایندگی مجلس شورای ملّی انتخاب میشود.
امّا به واسطه مداخلۀ شاه، انتخابات باطل اعلام میشود و از تهران امام جمعه، امامی شیعی مذهب که برای مردم مهاباد ناشناخته بود، به جای او «انتخاب» میشود.
از این رو هیجانی منطقۀ مهاباد را فرا میگیرد: در همین سال دهقانان منطقۀ بوکان علیه مالکان بزرگ فئودال میشورند.
در مه و ژوئن ۱۹۵۳، تظاهراتی چند در مهاباد صورت میگیرد؛ در جریان یکی از درگیریها با پلیس، یک جوان کُرد مبارز کشته تعدادی دستگیر میشوند.
در ۱۶ اوت ۱۹۵۳، تظاهرات عظیمی در تأئید مصدق، در مهاباد برپا میشود. برای اوّلین بار پس از سقوط جمهوری مهاباد، همن شاعر کُرد، در حضور مردم شعر میخواند.
بهیادبود این تظاهرات و نیز بهیادبود تأسیس حزب دموکرات کردستان در ۱۶ اوت ۱۹۴۵ توسط قاضی محمد، نام خیابان پهلوی را به «خیابان ۲۵ مرداد» تغییر دادند.
امّا تغییرات ناگهانی یکی پس از دیگری روی میدهد؛ شاه پس ازعزیمت بهرُم به دنبال ضد کودتائی که توسط سرویسهای ویژه آمریکا تدارک دیده شده بود، در ۱۹ اوت ۱۹۵۳ [۲۸ مرداد ۳۲]، دوباره قدرت را بهدست گرفت.
ارتش شبانه شهر مهاباد را محاصره کرد و کادرهای حزب دموکرات کردستان دوباره مخفی شدند.
۳. جدائی حزب دموکرات کردستان از حزب توده
مبارزان حزب دموکرات کردستان منتظر بودند که حزب توده قیام مسلحانه را شروع کند، زیرا هیچ وقت سازماندهی حزب توده تا این حد نیرومند نبود؛ در حدود هفتصد افسر ایرانی عضو حزب توده بودند و این حزب در همه جا نفوذ کرده بود: یکی از رؤسای «رکن دوّم» ارتش و نیز افسری که برای سرکوب حزب توده، «با اختیارات کافی» به آبادان فرستاده شده بود، از اعضای حزب توده بودند!حتی عاملان این حزب در دفتر شاه هم نفوذ کرده بودند.
امّا رهبران حزب توده که در سپتامبر ۱۹۵۳ چنین وانمود میکردند که بهزودی قیام مسلحانه را شروع خواهند کرد، سرانجام با آن مخالفت کردند.
از همین زمان است که اختلافات میان حزب دموکرات کردستان و حزب توده شروع میشود، و سرانجام در سال ۱۹۵۵، زمانی که پلیس سازمان نظامی حزب توده را از بین برد، این اختلافات بهجدائی کامل این دو حزب انجامید. پس از آن که پلیس در حزب توده نفوذ می کند، حزب دموکرات کردستان تصمیم می گیرد که بهتمام روابط تشکیلاتی خود با حزب توده خاتمه دهد.
۴. کمیتههای مهاباد و سنندج
در این دورۀ اختناق شدید، سازمان واحدی برای همۀ کردستان ایران وجود نداشت. بلکه «کمیتههای» محلی بود که در مهاباد توسط عزیز یونسی، غنی بلوریان، عبدالرحمان قاسملو، رحیم سلطانیان، کریم اویسی و عبدالله اسحاقی (احمد توفیق)[۳]، و در سنندج توسط شریعتی و تعدادی از مبارزان دیگر اداره میشد....
در سالهای ۵۵-۱۹۵۴، غنی بلوریان موفق شد چند شماره از دورۀ جدید روزنامۀ کردستان را که در تبریز چاپ میشد، منتشر کند. امّا پلیس چاپخانه مخفی را کشف کرد و او مجبور شد که انتشار روزنامه را متوقف کند. با کشف چاپخانه، پلیس پنجمین شماره روزنامه را (اوت ۱۹۵۵) که اختصاص به سالگرد تأسیس حزب داشت، ضبط کرد.
