حدوث باران: تفاوت بین نسخهها
(استفاده از الگوی شعر.) |
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه) |
||
سطر ۴۷: | سطر ۴۷: | ||
نقل از '''کتاب ملائکه ''' از تصنیفات عالم ربانی، عمدهالمحدثین و نخبهالواعظین، حاج ملااسمعیل سبزواری. | نقل از '''کتاب ملائکه ''' از تصنیفات عالم ربانی، عمدهالمحدثین و نخبهالواعظین، حاج ملااسمعیل سبزواری. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
[[رده:کتاب جمعه ۴]] | [[رده:کتاب جمعه ۴]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۴۲
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
... کلام در احوال میکائیل بود که در میان چهار مًلًک مقرب تقسیم ارزاق را خداوند بهمیکائیل واگذاشته و این منصب بزرگ را بهاو مفوض فرموده، و تابعین میکائیل از سایر ملائکه - بلکه از تابعین جبرئیل و عطرائیل و اسرافیل - بیشتر است. اقتضای شغل و عملش این است بهجهت آن که ملائکه عرش تا فرش همه در امر رزق دخیلند و خدمت میکنندو همه محکوم میکائیلند. از آن جمله ملائکهای هستند که موکل برف و باران هستند… و اما کیفیت حدوث باران…
در شریعت برای هر یک اینها حدیثی وارد شده که خداوند اسبابی قرار داده و خبر داده ما را آن کسی که بر پشتبامهای آسمان راه رفته و همه را مشاهده کرده و ...
عیاناً دیده، و ما خود هم دیدهایم که بعضی اوقات مدتی باران نیامده و آثار قحط و غلا بود و جمعی از بندگان خدا رفته دعای باران و صلوات استسقا کردهاند و تضرّع و زاری بهدرگاه خدا کردهاند فوراً ابر ظاهر شده و باران آمده و غیر اینها. شخصی نقل میکند که سلطان قلعهئی را محاصره کرد. آبی که بهقلعه میرفت امر نمود از بیرون بستند مردم نزدیک بههلاکت رسیدند... قلعه در سر کوه بود. آن شخص گوید دیدم مردم بر سر کوه برآمدند و قرآنها سردست گرفته گریستند و دعا کردند. همان لحظه ابری ظاهر شد و باران بسیاری بارید برسر همان کوه، و یک قطره بر اردوی سلطان نبارید. که همان سبب شد که پادشاه از دور قلعهٔ ایشان حرکت کرده گفت: «درمیان ایشان مستجابالدعوه هست مبادا مرا نفرین کنند»و همچنین جمعی از حاجیان گفتند که در راه مکّه چهار روز آب نبود که بهشترها بدهیم. برکهئی پیدا شد که وقت رفتن آب داشتند. شترها برکه را دیدند بهسرعت بهطرف برکه دویدند بهشوق آب. وقتی که رسیدیم برکه خشکیده بود. آن حیوانها مأیوس شدند سر بهسوی آسمان بلند کردند، اشک از چشمهای شتران جاری شد. دفعتاً از سمت مغرب ابری پیدا شد. آنقدر بارید که همه خوردند و سیراب شدند:
پیر دانا اندرین رمزی که گفت | در حقیقت زین صدف دُرّی بسُفت | |
غیب را ابری و آبی دیگر است | آسمان و آفتابی دیگر است | |
ناید آن الّا که بر خاصان پدید | باقیان فیلیس خلق من جدید |
حالا از کیفیّت آمدن باران از آیات و اخبار عرض میکنم: در سورهٔ بقره میفرماید... در اعراف میفرماید... در سورهٔ حج میفرماید... غالب سورهٔ قرآنی حکایت باران را دارد. چون امر رزق منوط بهنزول باران است اگر در دریا باران نیاید آب دریا منقّص میشود حیوانات آبی میمیرند، و اگر در صحرا نبارد گیاه نمیروید حیوانهای برّی بههلاکت میرسند. این است که چون باران دیر میشود حیوانها و جانوران عرض میکنند: «خدایا بهگناهان فرزندان آدم بر ما خشم مکن ما هلاک میشویم باران بفرست». خداوند ابر را خلق کرده مکان مخصوصی را در وقتی که مَشیّتش تعلق میگیرد بر نزول باران، میکائیل امر میکند که ابر را برمیانگیزاند و حرکت میدهد و پهن میکند در روی هوا، و از دریائی که در زیر عرش است، میکائیل بهقدری که مأمور است آب را کیل میکند و بهتوسط ملائکهئی چند نازل میکند. بلی، هر وقتی که باران آمد بهکیل و وزن مشخص میشود ـ مگر در طوفان نوح که آب آن دریا از فرمان میکائیل بیرون رفت. درِ آسمان گشوده شد و آب سرازیر شد... باری میکائیل مَلَک ابر را امر میکند که ابر را بهفلان بَلَد ببر و آنجا باران ببار و مَلَک رعد تازیانهئی از آتش بهدست دارد که اگر ابر فرمان نَبَرد تازیانه بر او میزند و فریاد میکند. برق تازیانهٔ اوست، رعد صدای خود آن ملک است. آری، ابر را هم تازیانهٔ آتشین میزنندش که چنان رُو نی چنین:
