حزب دموکرات کردستان ایران

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۰۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۱۴


کریس کوچرا Chris Kutschera

ترجمهٔ ناهید بهمن‌پور


گرچه کتاب کریس کوچرا، به‌‌نام جنبش ملّی کُرد بر بنیاد اسناد و نظرهای موثق استوار است امّا باز امکانش هست که نویسنده در جمع‌بندی این اسناد و نتیجه‌گیری از آن‌ها دستخوش خطا شده باشد. از این رو برای هر چه پربارتر شدن این مقال کتاب جمعه آماده است که نظر آگاهان به‌‌جنبش کُرد، و نیز هرگونه اظهارنظر مستدلی را دربارهٔ این سلسله مقالات در این نشریه منتشر کند.

(ک. ج)


از سقوط جمهوری مهاباد تا انقلاب عراق (۱۹۵۸)

پس از سقوط جمهوری مهاباد، و اعدام قاضی محمد و سیف قاضی و صدرقاضی، دستگیری تعدادی از اعضای کمیتهٔ مرکزی حزب دموکرات کردستان و فرار اعضای دیگر به‌‌عراق، جنبش ملی کُرد عملاً در ایران سرکوب شد.


۱. کمیتهٔ کمونیستی کردستان و حزب دموکرات کردستان

با این همه از اوائل سال ۱۹۴۸، از سوی کمیتهٔ کمونیستی کردستان به‌‌رهبری رحیم سلطانیان[۱] و خصوصاً «حزب دموکرات کردستان» (که وارث و ادامه‌دهندهٔ حزب دموکرات کردستانِ قاضی محمد بود) کوشش‌هائی برای سازماندهی مجدد جنبش ملّی کُرد صورت گرفت. در واقع، حزب دموکرات کردستان ۱۹۴۸، شاخه‌ئی از حزب «توده» در کردستان بود: اعضای حزب دموکرات کردستان مهاباد که در تهران مستقر می‌شدند به‌خودی خود عضو حزب توده می‌شدند و به‌عکس.

امّا اختناق شدید بود، و مبارزان حزب جدید تجربهٔ مبارزهٔ مخفی نداشتند و پلیس خیلی زود رهبران این حزب، از جمله عزیز یونسی را دستگیر کرد. او از ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲ در زندان بود.


۲. حزب دموکرات کردستان در زمان مصدق

عملاً باید صبر کرد تا مصدق به‌‌قدرت برسد (۱۹۵۱) تا حزب دموکرات کردستان از فضای نسبتاً آزادی که در آن موقع در ایران وجود داشت استفاده کند و فعالیت‌های خود را تحت رهبری عزیز یونسی و غنی بلوریان مجدداً گسترش دهد.[۲]

در انتخابات ۱۹۵۲، به‌رغم فشارهائی که از سوی دولت اعمال می‌شد، صادق وزیری، یکی از اعضای حزب دموکرات کردستان از مهاباد به‌‌نمایندگی مجلس شورای ملّی انتخاب می‌شود.

امّا به‌‌واسطه مداخلهٔ شاه، انتخابات باطل اعلام می‌شود و از تهران امام جمعه، امامی شیعی مذهب که برای مردم مهاباد ناشناخته بود، به‌‌جای او «انتخاب» می‌شود.

از این رو هیجانی منطقهٔ مهاباد را فرا می‌گیرد: در همین سال دهقانان منطقهٔ بوکان علیه مالکان بزرگ فئودال می‌شورند.

در مه و ژوئن ۱۹۵۳، تظاهراتی چند در مهاباد صورت می‌گیرد؛ در جریان یکی از درگیری‌ها با پلیس، یک جوان کُرد مبارز کشته تعدادی دستگیر می‌شوند.

در ۱۶ اوت ۱۹۵۳، تظاهرات عظیمی در تأئید مصدق، در مهاباد برپا می‌شود. برای اوّلین بار پس از سقوط جمهوری مهاباد، همن شاعر کُرد، در حضور مردم شعر می‌خواند.

به‌یادبود این تظاهرات و نیز به‌یادبود تأسیس حزب دموکرات کردستان در ۱۶ اوت ۱۹۴۵ توسط قاضی محمد، نام خیابان پهلوی را به‌‌«خیابان ۲۵ مرداد» تغییر دادند.