۵. کمیتۀ مرکزی ۱۹۵۴
در سال ۱۹۵۴، «کمیتههای» مهاباد و سنندج را در هم ادغام کردند و یک «کمیتۀ مرکزی»، متشکل از اعضای کمیتههای محلی، به وجود آوردند.
در ماه مه ۱۹۵۵، کمیتۀ مرکزی، اولین «کنفرانس» حزب دموکرات کردستان را در چند کیلومتری شهر مهاباد برگزار کرد. در این کنفرانس حدود بیست تن از کادرهای حزب شرکت داشتند.
در این دوره بیشتر کادرهای حزب دموکرات کردستان مخفیانه در دهات کُرد زندگی می کردند. و اعضای حزب دموکرات کردستان که شاخههائی در شهرهای بزرگ چون سنندج و خصوصاً کرمانشاه داشت بهچند هزار نفر میرسیدند. بهرغم سرکوب، حزب دموکرات کردستان ایران که خوب مستقر شده و شکل گرفته بود، روابط نزدیکی با احزاب چپ عراق، یعنی حزب کمونیست و حزب دموکرات کردستان عراق داشت. این دو حزب در کشاکش ایدئولوژیکیشان از حزب دموکرات کردستان ایران خواستند که میان آن دو حکمیت کند.
۶. برنامه حزب دموکرات کردستان ایران (۱۹۵۶)
در سال ۱۹۵۶، حزب دموکرات کردستان اوّلین «برنامۀ» خود را – که در واقع «طرح برنامه» است – بعد از برنامۀ قاضی محمد، منتشر می کند.
لحن برنامه عوض شده است!
شعار اصلی این برنامه «مبارزۀ با امپریالیسم و برای حاکمیت ملّی است». نویسندگان این سند ابتدا بهطور مفصل «ستم ملی» را که کردهای ایرانی قربانی آنند، تحلیل می کنند:
«کودک کُرد از کودکی ناگزیر است زبانی را که متعلق به او نیست یعنی فارسی، یاد بگیرد.... هر آنچه کردی است ممنوع است.... همۀ کارمندان عالیرتبه از تهران میآیند. کردستان تحت پوشش نظامی است، ارتش و پلیس در کردستان بیاندازه قدرت دارند.»
نویسندگان برنامه نتیجه می گیرند که خلق کُرد تحت «ستم سهگانۀ امپریالیسم، دولت مرکزی فئودال – بورژوا، و فئودال-های بزرگ کُرد است»....
رهبران حزب دموکرات کردستان اعلام میکنند که «حساب دیگر خلقهای ایران از دولت مرکزی» جداست، «باید با شووینیسم [وطنپرستی افراطی] ایرانی که وجود ملّت کُرد را نفی می کند و نیز با ملّی گرائی کُرد که می کوشد مردم ایران را در کینهورزی خود بهدولت مرکزی [صرفاً براساس مسألۀ کردستان] هماواز کن مبارزه کند». آنان پیشنهاد می کنند که «مبارزهئی مشترک علیه حکومت سلطنتی – فاشیستی (شاه) صورت گیرد و هدف آن استقرار«جمهوری دموکراتیک» باشد که در آن کردستان ایران «حکومت ملی» و «مجلس ملی» خود را که مستقیماً انتخاب شده و زنان نیز در آن حق رأی دارند، داشته باشد.
زبان کُردی باید زبان رسمی کردستان باشد، امّا زبان اقلیتها مورد احترام خواهد بود.
حزب دموکرات کردستان با تأکید بر برابری زن (حقوق برابر با مردان، دستمزد مساوی)و آزادیهای اساسی (آزادی بیان – مطبوعات و مذهب)، پیشنهاد یک دولت غیرمذهبی می کند که در آن ارتش و پلیس «ازمیان می روند»... و جای آن را چریک-های خلقی و «ارتشی مردمی» خواهدگرفت.
