مبارزهٔ طبقاتی و دیکتاتوری در یونان ۲

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۲:۲۲ توسط Parastoo (بحث | مشارکت‌ها) (صفحهٔ ۶۷.)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۶۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۷۷


کونستانتین سوکالاس


ترجمهٔ آزاده


طبیعت رژیم

از یک سو با این که رژیم به‌قدرت رسید تا خود را در مقابل اتحاد جنینی بین طبقات میانی و خرده‌بورژوازی و طبقهٔ زحمتکش حفظ کند، با اینهمه خود حاصل چنان ایدئولوژی‌ئی است که در همه جا مشهود است.


از سوی دیگر، با این که این رژیم نمایندهٔ منافع انحصاری بورژوازی بزرگ وابسته به‌انحصارات است، با نمایندگان سیاسی سنتی سرمایهٔ بزرگ به‌ستیز برخاسته و در مقابل آن‌ها استقلال عجیبی از خود نشان داده است. دولت و دستگاه‌های نظامی نه تنها از عناصر لیبرال (که تعداشان کم بود) بلکه، از این‌ها مهم‌تر، از عناصری که با ساخت قدرت سنتی جناح راست در رابطهٔ مستقیم بودند «پاکسازی» شده است. سلطنت که رمز و ضامن امتیازات سرمایهٔ بزرگ بود، سرنگون شده است. هیچ یک از پلاتفرم‌های سیاسی راست در صف آرائی رژیم قرار نگرفته‌اند، و مهم‌ترین و با نفوذترین گروه مطبوعاتی بورژوازی بزرگ بساطش را جمع کرده است.

برای آن این تناقضات درون رژیم را شرح دهیم لازم است که به‌ریشهٔ پیدایش این رژیم رجوع کنیم. طرح کودتا ریخته و سازمان داده و اجراء شد، و این پاسخ بورژوازی بزرگ و «نظام مستقر» سیاسی و نظامی بود به‌بن‌بست سیاسی و اجتماعی آن، یعنی بن‌بستی که رژیم به‌دنبال کوشش‌های بی‌حاصلش در سرکوبی یا تفرقه‌افکنی در جنبش مردمی بالنده، که امتیازاتش را تهدید می‌کرد، در آن گرفتار شده بود. به‌هر حال، نباید فراموش کرد که کودتای سلطنتی (حتی قبل از این‌که به‌اجرا درآید) توسط انجمن سرّی افسران رده‌های پائین، که بدون اطلاع نمایندگان سنتی بورژوازی بزرگ به‌قدرت رسیده بودند، برنامه‌ریزی شده بود. با این که منشاء طبقاتی خرده‌بورژوایی رهبران جدید برای بررسی کامل رژیم کافی نیست (که اینان برعکس درجه‌داران ارشد ارتش که در بورژوازی بزرگ ادغام شدند، پر از ملیت‌گرائی مستبدانهٔ خرده‌بورژوازی باقی مانده‌اند)، معذلک [همین منشاء طبقاتی] لااقل در آغاز تبیینی در باب ویژگی‌های «ایدئولوژیکی» به‌دست می‌دهد، یعنی آن ویژگی‌هائی که رژیم از نخستین روز حکومتش نشان داده است. دولت «قدرتمند ملی»، تعصب نژادی («یونان – نژاد اصلی و عالی»)، ضد کمونیسم خشمناک، مخالفت مذهبی با روشنفکری، اخلاق‌گرائی ناسازگار، خلق‌گرائی (پوپولیسم)، اینها شعارهای اصلی رژیم‌اند و به‌روشنی از ایدئولوژی بی‌سکّه شدهٔ بورژوایی پیدا شده، مشخصهٔ سازمان افسری یونانی است. اما فقط خاستگاه اجتماعی اگثریت بزرگ این سازمان افسری نیست که ویژگی‌های «ایدئولوژیک» رژیم را به‌وجود آورد. هم‌چنین لازم است ساختار بخصوص سازمان افسری یونان را در نظر بگیریم. ارتش یونان که مدت بیست سال به‌عنوان نماد وحدت ملی، ضد کمونیسم خدمت کرد، همچون تیول شخصی شاه تلقی شده، وظیفه‌اش تضعیف هرگونه حملهٔ ممکن به‌رژیم بود. با این که ارتش در تئوری عبارت بود از گروهی در موافقت کامل با بورژوازی بزرگ، ولی در عمل از هیچ یک از امتیازات آن [بورژوازی بزرگ] برخوردار نبود. سازمان افسران یونان با حقوق کم، بدون حیثیت اجتماعی، که سالهای طولانی در محیط خفقان‌آور استان‌های یونان «تبعید شده» بود، با شانس کم ترفیع خود را با ملت به‌معنای گسترده (یعنی جائی که اهمیتش موجه بود) همگون نمی‌یافت. میان افسران رده‌های پائین که مأیوس و عصبانی، و تا مغز استخوان ضد کمونیست بودند و در ضمن از «فسادِ» طبقه‌ای که از منافعش دفاع می‌کردند، و نیز از فساد امرای ارتش که کاملاً در طبقهٔ حاکم ادغام شده بودند، خشمگین بودند، تناقض شدیدی به‌وجود آمد. این روحیه در ارتش به‌رادیکالی شدن خرده‌بورژوازی بستگی داشت که به‌صف چپ نیروهای میانی پیوسته بود. معهذا اینجا تفاوتی وجود داشت، که عبارت بود از این که ارتش، با در نظر گرفتن نقشی که در موقع جنگ در سرکوب نیروهای چپ داشت، و نیز با در نظر گرفتن ضد کمونیسم کینه‌جویانه و ضدروشنفکرگرائی ذاتیش، نمی‌توانست تصور کند که با زحمتکشان و روشنفکران چپ اتحاد سیاسی داشته باشد. از این رو بین ارتش و طبقهٔ حاکم فقط تناقضی پی‌گیر در داخل اتحاد سیاسیی نمایان شد که خصلت اصلی آن در سطح شعور ارتش عبارت بود از حفظ «ملت در مقابل کمونیسم و نه حفظ منافع سرمایهٔ بزرگ.»

