مبارزهٔ طبقاتی و دیکتاتوری در یونان ۲: تفاوت بین نسخهها
(صفحهٔ ۶۵.) |
(صفحهٔ ۶۶.) |
||
سطر ۲۸: | سطر ۲۸: | ||
از سوی دیگر، با این که این رژیم نمایندهٔ منافع انحصاری بورژوازی بزرگ وابسته بهانحصارات است، با نمایندگان سیاسی سنتی سرمایهٔ بزرگ بهستیز برخاسته و در مقابل آنها استقلال عجیبی از خود نشان داده است. دولت و دستگاههای نظامی نه تنها از عناصر لیبرال (که تعداشان کم بود) بلکه، از اینها مهمتر، از عناصری که با ساخت قدرت سنتی جناح راست در رابطهٔ مستقیم بودند «پاکسازی» شده است. سلطنت که رمز و ضامن امتیازات سرمایهٔ بزرگ بود، سرنگون شده است. هیچ یک از پلاتفرمهای سیاسی راست در صف آرائی رژیم قرار نگرفتهاند، و مهمترین و با نفوذترین گروه مطبوعاتی بورژوازی بزرگ بساطش را جمع کرده است. | از سوی دیگر، با این که این رژیم نمایندهٔ منافع انحصاری بورژوازی بزرگ وابسته بهانحصارات است، با نمایندگان سیاسی سنتی سرمایهٔ بزرگ بهستیز برخاسته و در مقابل آنها استقلال عجیبی از خود نشان داده است. دولت و دستگاههای نظامی نه تنها از عناصر لیبرال (که تعداشان کم بود) بلکه، از اینها مهمتر، از عناصری که با ساخت قدرت سنتی جناح راست در رابطهٔ مستقیم بودند «پاکسازی» شده است. سلطنت که رمز و ضامن امتیازات سرمایهٔ بزرگ بود، سرنگون شده است. هیچ یک از پلاتفرمهای سیاسی راست در صف آرائی رژیم قرار نگرفتهاند، و مهمترین و با نفوذترین گروه مطبوعاتی بورژوازی بزرگ بساطش را جمع کرده است. | ||
+ | |||
+ | برای آن این تناقضات درون رژیم را شرح دهیم لازم است که بهریشهٔ پیدایش این رژیم رجوع کنیم. طرح '''کودتا''' ریخته و سازمان داده و اجراء شد، و این پاسخ بورژوازی بزرگ و «نظام مستقر» سیاسی و نظامی بود بهبنبست سیاسی و اجتماعی آن، یعنی بنبستی که رژیم بهدنبال کوششهای بیحاصلش در سرکوبی یا تفرقهافکنی در جنبش مردمی بالنده، که امتیازاتش را تهدید میکرد، در آن گرفتار شده بود. بههر حال، نباید فراموش کرد که کودتای سلطنتی (حتی قبل از اینکه بهاجرا درآید) توسط انجمن سرّی افسران ردههای پائین، که بدون اطلاع نمایندگان سنتی بورژوازی بزرگ بهقدرت رسیده بودند، برنامهریزی شده بود. با این که منشاء طبقاتی خردهبورژوایی رهبران جدید برای بررسی کامل رژیم کافی نیست (که اینان برعکس درجهداران ارشد ارتش که در بورژوازی بزرگ ادغام شدند، پر از ملیتگرائی مستبدانهٔ خردهبورژوازی باقی ماندهاند)، معذلک [همین منشاء طبقاتی] لااقل در آغاز تبیینی در باب ویژگیهای «ایدئولوژیکی» بهدست میدهد، یعنی آن ویژگیهائی که رژیم از نخستین روز حکومتش نشان داده است. دولت «قدرتمند ملی»، تعصب نژادی («یونان – نژاد اصلی و عالی»)، ضد کمونیسم خشمناک، مخالفت مذهبی با روشنفکری، اخلاقگرائی ناسازگار، خلقگرائی (پوپولیسم)، اینها شعارهای اصلی رژیماند و بهروشنی از ایدئولوژی بیسکّه شدهٔ بورژوایی پیدا شده، مشخصهٔ سازمان افسری یونانی است. اما فقط خاستگاه اجتماعی اگثریت بزرگ این سازمان افسری نیست که ویژگیهای «ایدئولوژیک» رژیم را بهوجود آورد. همچنین لازم است ساختار بخصوص سازمان افسری یونان را در نظر بگیریم. ارتش یونان که مدت بیست سال بهعنوان نماد وحدت ملی، ضد کمونیسم خدمت کرد، همچون تیول شخصی شاه تلقی شده، وظیفهاش تضعیف هرگونه حملهٔ ممکن بهرژیم بود. با این که ارتش در تئوری عبارت بود از گروهی در موافقت کامل با بورژوازی بزرگ، ولی در عمل از هیچ یک از امتیازات آن [بورژوازی بزرگ] برخوردار نبود. سازمان افسران یونان با حقوق کم، بدون حیثیت اجتماعی، که سالهای طولانی در محیط خفقانآور استانهای یونان «تبعید شده» بود، با شانس کم ترفیع خود را با ملت بهمعنای گسترده (یعنی جائی که اهمیتش موجه بود) همگون نمییافت. میان افسران ردههای پائین که مأیوس | ||
نسخهٔ ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۳۸
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
کونستانتین سوکالاس
ترجمهٔ آزاده
طبیعت رژیم
از یک سو با این که رژیم بهقدرت رسید تا خود را در مقابل اتحاد جنینی بین طبقات میانی و خردهبورژوازی و طبقهٔ زحمتکش حفظ کند، با اینهمه خود حاصل چنان ایدئولوژیئی است که در همه جا مشهود است.