امّا تغییرات ناگهانی یکی پس از دیگری روی می‌دهد: شاه پس ازعزیمت به‌رُم به‌‌دنبال ضدکودتائی که توسط سرویس‌های ویژه آمریکا تدارک دیده شده بود، در ۱۹ اوت ۱۹۵۳ [۲۸ مرداد ۳۲]، دوباره قدرت را به‌دست گرفت.

ارتش شبانه شهر مهاباد را محاصره کرد و کادرهای حزب دموکرات کردستان دوباره مخفی شدند.


۳. جدائی حزب دموکرات کردستان از حزب توده

مبارزان حزب دموکرات کردستان منتظر بودند که حزب توده قیام مسلحانه را شروع کند، زیرا هیچ وقت سازمان‌دهی حزب توده تا این حد نیرومند نبود؛ در حدود هفتصد افسر ایرانی عضو حزب توده بودند و این حزب درهمه جا نفوذ کرده بود: یکی از رؤسای «رکن دوّم» ارتش و نیز افسری که برای سرکوب حزب توده، «با اختیارات کافی» به‌‌آبادان فرستاده شده بود، از اعضای حزب توده بودند! حتی عاملان این حزب در دفتر شاه هم نفوذ کرده بودند.

امّا رهبران حزب توده که در سپتامبر ۱۹۵۳ چنین وانمود می‌کردند که به‌زودی قیام مسلحانه را شروع خواهند کرد، سرانجام با آن مخالفت کردند.

از همین زمان است که اختلافات میان حزب دموکرات کردستان و حزب توده شروع می‌شود، و سرانجام در سال ۱۹۵۵، زمانی که پلیس سازمان نظامی حزب توده را از بین برد، این اختلافات به‌جدائی کامل این دو حزب انجامید. پس از آن که پلیس در حزب توده نفوذ می‌کند، حزب دموکرات کردستان تصمیم می‌گیرد که به‌تمام روابط تشکیلاتی خود با حزب توده خاتمه دهد.


۴. کمیته‌های مهاباد و سنندج

در این دورهٔ اختناق شدید، سازمان واحدی برای همهٔ کردستان ایران وجود نداشت. بلکه «کمیته‌های» محلی بود که در مهاباد توسط عزیز یونسی، غنی بلوریان، عبدالرحمان قاسملو، رحیم سلطانیان، کریم اویسی و عبدالـله اسحاقی (احمد توفیق)[۳]، و در سنندج توسط شریعتی و تعدادی از مبارزان دیگر اداره می‌شد....

در سال‌های ۵۵-۱۹۵۴، غنی بلوریان موفق شد چند شماره از دورهٔ جدید روزنامهٔ کردستان را که در تبریز چاپ می‌شد، منتشر کند. امّا پلیس چاپخانه مخفی را کشف کرد و او مجبور شد که انتشار روزنامه را متوقف کند. با کشف چاپخانه، پلیس پنجمین شماره روزنامه را (اوت ۱۹۵۵) که اختصاص به‌‌سالگرد تأسیس حزب داشت، ضبط کرد.


۵. کمیتهٔ مرکزی ۱۹۵۴

در سال ۱۹۵۴، «کمیته‌های» مهاباد و سنندج را در هم ادغام کردند و یک «کمیتهٔ مرکزی»، متشکل از اعضای کمیته‌های محلی، به‌وجود آوردند.

در ماه مه ۱۹۵۵، کمیتهٔ مرکزی، اولین «کنفرانس» حزب دموکرات کردستان را در چند کیلومتری شهر مهاباد برگزار کرد. در این کنفرانس حدود بیست تن از کادرهای حزب شرکت داشتند.

در این دوره بیش‌تر کادرهای حزب دموکرات کردستان مخفیانه در دهات کُرد زندگی می‌کردند. و اعضای حزب دموکرات کردستان که شاخه‌هائی در شهرهای بزرگ چون سنندج و خصوصاً کرمانشاه داشت به‌چند هزار نفر می‌رسیدند.

به‌رغم سرکوب، حزب دموکرات کردستان ایران که خوب مستقر شده و شکل گرفته بود، روابط نزدیکی با احزاب چپ عراق، یعنی حزب کمونیست و حزب دموکرات کردستان عراق داشت. این دو حزب در کشاکش ایدئولوژیکی‌شان از حزب دموکرات کردستان ایران خواستند که میان آن دو حکمیت کند.