از لحظه‌ئی که افسران ردهٔ پائین موفق شدند جانشین دارودستهٔ سلطنتی شوند و قدرت را بدست بگیرند، در این حال اعمال یک مبارزهٔ بی‌سر و صدا توسط افسرانی که در قدرت بودند علیه نمایندگان قدرت سیاسی قبلی اجتناب‌ناپذیر شد. در نتیجه، اهداف رژیم خصلتی متناقض به‌خود گرفت. از طرفی به‌تصفیهٔ ارتش و زندگی سیاسی دست زد و نمایندگان طبقهٔ حاکم را برکنار کرد. کودتای ناموفق دسامبر ۱۹۶۷، آخرین کوشش «نظام مستقر» گذشته بود تا قدرت سیاسی را به‌دست آورند. فوری‌ترین مقصود جونتا (JUNTA) [سازمان مبارزهٔ مخفی ارتش] عبارت بود از استحکام اتحاد اساسی خود با بورژوازی بزرگ و سرمایهٔ امپریالیستی، بی‌آ‌ن که به‌آن‌ها قدرت سیاسی مستقیم بدهد. جونتا چون خود را تنها ضامن ممکن احیای نظام امتیازی نشان داد، و مبادرت به‌یک سری اقدامات اقتصادی و مالی کرد که به‌سود سرمایهٔ بومی و به‌خصوص سرمایهٔ خارجی بود، کوشید تا این اتحادِ منافع را تقویت کند. به‌این ترتیب، تناقض غالبِ صورتبندی اجتماعی یونان، همچون تناقض بین بورژوازی بزرگ و ائتلاف طبقات تحت ستم، باقی ماند.


ولی، اتحاد میان بورژوازی بزرگ و رژیم هنوز مقید به‌شرط‌هائی است. در حال حاضر علی‌رغم اقداماتی که رژیم جهت جلب سرمایهٔ خارجی و کمک