نویسندگان برنامه حزب دموکرات کردستان پیشنهاداتی در زمینۀ صنایع (ملی کردن منابع زیرزمینی، آب و جنگل)، کشاورزی (تقسیم اراضی فئودالهای بزرگ و «دشمنان حکومت ملی» میان دهقانان)، عشایر (اسکان) و فرهنگ (تعلیمات اجباری تا سن چهارده سالگی، ایجاد یک تئاتر و یک ایستگاه رادیوئی، و نیز ایجاد دانشگاه و مؤسسات مختلف علمی «ملی»)ارائه میدهند. و در پایان اعلام می کنند که «حکومت ملّی (کردستان) باید از هر موقعیتی برای کمک به کردهای کشورهای همسایه و نیز برای مبارزه در راه آزادی تمام کردستان، استفاده کند».
یقیناً میتوان گفت که تنها از سال ۱۹۷۳ به بعد است که حزب دموکرات در پی مشکلات فراوانی که با آنها روبهرو بود. «رسماً» موافقت خودرا با «مبارزۀ مسلحانۀ» علیه رژیم شاه اعلام میکند. امّا در خلال سالهای ۵۸-۱۹۵۵، حزب دموکرات کردستان، جنبشی ملی و انقلابی است و این دو ویژگی خود کافی است تا شاه را بهسرکوبی این جنبش برانگیزد.
حزب دموکرات کردستان ایران از ۱۹۵۸ تا ۱۹۷۶
پس از انقلاب ژوئیه ۱۹۵۸ عراق، و بازگشت بارزانی به عراق، از آنجا که ساواک بهسرکوب حزب دموکرات کردستان پرداخت و... نیز به علت سیاست بارزانی، این حزب یک دورۀ طولانی بهفعالیتزیرزمینی میپردازد.
همین که بارزانی در اکتبر ۱۹۵۸ از شوروی بازمیگردد، تعدادی از رهبران کُردایرانی برای تماس با او به بغداد میروند. در آغاز خوشبینیهائی در کار بود. حتی بارزانی بهیکی از رهبران کُرد ایرانی پیشنهاد میکند که دبیرکل حزبی واحد برای ایران و عراق بشود...
اما، در همان زمان، ساواک در ایران تعدادی از رهبران حزب دموکرات ایران از جمله عزیز یونسی[۴] و عنی بلوریان را دستگیر می کند. این دو عضو کمیته مرکزی تا سال ۱۹۷۶ در زندان ماندند!
سال بعد یعنی ۱۹۵۹، ساواک با دستگیری ۲۵۰ تن از کادرهای حزب دموکرات کردستان ایران، از جمله شریعتی – عضو کمیتۀ مرکزی – کاریترین ضربه را به این حزب میزند. این افراد احتمالاً لو رفته بودند.
در پایان سال ۱۹۵۹، حزب دموکرات کردستان ایران عملاً رهبری خود را از دست داده است: رهبرانش یا در زنداناند و یا ... در بغداد! آنهائی هم که در بغدادند سرکوب میشوند: پس از آن که عبدالکریم قاسم از کمونیستها می بُرد، رهبران حزب دموکرات کردستان ایران را از بغداد اخراج میکنند و آنها اجباراً بهسوریه، لبنان و اروپا پناهنده میشوند.
۷. گردش به راست حزب دموکرات کردستان ایران (دومین کنگره: ۱۹۶۴)
حزب دموکرات کردستان بخصوص انقلابیترین رهبران خود را که برنامۀ مترقی ۱۹۵۶ را طرحریزی کردهاند، از دست داده بود.
این حزب هم مانند حزب دموکرات کردستان عراق که میان جناح چپ متمایل به کمونیسم، و جناح راست ملی گرای تندرو در نوسان بود، و سرانجام هم در سال ۱۹۵۹ تحت نفوذ بارزانی بهراست گرایش یافت، حزب دموکرات کردستان ایران، پس از یک دورۀ گرایش بهچپ، از سال ۱۹۶۰ تحت نفوذ عبدالله اسحاقی (احمد توفیق) بهراست متمایل شد.
عبدالله اسحاقی، یکی از بنیادگذاران کمیته مهاباد، که جوانترین عضو آن نیز بود، خیلی بهبارزانی نزدیک بود و در سال ۱۹۶۲ مسئول شبکۀ حمایت حزب دموکرات کردستان ایران در مبارزۀ بارزانی در آن سوی مرز شد.