۶. برنامه حزب دموکرات کردستان ایران (۱۹۵۶)

در سال ۱۹۵۶، حزب دموکرات کردستان اوّلین «برنامهٔ» خود را – که در واقع «طرح برنامه» است – بعد از برنامهٔ قاضی محمد، منتشر می‌کند.

لحن برنامه عوض شده است!

شعار اصلی این برنامه «مبارزهٔ با امپریالیسم و برای حاکمیت ملّی است». نویسندگان این سند ابتدا به‌طور مفصل «ستم ملی» را که کردهای ایرانی قربانی آنند، تحلیل می‌کنند:

«کودک کُرد از کودکی ناگزیر است زبانی را که متعلق به‌‌او نیست یعنی فارسی، یاد بگیرد... هرآنچه کردی است ممنوع است... همهٔ کارمندان عالی‌رتبه از تهران می‌آیند. کردستان تحت پوشش نظامی است، ارتش و پلیس در کردستان بی‌اندازه قدرت دارند.»

نویسندگان برنامه نتیجه می‌گیرند که خلق کُرد تحت «ستم سه‌گانهٔ امپریالیسم، دولت مرکزی فئودال – بورژوا، و فئودال‌های بزرگ کُرد است»...

رهبران حزب دموکرات کردستان اعلام می‌کنند که «حساب دیگر خلق‌های ایران از دولت مرکزی» جداست، «باید با شووینیسم [وطن‌پرستی افراطی] ایرانی که وجود ملّت کُرد را نفی می‌کند و نیز با ملّی‌گرائی کُرد که می‌کوشد مردم ایران را در کینه‌ورزی خود به‌دولت مرکزی [صرفاً براساس مسألهٔ کردستان] هماواز کند مبارزه کرد». آنان پیشنهاد می‌کنند که «مبارزه‌ئی مشترک علیه حکومت سلطنتی – فاشیستی (شاه) صورت گیرد و هدف آن استقرار«جمهوری دموکراتیک» باشد که در آن کردستان ایران «حکومت ملی» و «مجلس ملی» خود را که مستقیماً انتخاب شده و زنان نیز در آن حق رأی دارند، داشته باشد.

زبان کُردی باید زبان رسمی کردستان باشد، امّا زبان اقلیت‌ها مورد احترام خواهد بود.

حزب دموکرات کردستان با تأکید بر برابری زن (حقوق برابر با مردان، دستمزد مساوی) و آزادی‌های اساسی (آزادی بیان – مطبوعات و مذهب)، پیشنهاد یک دولت غیرمذهبی می‌کند که در آن ارتش و پلیس «از میان می‌روند»... و جای آن را چریک‌های خلقی و «ارتشی مردمی» خواهدگرفت.

نویسندگان برنامه حزب دموکرات کردستان پیشنهاداتی در زمینهٔ صنایع (ملی کردن منابع زیرزمینی، آب و جنگل)، کشاورزی (تقسیم اراضی فئودال‌های بزرگ و «دشمنان حکومت ملی» میان دهقانان)، عشایر (اسکان) و فرهنگ (تعلیمات اجباری تا سن چهارده سالگی، ایجاد یک تئاتر و یک ایستگاه رادیوئی، و نیز ایجاد دانشگاه و مؤسسات مختلف علمی «ملی») ارائه می‌دهند. و در پایان اعلام می‌کنند که «حکومت ملّی (کردستان) باید از هر موقعیتی برای کمک به‌‌کردهای کشورهای همسایه و نیز برای مبارزه در راه آزادی تمام کردستان، استفاده کند».

یقیناً می‌توان گفت که تنها از سال ۱۹۷۳ به‌‌بعد است که حزب دموکرات در پی مشکلات فراوانی که با آن‌ها روبه‌رو بود، «رسماً» موافقت خود را با «مبارزهٔ مسلحانهٔ» علیه رژیم شاه اعلام می‌کند. امّا در خلال سال‌های ۵۸-۱۹۵۵، حزب دموکرات کردستان، جنبشی ملی و انقلابی است و این دو ویژگی خود کافی است تا شاه را به‌سرکوبی این جنبش برانگیزد.


