ما از آهن برخاسته‌ایم: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز ما از آهن برخاسته‌ایم» را محافظت کرد: مطابق با متنِ اصلی است. ([edit=sysop] (بی‌پایان) [move=sysop] (بی‌پایان)))
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:35-062.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۲]]
 
[[Image:35-062.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۲]]
 
[[Image:35-063.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۳]]
 
[[Image:35-063.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۳]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۳۵]]
 
[[رده:شعر]]
 
[[رده:رامین شهروند]]
 
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 
 
 
'''آلِکسئی کاپتیونوویچ گاستِف'''{{نشان|۱|*}}
 
'''آلِکسئی کاپتیونوویچ گاستِف'''{{نشان|۱|*}}
  
سطر ۵۹: سطر ۵۳:
  
 
{{لایک}}
 
{{لایک}}
 +
 +
[[رده:کتاب جمعه ۳۵]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:رامین شهروند]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۵۲

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۳

آلِکسئی کاپتیونوویچ گاستِف*


نگاه کنید! من این‌جا ایستاده‌ام: در میان چکش‌ها، چرخ‌های تراش، کوره‌های آهنگری و کوره‌های بزرگ ـ در میان صدها رفیق.

فضای بالای سرم، سراسر، آهن‌های به‌هم پیوسته است.

تیرهای بزرگ آهن و برکناره‌های‌شان میله‌های قلاب‌دار آهنی به‌بلندی هفتاد و پنج پا

خمیده بر چپ و بر راست

پیچیده بر لاپه‌های گنبد، همچون شانه‌های یک غول، چارچوبِ آهنین ساختمان را استوار نگه داشته‌اند.

بی‌پروا و تابدار و پرتوان می‌نمایند

و همچنان توانی افزون‌تر می‌طلبند.

به‌آن‌ها می‌نگرم و استوارتر می‌ایستم.

خونی تازه از آهن در رگ‌هایم جریان می‌یابد

و قامتم برافراشته‌تر می‌شود.

شانه‌هائی پولادین و بازوانی سخت پرتوان می‌یابم. با آهن ساختمان یکی می‌شوم.

آن‌گاه به‌خود تکانی می‌دهم

با شانه‌هایم، لاپه‌ها و تیرهای بزرگ آهن و سقف را از جا برمی‌کنم

پاهایم هنوز بر زمین است اما سرم از بلندی ساختمان برگذشته.

این کوشش فوق‌انسانی از نفسم انداخته است، اما غریو برمی‌کشم:

«می‌خواهم سخنی بگویم، رفقا! می‌خواهم سخنی بگویم!»

پژواکی آهنین کلمات مرا در خود فرو می‌برد. آهنبندی ساختمان سراسر با بی‌صبری می‌لرزد و قامت من همچنان افراشته‌تر می‌شود. اکنون سرم با دودکش‌ها یکی شده است.

من می‌خواهم با غریوی بلند، نه سرگذشتی، نه گفتاری، بل تنها جمله‌ئی آهنین بر زبان آرم:

«پیروزی از آن ما خواهد بود!»

ترجمهٔ رامین شهروند


پاورقی‌

^  Aleksei Kapitonovich Gastev، شاعر شوروی (۱۹۴۱ـ۱۸۸۲).