عبدالله اسحاقی پس از آن که دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران شد، در سال ۱۹۶۴، دومین کنگرۀ حزب را به سونی، واقع در کردستان عراق، در نزدیکی قلادیزه، فراخواند. این کنگره در شرایط مغشوشی برگزار شد: از شرکت تعدادی از نمایندگان بهکنگره بهزور جلوگیری کردند... امّا رهبرانی چون سلیمان و عبدالله معینی (که بعدها در سال ۱۹۶۷، به عضویت «کمیتۀ انقلابی» در میآیند) در کنگره شرکت کردند. در جریان این کنگره، عبدالله اسحاقی، قاضی محمد را به «خیانت» و اعضای مترقی کمیتۀ مرکزی ۱۹۵۴ را به«انحراف از اصول» متهم کرد.
۸. قیام ۶۸-۱۹۶۷
امّا بحران واقعی بعد از ۱۹۶۴ پدید آمد، یعنی از زمانی که بارزانی بهخلاف کمکهای خصوصی کردههای کردستان ایران، تماسهائی با دولت ایران برقرار می کند، و این دولت هم به او کمکهای مادی کرده در ازای آن از او میخواهد که آرامش کامل را در کردستان ایران برقرار کند.
برای بارزانی، این کار بسیار آسان بود، خصوصاً که از طریق عبدالله اسحاقی حزب دموکرات کردستان را در کنترل داشت.
امّا در سال ۱۹۶۶، بارزانی اعتماد خود را بهعبدالله اسحاقی که توسط بعثیها دستگیر و فوراً آزاد شده بود – از دست میدهد و بهزودی او را بهمنطقۀ دوری در پادینان میفرستد.
کمی بعد،تعدادی از کادرهای مبارز کُرد ایرانی، که مخالف سیاست «همکاری» عبدالله اسحاقی بودند، در سال ۱۹۶۷ «کمیتۀ انقلابی» را بهوجود آوردند. از جملۀ اعضای این کمیته عبدالله و سلیمان معینی (پسران وزیر سابق امور داخلۀ جمهوری مهاباد)، محمد امین رُوَند و عبدالرحمان قاسملو (که در آن موقع دراروپا بود) بودند. در مه ۱۹۶۷، بارزانی که دریافته بود گروهی سیاست مستقلی را دنبال می کنند، اولتیماتوم زیر را توسط «سامی» برای آنان فرستاد: «یا در بغداد میمانید و فعالیتهای خود را متوقف می کنید، یا به کردستان ایران میروید و ارتباطهای خود را با ما قطع می کنید.»
اعضای کمیتۀ انقلابی تصمیم گرفتند بهایران بروند.
«انقلابیون» با هوادارانشان – که در مجموع صد نفر بودند – در دو گروه بهایران رفتند. اولین گروه در مارس ۱۹۶۷، و دوّمین در ژوئیه ۱۹۶۷.
در عرض سه ماه بهدنبال دستگیری و یا مرگ اغلب این افراد، جنبش آنان که در سه محل مهاباد و بانه و سردشت مترکز بود، سرکوب شد. از یازده عضو «کمیتۀ انقلابی» پنج نفر کشته و دو نفر دستگیر شدند. شریف زندی (۲ مه ۱۹۶۸)، ملا احمد شلماشی، مه او را «قوره» مینامیدند (۱۰ مه ۱۹۶۸)، عبدالله معینی (ژوئن ۱۹۶۸) از جملۀ کشتهشدگان بودند.
راست است که بهندرت جنبش مسلحانهئی این چنین بد تدارک دیده شده است: این افراد، از تمام تسلیحات فقط ۴ کلاشینکوف، دو مسلسل و هشتاد و پنج تفنگ کهنه داشتند. از حمایت داخلی هم برخوردار نبودند و چندی نگذشت که با کمبود ساز و برگ هم مواجه شدند. از طرف دیگر مرتکب این اشتباه هم شدند که عملیات خود را منحصر بهمنطقۀ بسیار محدودی کردند و همین مسأله بهارتش ایران فرصت داد که عملیاتش را علیه آنان متمرکز کند.
سرانجام، ملا مصطفی بارزانی، که راه ارتباطات آن گروه صد نفری را با کردستان عراق بسته بود، آنقدر در «خوش خدمتی» [بهمقامات ایرانی] پیش رفت که در بهار ۱۹۶۸، سلیمان معینی را که از سفر اروپا بازمی گشت دستگیر و اعدام کردو جسد او را به مقامات ایرانی تحویل داد، و اینها هم جسد را در مهاباد بهتماشا گذاشتند.