حزب دموکرات کردستان ایران از ۱۹۵۸ تا ۱۹۷۶

پس از انقلاب ژوئیه ۱۹۵۸ عراق، و بازگشت بارزانی به‌‌عراق، از آنجا که ساواک به‌سرکوب حزب دموکرات کردستان پرداخت و... نیز به‌‌علت سیاست بارزانی، این حزب یک دورهٔ طولانی به‌فعالیت زیرزمینی می‌پردازد.

همین که بارزانی در اکتبر ۱۹۵۸ از شوروی بازمی‌گردد، تعدادی از رهبران کُرد ایرانی برای تماس با او به‌‌بغداد می‌روند. در آغاز خوش‌بینی‌هائی در کار بود. حتی بارزانی به‌یکی از رهبران کُرد ایرانی پیشنهاد می‌کند که دبیرکل حزبی واحد برای ایران و عراق بشود...

اما، در همان زمان، ساواک در ایران تعدادی از رهبران حزب دموکرات ایران از جمله عزیز یونسی[۴] و غنی بلوریان را دستگیر می‌کند. این دو عضو کمیته مرکزی تا سال ۱۹۷۶ در زندان ماندند!

سال بعد یعنی ۱۹۵۹، ساواک با دستگیری ۲۵۰ تن از کادرهای حزب دموکرات کردستان ایران، از جمله شریعتی – عضو کمیتهٔ مرکزی – کاری‌ترین ضربه را به‌‌این حزب می‌زند. این افراد احتمالاً لو رفته بودند.

در پایان سال ۱۹۵۹، حزب دموکرات کردستان ایران عملاً رهبری خود را از دست داده است: رهبرانش یا در زندان‌اند و یا... در بغداد! آن‌هائی هم که در بغدادند سرکوب می‌شوند: پس از آن که عبدالکریم قاسم از کمونیست‌ها می‌بُرد، رهبران حزب دموکرات کردستان ایران را از بغداد اخراج می‌کنند و آن‌ها اجباراً به‌سوریه، لبنان و اروپا پناهنده می‌شوند.


۷. گردش به‌‌راست حزب دموکرات کردستان ایران (دومین کنگره: ۱۹۶۴)

حزب دموکرات کردستان بخصوص انقلابی‌ترین رهبران خود را که برنامهٔ مترقی ۱۹۵۶ را طرح‌ریزی کرده‌اند، از دست داده بود.

این حزب هم مانند حزب دموکرات کردستان عراق که میان جناح چپ متمایل به‌‌کمونیسم، و جناح راست ملی‌گرای تندرو در نوسان بود، و سرانجام هم در سال ۱۹۵۹ تحت نفوذ بارزانی به‌راست گرایش یافت، حزب دموکرات کردستان ایران، پس از یک دورهٔ گرایش به‌چپ، از سال ۱۹۶۰ تحت نفوذ عبدالـله اسحاقی (احمد توفیق) به‌راست متمایل شد.

عبدالـله اسحاقی، یکی از بنیادگذاران کمیته مهاباد، که جوان‌ترین عضو آن نیز بود، خیلی به‌بارزانی نزدیک بود و در سال ۱۹۶۲ مسئول شبکهٔ حمایت حزب دموکرات کردستان ایران در مبارزهٔ بارزانی در آن سوی مرز شد.

عبدالـله اسحاقی پس از آن که دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران شد، در سال ۱۹۶۴، دومین کنگرهٔ حزب را به‌‌سونی، واقع در کردستان عراق، در نزدیکی قلادیزه، فراخواند. این کنگره در شرایط مغشوشی برگزار شد: از شرکت تعدادی از نمایندگان به‌کنگره به‌زور جلوگیری کردند... امّا رهبرانی چون سلیمان و عبدالـله معینی (که بعدها در سال ۱۹۶۷، به‌‌عضویت «کمیتهٔ انقلابی» در می‌آیند) در کنگره شرکت کردند. در جریان این کنگره، عبدالـله اسحاقی، قاضی محمد را به‌‌«خیانت» و اعضای مترقی کمیتهٔ مرکزی ۱۹۵۴ را به‌«انحراف از اصول» متهم کرد.