امر و فرمان خدا را گوش دار | بر فلان وادی ببار آنجا نبار... |
در این که باران قطرهقطره نازل می شود
... و ابر بهمنزلهٔ غربال است که آب متقاطر فرود بیاید و خرابی بهعمارت و زراعت نرساند و دیگر آن که اگر مثل رود و نهر از آسمان میریخت علاوه بر خرابی، دیوانیان و صاحبان زور و قدّرت، آب را میبردند و فقرا و ضعفا بیبهره میشدند. حالا مثل آن که فرّاش آبپاشی کند بههمه جا میرسد و در بعضی اخبار است که هر وقت باران میآمد حضرت امیرالمؤمنین سر مبارک خود را برهنه میکردند و در باران میایستادند آن قدر که سر و ریش مبارکش تر میشد... و میفرمودند در وقت نزول باران حوائح خود را از خدا بخواهید که وقت استجابت دعاست و درهای رحمت مفتوح است... آن چه از اخبار ائمه معلوم میشود این است که باران چند قسم میآید: گاهی آب را از دریای محیط برمیدارد و بهارض میبارد- یعنی از همین دریاها که دور زمین است- در بعضی از تفاسیر نقل میکنند که خداوند در آسمان کوهها خلق کرده از یخ، و همچنین کوهها خلق کرده از برف و از تگرگ. وقتی که باید باران بیاید میکائیل امر میکند از آن کوهها- قطعات بسیار- ملائکه میآورند برمیاندازند بالای ابر. ابر و باد او را میفشارند، مثل آرد نرم میشود و از ابر متقاطر میشود... باد هم چنین است... و ملائکهٔ قسمتکننده آن باران را بهمحل خود میرساند... و با هر قطره مَلکی است و بر هر قطره نوشته است که این رزق فلان کِرم و فلان موذی است یا روزی فلان مرغ است یا فلان حیوان یا انسان:
بر سر هر قطره بنوشته عیان | کز فلان بن فلان بن فلان... |
قدرت صانع بیچون را ملاحظه کن: آب دریا تلخ و شور است، همین قدر که میکائیل آن آب را تحویل بهسحاب میکند خدا از بحر تحتالعرش قطرهٔ آبی نازل میکند بر آن ابر، که از حلاوت آن قطره، آن آبِ مِلح اجاج، عذب فُرات میشود و شیرین و گوارا میگردد و از عجایب امر این است که این همه باران که میآید دو قطرهٔ آن بههم برنمیخورد...
بر سر هر قطره از باران مَلکی موکّل است
... وقتی که حضرت میفرمود هر قطرهٔ باران را مَلکی میآورد بر روی زمین، مردم از کثرت ملائکه تعجب کردند، از اطراف صداها بهتکبیر بلند کردند. حضرت فرمودند ملائکهئی که استغفار میکنند برای شیعیان علی، از این هم بیشترند و ملائکهئی که لعن میکنند دشمنان علی را، بیشتر از ملائکهٔ موکّل بربارانند. حال ببینیم غیر از خدا کسی هست که قطرات باران را بداند. بلی هست... شب معراج پیغمبر مَلکی را دید که چندین هزار سر دارد و چندین هزار صورت و چندین هزار دست. بر هر دستی چندین هزار انگشت، و لوحی در دست اوست و متّصل بهعقد اصابع حساب میکند و مینویسد در آن لوح. پرسید از جبرئیل که این ملک چه کسی است و چه مینویسد. عرض کرد که این ملک از بزرگان ملائکه است و بسیار جلیلالقدر است و از تبعهٔ میکائیل است و این ملک مستوفی دیوان اعلی خداست. آنچه باران در عرض سال از آسمان بهزمین میآید این مَلک حساب عدد قطرات باران را مینویسد که در هر بقعهٔ زمین چند قطره باریده و اسم ملائکهئی که آن قطرات را بهزمین بردهاند، مینویسد...
در مورد قوس و قزح
سؤال کردند از جناب امیرالمؤمنین این قوس و قزح چه چیز است؟ فرمود: «قوس و قزحنگوئید. قزحاسم شیطان است و اینقوسالله است. شکل تیر و کمان بود. در سابق خداوند، بعد از طوفان نوح، سهم و تیر او را برداشت و صورت قوس باقیماند. این علامتی است میان خدا و بندگانش. قسم خورده که بندگان خود را بهطوفان هلاک نکند و باران طوفانی نیاید...
نقل از کتاب ملائکه از تصنیفات عالم ربانی، عمدهالمحدثین و نخبهالواعظین، حاج ملااسمعیل سبزواری.