«قیمت» کمک ایرانیها [بهبارزانی] روشن بود.
۹. دومین کنفرانس حزب دموکرات کردستان (۱۹۶۹)
در سال ۱۹۶۹، در جریان دومین کنفرانس حزب دموکرات کردستان که توسط هِمِن و تعدادی از کادرهای حزب دموکرات کردستان، که در کردستان عراق مانده بودند، تشکیل شد. عبدالله اسحاقی که مورد بیمهری بارزانی هم قرار گرفته بود، از حزب اخراج شد... برکناری عبدالله اسحاقی از گرایش مجدد حزب دموکرات کردستان بهچپ خبر میداد.
۱۰. از سومین کنفرانس (ژوئن ۱۹۷۱) تا سومین کنگره (سپتامبر ۱۹۷۳)
بعد از موافقتهای یازدهم مارس ۱۹۷۰، بغداد دوباره مرکز جهان کُرد شد. دیگرمانعی برای بازگشت رهبران مترقی حزب دموکرات کردستان ایران، که از سال ۱۹۶۰ بهبعد به سوریه، لبنان یا بهاروپا پناهنده شده بودند، وجود نداشت... و از پایان مارس ۱۹۷۰، «کمیتۀ مرکزی موقت» جدید حزب دموکرات کردستان ایران، تدارک اساسنامهها و برنامه جدید حزب را بهعهده گرفت. این اساسنامهها و برنامه مورد تأئید سومین کنفرانس حزب قرار گرفت (ژوئن ۱۹۷۱). همچنین در جریان همین کنفرانس رهبری جدید حزب – کمیتۀ مرکزی و کمیتههای اجرائی آن انتخاب میشوند و عبدالرحمان قاسملو، یکی از «اخراجی»های ۱۹۶۴ بهدبیرکلی حزب برگزیده میشود.
بعد از وقفۀ طولانی که بین ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بهوجود آمد، حزب دموکرات کردستان ایران، مجدداً به مواضع مترقی و اصیل خود بازگشت... این گرایش به چپ حزب دموکرات کردستان توسط سوّمین کنگرۀ حزب (۲۲ تا ۲۶ سپتامبر ۱۹۷۳)، که موافقت خود را دربارۀ مبارزۀ مسلحانه، و همکاری با دیگر سازمانهای انقلابی ایران، علیه رژیم شاه اعلام می کند، تأئید شد. برنامه سومین کنگره را میتوان در شعار زیر خلاصه کرد:
«مبارزه برای تغییرات عمیق اجتماعی، دموکراسی برای ایران، و حقوق ملّی برای مردم کُرد».
۱۱. حزب دموکرات کردستان ایران و رقابتهای عراق و ایران
حزب دموکرات کردستان ایران با استفاده از پایگاه مناسبی چون عراق، تشکیلات خود را بهکمک دولت بغداد، به-طور قابل ملاحظهئی تقویت کرد... دولت عراق بیش از پیش مصمّم بود که «رژیم ارتجاعی و توسعهطلب» شاه را، که اولین سربازان خود را در اوائل ۱۹۷۳ بهظفار اعزام کرده بود، سرنگون کند. ازاین رو برای بغداد حزب دموکرات کردستان ایران با پایگاهی که درون خاک ایران داشت، وسیلهئی برای مبارزه علیه رژیم شاه بود...
در فاصلۀ چند ماه میان قطع رابطۀ نیمه رسمی (تابستان ۱۹۷۲) و رسمی (مارس ۱۹۷۴) ملامصطفی بارزانی با بغداد، از نظر رهبران کُرد ایرانی، هیچچیز مانع از اتحاد حزب دموکرات کردستان ایران و دولت بغداد علیه شاه نبود. مگر اولین بار در تاریخ دولت مترقی و ضدامپریالیستی عراق نبود که با دادن خودمختاری بهکردهای عراق موافقت کرده بود؟
کمک بغداد بهحزب دموکرات کردستان ایران هرگز همسنگ کمک شاه بهبارزانی نیست.