۸. قیام ۶۸-۱۹۶۷

امّا بحران واقعی بعد از ۱۹۶۴ پدید آمد، یعنی از زمانی که بارزانی به‌خلاف کمک‌های خصوصی کردهای کردستان ایران، تماس‌هائی با دولت ایران برقرار می‌کند، و این دولت هم به‌‌او کمک‌های مادی کرده در ازای آن از او می‌خواهد که آرامش کامل را در کردستان ایران برقرار کند.

برای بارزانی، این کار بسیار آسان بود، خصوصاً که از طریق عبدالـله اسحاقی حزب دموکرات کردستان را در کنترل داشت.

امّا در سال ۱۹۶۶، بارزانی اعتماد خود را به‌عبدالـله اسحاقی که توسط بعثی‌ها دستگیر و فوراً آزاد شده بود – از دست می‌دهد و به‌زودی او را به‌منطقهٔ دوری در بادینان می‌فرستد.

کمی بعد، تعدادی از کادرهای مبارز کُرد ایرانی، که مخالف سیاست «همکاری» عبدالـله اسحاقی بودند، در سال ۱۹۶۷ «کمیتهٔ انقلابی» را به‌وجود آوردند. از جملهٔ اعضای این کمیته عبدالـله و سلیمان معینی (پسران وزیر سابق امور داخلهٔ جمهوری مهاباد)، محمد امین رُوَند Rowand و عبدالرحمان قاسملو (که در آن موقع دراروپا بود) بودند. در مه ۱۹۶۷، بارزانی که دریافته بود گروهی سیاست مستقلی را دنبال می‌کنند، اولتیماتوم زیر را توسط «سامی» برای آنان فرستاد: «یا در بغداد می‌مانید و فعالیت‌های خود را متوقف می‌کنید، یا به‌‌کردستان ایران می‌روید و ارتباط‌های خود را با ما قطع می‌کنید.»

اعضای کمیتهٔ انقلابی تصمیم گرفتند به‌ایران بروند.

«انقلابیون» با هواداران‌شان – که در مجموع صد نفر بودند – در دو گروه به‌ایران رفتند. اولین گروه در مارس ۱۹۶۷، و دوّمین در ژوئیه ۱۹۶۷.

در عرض سه ماه به‌دنبال دستگیری و یا مرگ اغلب این افراد، جنبش آنان که در سه محل مهاباد و بانه و سردشت مترکز بود، سرکوب شد. از یازده عضو «کمیتهٔ انقلابی» پنج نفر کشته و دو نفر دستگیر شدند. شریف زندی (۲ مه ۱۹۶۸)، ملا احمد شلماشی، که او را «قوره» می‌نامیدند (۱۰ مه ۱۹۶۸)، عبدالـله معینی (ژوئن ۱۹۶۸) از جملهٔ کشته‌شدگان بودند.

راست است که به‌ندرت جنبش مسلحانه‌ئی این چنین بد تدارک دیده شده است: این افراد، از تمام تسلیحات فقط ۴ کلاشینکوف، دو مسلسل و هشتاد و پنج تفنگ کهنه داشتند. از حمایت داخلی هم برخوردار نبودند و چندی نگذشت که با کمبود ساز و برگ هم مواجه شدند. از طرف دیگر مرتکب این اشتباه هم شدند که عملیات خود را منحصر به‌منطقهٔ بسیار محدودی کردند و همین مسأله به‌ارتش ایران فرصت داد که عملیاتش را علیه آنان متمرکز کند.

سرانجام، ملامصطفی بارزانی، که راه ارتباطات آن گروه صد نفری را با کردستان عراق بسته بود، آنقدر در «خوش خدمتی» [به‌مقامات ایرانی] پیش رفت که در بهار ۱۹۶۸، سلیمان معینی را که از سفر اروپا بازمی‌گشت دستگیر و اعدام کرد و جسد او را به‌‌مقامات ایرانی تحویل داد، و این‌ها هم جسد را در مهاباد به‌تماشا گذاشتند.

«قیمت» کمک ایرانی‌ها [به‌بارزانی] روشن بود.


