خونریزی: تفاوت بین نسخهها
(اصلاح فاصلههای بینِ خطوط.) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:2-061.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۱]] | [[Image:2-061.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۱]] | ||
[[Image:2-062.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۲]] | [[Image:2-062.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۲]] | ||
− | |||
پا گرفتهست زمانی است مدید | پا گرفتهست زمانی است مدید | ||
سطر ۱۴: | سطر ۱۳: | ||
روشنایی بدهد در بر من. | روشنایی بدهد در بر من. | ||
+ | |||
سطر ۲۰: | سطر ۲۰: | ||
یک تب سرکش تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا، | یک تب سرکش تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا، | ||
− | و چرا هر | + | و چرا هر رگِ من در تن من سفت و سقط شلاقی است |
که فرود آمده سوزان | که فرود آمده سوزان | ||
سطر ۲۶: | سطر ۲۶: | ||
دم به دم در تن من. | دم به دم در تن من. | ||
− | |||
− | |||
− | + | تن من با تن مردم، همه را از تن من ساختهاند، | |
− | نبض | + | و به یک جور و صفت میدانم |
+ | |||
+ | که در این معرکه انداختهاند. | ||
+ | |||
+ | نبض میخواندمان با هم و میریزد خون، لیک کنون | ||
به دلم نیست که دریابم انگشت گذار | به دلم نیست که دریابم انگشت گذار | ||
سطر ۳۹: | سطر ۴۱: | ||
− | |||
− | به تب | + | یکی از همسفرانم که در این واقعه میبرد نظر، گشت دچار |
+ | |||
+ | به تب ذاتالجنب | ||
و من، اکنون در من | و من، اکنون در من | ||
تب ضعف است برآورده دمار. | تب ضعف است برآورده دمار. | ||
+ | |||
من نیازی به حکیمانم نیست | من نیازی به حکیمانم نیست | ||
− | + | «شرح اسباب» منِ تبزده در پیش من است | |
به جز آسودن درمانم نیست. | به جز آسودن درمانم نیست. | ||
سطر ۵۶: | سطر ۶۰: | ||
من به از هر کس | من به از هر کس | ||
− | سر بدر | + | سر بدر میبرم از دردم آسان که ز چیست: |
با تنم توفان رفته است | با تنم توفان رفته است | ||
− | از تنم | + | از تنم خونِ فراوان رفته است |
− | تبم از | + | تبم از ضعفِ من است |
ضعفم از خونریزی است. | ضعفم از خونریزی است. | ||
سطر ۶۸: | سطر ۷۲: | ||
::::::'''نیما یوشیج''' | ::::::'''نیما یوشیج''' | ||
− | ::::::یوش – تابستان | + | ::::::یوش – تابستان ۱۳۳۱ |
نسخهٔ ۲۳ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۲۴
پا گرفتهست زمانی است مدید
ناخوش احوالی در پیکر من.
دوستانم، رفقای محرم!
به هوائی که حکیمی برسد، مگذارید
این دل آشوب چراغ
روشنایی بدهد در بر من.
من به تن دردم نیست
یک تب سرکش تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا،
و چرا هر رگِ من در تن من سفت و سقط شلاقی است
که فرود آمده سوزان
دم به دم در تن من.
تن من با تن مردم، همه را از تن من ساختهاند،
و به یک جور و صفت میدانم
که در این معرکه انداختهاند.
نبض میخواندمان با هم و میریزد خون، لیک کنون
به دلم نیست که دریابم انگشت گذار
کز کدامین رگ من خونم میریزد بیرون.
یکی از همسفرانم که در این واقعه میبرد نظر، گشت دچار
به تب ذاتالجنب
و من، اکنون در من
تب ضعف است برآورده دمار.
من نیازی به حکیمانم نیست
«شرح اسباب» منِ تبزده در پیش من است
به جز آسودن درمانم نیست.
من به از هر کس
سر بدر میبرم از دردم آسان که ز چیست:
با تنم توفان رفته است
از تنم خونِ فراوان رفته است
تبم از ضعفِ من است
ضعفم از خونریزی است.
- نیما یوشیج
- یوش – تابستان ۱۳۳۱