شب

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۲:۵۶ توسط Parastoo (بحث | مشارکت‌ها) شب» را محافظت کرد: مطابق با متنِ اصلی است. ([edit=sysop] (بی‌پایان) [move=sysop] (بی‌پایان)))
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۰ صفحه ۸۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۰ صفحه ۸۲


راه دور

جنگل بلوط و ستارگان خاموش


اسبها خسته‌اند و

تبسّم سواران را

در دستمال کوچک عطرآگینی حمل می‌کنند.


مرگ بال گشوده است

از آنهمه توشه، از آنهمه برگ

تنها

دستمال کوچک عطرآگینی


شکوه حادثه

جلال غم را

در چشم ها نهان می‌کنند

و گوش خوابانده و یال افشان

اسب‌ها

دامن پرپولک شب را می‌نگرند.


بتول عزیرپور