۹. دومین کنفرانس حزب دموکرات کردستان (۱۹۶۹)

در سال ۱۹۶۹، در جریان دومین کنفرانس حزب دموکرات کردستان که توسط هِمِن و تعدادی از کادرهای حزب دموکرات کردستان، که در کردستان عراق مانده بودند، تشکیل شد. عبدالـله اسحاقی که مورد بی‌مهری بارزانی هم قرار گرفته بود، از حزب اخراج شد... برکناری عبدالـله اسحاقی از گرایش مجدد حزب دموکرات کردستان به‌چپ خبر می‌داد.


۱۰. از سومین کنفرانس (ژوئن ۱۹۷۱) تا سومین کنگره (سپتامبر ۱۹۷۳)

بعد از موافقت‌های یازدهم مارس ۱۹۷۰، بغداد دوباره مرکز جهان کُرد شد. دیگر مانعی برای بازگشت رهبران مترقی حزب دموکرات کردستان ایران، که از سال ۱۹۶۰ به‌بعد به‌‌سوریه، لبنان یا به‌اروپا پناهنده شده بودند، وجود نداشت... و از پایان ماه مارس ۱۹۷۰، «کمیتهٔ مرکزی موقت» جدید حزب دموکرات کردستان ایران، تدارک اساسنامه‌ها و برنامه جدید حزب را به‌عهده گرفت. این اساسنامه‌ها و برنامه مورد تأئید سومین کنفرانس حزب قرار گرفت (ژوئن ۱۹۷۱). همچنین در جریان همین کنفرانس رهبری جدید حزب – کمیتهٔ مرکزی و کمیته‌های اجرائی آن انتخاب می‌شوند و عبدالرحمان قاسملو، یکی از «اخراجی‌»های ۱۹۶۴ به‌دبیرکلی حزب برگزیده می‌شود.

بعد از وقفهٔ طولانی که بین ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به‌وجود آمد، حزب دموکرات کردستان ایران، مجدداً به‌‌مواضع مترقی و اصیل خود بازگشت... این گرایش به‌‌چپ حزب دموکرات کردستان توسط سومین کنگرهٔ حزب (۲۲ تا ۲۶ سپتامبر ۱۹۷۳)، که موافقت خود را دربارهٔ مبارزهٔ مسلحانه، و همکاری با دیگر سازمان‌های انقلابی ایران، علیه رژیم شاه اعلام می‌کند، تأئید شد. برنامه سومین کنگره را می‌توان در شعار زیر خلاصه کرد:

«مبارزه برای تغییرات عمیق اجتماعی، دموکراسی برای ایران، و حقوق ملی برای مردم کُرد».


۱۱. حزب دموکرات کردستان ایران و رقابت‌های عراق و ایران

حزب دموکرات کردستان ایران با استفاده از پایگاه مناسبی چون عراق، تشکیلات خود را به‌کمک دولت بغداد، به-طور قابل ملاحظه‌ئی تقویت کرد... دولت عراق بیش از پیش مصمّم بود که «رژیم ارتجاعی و توسعه‌طلب» شاه را، که اولین سربازان خود را در اوائل ۱۹۷۳ به‌ظفار اعزام کرده بود، سرنگون کند. ازاین رو برای بغداد حزب دموکرات کردستان ایران با پایگاهی که در درون خاک ایران داشت، وسیله‌ئی برای مبارزه علیه رژیم شاه بود...

در فاصلهٔ چند ماه میان قطع رابطهٔ نیمه رسمی (تابستان ۱۹۷۲) و رسمی (مارس ۱۹۷۴) ملامصطفی بارزانی با بغداد، از نظر رهبران کُرد ایرانی، هیچ‌چیز مانع از اتحاد حزب دموکرات کردستان ایران و دولت بغداد علیه شاه نبود. مگر اولین بار در تاریخ دولت مترقی و ضدامپریالیستی عراق نبود که با دادن خودمختاری به‌کردهای عراق موافقت کرده بود؟

کمک بغداد به‌حزب دموکرات کردستان ایران هرگز همسنگ کمک شاه به‌بارزانی نیست.

اما از بهار ۱۹۷۳، حزب دموکرات کردستان ایران صاحب دفتر مهمّی در بغداد می‌شود و مقداری کمک تسلیحاتی و مادی از دولت عراق دریافت می‌کند. در مورد این کمک‌ها هم دولت عراق و هم حزب دموکرات کردستان سکوت می‌کنند.

