تکیده بودی

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۰:۴۹ توسط Parastoo (بحث | مشارکت‌ها) (بازنگری شد.)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۰ صفحه ۸۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۰ صفحه ۸۱


در این فکرم

که شب با پاهای بلند موذی

چه آسان فرود می‌آید


تکیده بودی

آخرین بار که دیدمت

به همین سادگی

تکیده بودی


دیوارها در انتظار خمیازه می‌کشند

شانه‌هایم طاقت کشیدن اینهمه عمر را ندارد

به کودکی که فردا می‌آید چه بدهم

به زنی که با چشمان من گریه می‌کند

به مردی که بر شانه‌اش زخمی کاریست


برگ نیست

خزه نیست

ساعت نیست

با تو از کوچه‌های مرگ می‌گذرم

برده‌ها را به کجا می‌برند؟

اینهمه زنجیر!


چه آسان فرود می‌آید شب

با پاهای موذی بلندش.


مینا دست‌غیب