از سوی دیگر، با این که این رژیم نمایندهٔ منافع انحصاری بورژوازی بزرگ وابسته بهانحصارات است، با نمایندگان سیاسی سنتی سرمایهٔ بزرگ بهستیز برخاسته و در مقابل آنها استقلال عجیبی از خود نشان داده است. دولت و دستگاههای نظامی نه تنها از عناصر لیبرال (که تعداشان کم بود) بلکه، از اینها مهمتر، از عناصری که با ساخت قدرت سنتی جناح راست در رابطهٔ مستقیم بودند «پاکسازی» شده است. سلطنت که رمز و ضامن امتیازات سرمایهٔ بزرگ بود، سرنگون شده است. هیچ یک از پلاتفرمهای سیاسی راست در صف آرائی رژیم قرار نگرفتهاند، و مهمترین و با نفوذترین گروه مطبوعاتی بورژوازی بزرگ بساطش را جمع کرده است.
برای آن این تناقضات درون رژیم را شرح دهیم لازم است که بهریشهٔ پیدایش این رژیم رجوع کنیم. طرح کودتا ریخته و سازمان داده و اجراء شد، و این پاسخ بورژوازی بزرگ و «نظام مستقر» سیاسی و نظامی بود بهبنبست سیاسی و اجتماعی آن، یعنی بنبستی که رژیم بهدنبال کوششهای بیحاصلش در سرکوبی یا تفرقهافکنی در جنبش مردمی بالنده، که امتیازاتش را تهدید میکرد، در آن گرفتار شده بود. بههر حال، نباید فراموش کرد که کودتای سلطنتی (حتی قبل از اینکه بهاجرا درآید) توسط انجمن سرّی افسران ردههای پائین، که بدون اطلاع نمایندگان سنتی بورژوازی بزرگ بهقدرت رسیده بودند، برنامهریزی شده بود. با این که منشاء طبقاتی خردهبورژوایی رهبران جدید برای بررسی کامل رژیم کافی نیست (که اینان برعکس درجهداران ارشد ارتش که در بورژوازی بزرگ ادغام شدند، پر از ملیتگرائی مستبدانهٔ خردهبورژوازی باقی ماندهاند)، معذلک [همین منشاء طبقاتی] لااقل در آغاز تبیینی در باب ویژگیهای «ایدئولوژیکی» بهدست میدهد، یعنی آن ویژگیهائی که رژیم از نخستین روز حکومتش نشان داده است. دولت «قدرتمند ملی»، تعصب نژادی («یونان – نژاد اصلی و عالی»)، ضد کمونیسم خشمناک، مخالفت مذهبی با روشنفکری، اخلاقگرائی ناسازگار، خلقگرائی (پوپولیسم)، اینها شعارهای اصلی رژیماند و بهروشنی از ایدئولوژی بیسکّه شدهٔ بورژوایی پیدا شده، مشخصهٔ سازمان افسری یونانی است. اما فقط خاستگاه اجتماعی اگثریت بزرگ این سازمان افسری نیست که ویژگیهای «ایدئولوژیک» رژیم را بهوجود آورد. همچنین لازم است ساختار بخصوص سازمان افسری یونان را در نظر بگیریم. ارتش یونان که مدت بیست سال بهعنوان نماد وحدت ملی، ضد کمونیسم خدمت کرد، همچون تیول شخصی شاه تلقی شده، وظیفهاش تضعیف هرگونه حملهٔ ممکن بهرژیم بود. با این که ارتش در تئوری عبارت بود از گروهی در موافقت کامل با بورژوازی بزرگ، ولی در عمل از هیچ یک از امتیازات آن [بورژوازی بزرگ] برخوردار نبود. سازمان افسران یونان با حقوق کم، بدون حیثیت اجتماعی، که سالهای طولانی در محیط خفقانآور استانهای یونان «تبعید شده» بود، با شانس کم ترفیع خود را با ملت بهمعنای گسترده (یعنی جائی که اهمیتش موجه بود) همگون نمییافت. میان افسران ردههای پائین که مأیوس