بدین ترتیب،اتحاد دوگانهٔ بعث و حزب دموکرات کردستان ایران علیه شاه ایران و بارزانی، به‌وجود می‌آید.

بعد از این مصیبت کردها کامل است.

دو جنبشِ کُرد ایران و عراق هر یک به‌بدترین دشمنان خود، که در واقع دشمنان خلق کُردند، پیوسته‌اند. حزب دموکرات کردستان عراق و ایران به‌جای آن که در کنار هم مبارزه کنند، با یکدیگر می‌جنگند.


۱۲. حزب دموکرات کردستان ایران از ۱۱ مارس ۱۹۷۴ به‌‌بعد

امّا، آغاز مجدد کشمکش‌های میان بارزانی و بعثی‌ها از ۱۱ مارس ۱۹۷۴، رهبران حزب دموکرات کردستان ایران را به‌انتخاب وامی‌دارد: بعثی‌ها عجله داشتند که حزب دموکرات کردستان ایران، بارزانی را در ارگان خود کردستان محکوم کند. و آنان نپذیرفتند... از این رو، بعثی‌ها تسهیلاتی را که برای حزب دموکرات کردستان ایران فراهم آورده بودند، از بین بردند. و تعدادی از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران که در عراق مستقر بودند، ناچار به‌کشور دیگری پناه بردند.

در ایران، سیاست شاه، اثرات عمیقی در کردستان ایران داشت. در آنجا دهقانان اولین کسانی بودند که رفتار شاه را در قبال کردهای عراقی ستودند؛ دهقانی از یکی از دهات مرزی کردستان ایران، در ۵ فوریه ۱۹۷۵ گفته است که «قبلاً ما، خصوصاً مردم مهاباد، به‌هر کاری که می‌توانستیم دست می‌زدیم تا برای شاه مشکلاتی به‌وجود آوریم»[۵].

«اما از آن موقعی که شاه به‌بارزانی کمک می‌کند، وضع فرق کرده است.»

این دهقان اضافه می‌کند که: «حتی خانواده قاضی محمد گفته است: با دیدن آنچه شاه برای پناهندگان کُرد عراقی می‌کند، آنچه او با ما کرد به‌او می‌بخشائیم».

روشن است که رهبران کُرد ایرانی با مشکلاتی روبرو می‌شدند.


۱۳. ... و بعد از قرارداد ۶ مارس ۱۹۷۵

قرارداد ۶ مارس، رهبران حزب دموکرات کردستان ایران را از امکان هر گونه عملیاتی در خاک عراق محروم کرد.

امّا این قرارداد حداقل یک اثر مثبت داشت (اگر بتوان با این نام از آن یاد کرد): دو رژیم بغداد و ایران علیه کُردها با یکدیگر آشتی کردند و به‌نظام غم‌انگیز اتحادهای غیرطبیعی که جنبش کُرد غرق در آن می‌شد، پایان دادند.

رهبران حزب دموکرات کردستان در اوائل مه ۱۹۷۶، در کنفرانسی گرد آمدند و می‌بایست از وقایع بعد از قرارداد ۶ مارس جمع‌بندی کرده، و استراتژی جدیدی را تهیه دیده باشند.


حواشی

  1. ^ پسر مصطفی سلطانیان.
  2. ^ غنی بلوریان، برادر وهاب بلوریان، یکی از پنج نمایندهٔ اعزامی مهاباد به‌مجلس محلی تبریز است. نگاه کنید به‌‌کتاب ویلیام ایگلتون، صفحات ۴۲ و ۶۰. عزیز یونسی معلم بود.
  3. ^ بعد از سال ۱۹۶۰، احمد توفیق دبیرکل حزب دموکرات کردستان می‌شود.
  4. ^ عزیز یونسی سرانجام در سال ۱۹۷۷ از زندان آزاد شد و در ۶ ژوئن ۱۹۷۸ در تهران وفات یافت. تشییع‌جنازه او در مهاباد مبدل به‌تظاهراتی عظیم شد و چندین هزار نفر در ۹ ژوئن همان سال در آرامگاه او گرد آمدند.
  5. ^ گفت‌وگو با نویسنده، کردستان ایران، فوریه ۱۹۷۵.