اما از بهار ۱۹۷۳، حزب دموکرات کردستان ایران صاحب دفتر مهمّی در بغداد میشود و مقداری کمک تسلیحاتی و مادی از دولت عراق دریافت می کند. در مورد این کمکها هم دولت عراق و هم حزب دموکرات کردستان سکوت می کنند. بدین ترتیب،اتحاد دوگانۀ بعث و حزب دموکرات کردستان ایران علیه شاه ایران و بارزانی، بهوجود میآید.
بعد از این مصیبت کردها کامل است.
دو جنبشِ کُرد ایران و عراق هر یک بهبدترین دشمنان خود، که در واقع دشمنان خلق کُردند، پیوستهاند. حزب دموکرات کردستان ایران و عراق بهجای آن که در کنار هم مبارزه کنند، با یکدیگر میجنگند.
۱۲. حزب دموکرات کردستان ایران از ۱۱ مارس ۱۹۷۴ به بعد
امّا، آغاز مجدد کشمکشهای میان بارزانی و بعثیها از ۱۱ مارس ۱۹۷۴، رهبران حزب دموکرات کردستان ایران را بهانتخاب وامیدارد: بعثیها عجله داشتند که حزب دموکرات کردستان ایران، بارزانی را در ارگان خود کردستان محکوم کند. و آنان نپذیرفتند... از این رو، بعثیها تسهیلاتی که برای حزب دموکرات کردستان ایران فراهم آورده بودند، از بین بردند. و تعدادی از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران که در عراق مستقر بودند، ناچار بهکشور دیگری پناه بردند.
در ایران، سیاست شاه، اثرات عمیقی در کردستان ایران داشت. در آنجا دهقانان اولین کسانی بودند که رفتار شاه را در قبال کردهای عراقی ستودند؛ دهقانی از یکی از دهات مرزی کردستان ایران، در ۵ فوریه ۱۹۵۷ گفته است که «قبلاً ما، خصوصاً مردم مهاباد، بههر کاری که میتوانیستیم دست میزدیم که برای شاه مشکلاتی بهوجود آوریم»[۵].
«اما از آن موقعی که شاه بهبارزانی کمک میکند، وضع فرق کرده است.»
این دهقان اضافه میکند که: «حتی خانواده قاضی محمد گفته است: با دیدن آنچه شاه برای پناهندگان کُرد عراقی میکند، آنچه او با ما کرد بهاو میبخشائیم».
روشن است که رهبران کُرد ایرانی با مشکلاتی روبرو میشدند.
۱۳. ... و بعد از قرارداد ۶ مارس ۱۹۷۵
قرارداد ۶ مارس، رهبران حزب دموکرات کردستان ایران را از امکان هرگونه عملیاتی در خاک عراق محروم کرد.
امّا این قرارداد حاقل یک اثر مثبت داشت (اگر بتوان با این نام از آن یاد کرد): دو رژیم بغداد و ایران علیه کُردها با یکدیگر آشتی کردند و بهنظام غمانگیز اتحادهای غیرطبیعی که جنبش کُرد غرق در آن میشد، پایان دادند.
رهبران حزبدموکرات کردستان در اوائل مه ۱۹۷۶، در کنفرانسی گرد آمدند و میبایست از وقایع بعد از قرارداد ۶ مارس جمعبندی کرده، و استراتژی جدیدی را تهیه دیده باشند.
حواشی
- ^ پسر مصطفی سلطانیان.
- ^ غنی بلوریان، برادر وهاب بلوریان. یکی از پنج نمایندۀ اعزامی مهاباد بهمجلس محلی تبریز است. نگاه کنید به کتاب ویلیام ایگلتون، صفحات ۴۲ و ۶۰. عزیز یونسی معلم بود.
- ^ بعد از سال ۱۹۶۰، احمد توفق دبیرکل حزب دموکرات کردستان میشود.
- ^ عزیز یونسی سرانجام در سال ۱۹۷۷ از زندان آزاد شد و در ۶ ژوئن ۱۹۷۸ در تهران وفات یافت. تشییعجنازه او در مهاباد مبدل بهتظاهراتی عظیم شد و چندین هزار نفر در ۹ ژوئن همان سال در آرامگاه او گرد آمدند.
- ^ گفتگو با نویسنده، کردستان ایران، فوریه ۱۹۷۵.