شعری از عظیم خلیلی: تفاوت بین نسخهها
جز (ربات: تغییر خودکار متن (- به + به)) |
(بازنگری و نهایی شد.) |
||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
[[Image:31-025.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۲۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۲۵]] | [[Image:31-025.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۲۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۲۵]] | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
از قعر خورشید برآمده | از قعر خورشید برآمده | ||
با کتابی در دست و تفنگی بر شانه | با کتابی در دست و تفنگی بر شانه | ||
+ | :::::::میآید | ||
− | + | و چراغی بر شاخهٔ جنگل میآویزد، | |
− | + | بازمیگردد | |
− | + | رو به آفتاب | |
− | |||
− | |||
و همچون ستارهئی میخکوب میشود | و همچون ستارهئی میخکوب میشود | ||
− | + | :::::::بر درگاه کسوف. | |
− | بر درگاه کسوف. | ||
جای پایش حک میشود | جای پایش حک میشود | ||
سطر ۶۰: | سطر ۲۳: | ||
تا راه تو را | تا راه تو را | ||
+ | ::: – ای گمشده! – | ||
− | + | بر کوره راههای جنگل بگشاید. | |
− | |||
− | این | + | این چهرهٔ چریکی است |
که دست بر آسمان میکشد | که دست بر آسمان میکشد | ||
سطر ۷۱: | سطر ۳۴: | ||
تا غبار از ستارگان بروبد. | تا غبار از ستارگان بروبد. | ||
− | |||
− | + | از کوره راههای خاموش جنگل | |
+ | ::::::به زیر میآید | ||
تا بر شهادت سروهای آتش | تا بر شهادت سروهای آتش | ||
− | سرودی | + | سرودی سربیرنگ بخواند. |
+ | |||
+ | ::::* | ||
همواره | همواره | ||
سطر ۸۵: | سطر ۵۰: | ||
تا در حضور مرگ | تا در حضور مرگ | ||
− | + | خاج از سینهٔ ستارگان بردارند. | |
+ | |||
+ | ::::* | ||
بر آتشی | بر آتشی | ||
سطر ۹۷: | سطر ۶۴: | ||
از بندبند ستارگان زمینی. | از بندبند ستارگان زمینی. | ||
− | |||
− | شیههئی | + | پس به نجات عشق |
+ | |||
+ | شیههئی برکش | ||
اسب سفید من! | اسب سفید من! | ||
سطر ۱۱۱: | سطر ۷۹: | ||
به شمشیر برهنهئی بیدار کن. | به شمشیر برهنهئی بیدار کن. | ||
− | این غریو | + | این غریو فروخورده را |
در شاهرگِ من | در شاهرگِ من | ||
− | شطّ آتشی شو: | + | :::شطّ آتشی شو: |
− | بر | + | بر آستانهٔ خاک |
کسانی ایستادهاند | کسانی ایستادهاند | ||
سطر ۱۲۷: | سطر ۹۵: | ||
پلکان هفت آسمان دوزخ را میپیماید. | پلکان هفت آسمان دوزخ را میپیماید. | ||
− | |||
− | جرقهئی | + | ای سوار که نعل خونین اسبت |
+ | |||
+ | جرقهئی به فجر میافکند! | ||
نامت اکنون | نامت اکنون | ||
سطر ۱۵۲: | سطر ۱۲۱: | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
+ | '''عظیم خلیلی''' | ||
− | + | ۵۸/۲/۱۲ | |
− | |||
− | |||
− | |||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
سطر ۱۶۹: | سطر ۱۳۰: | ||
[[رده:شعر]] | [[رده:شعر]] | ||
[[رده:عظیم خلیلی]] | [[رده:عظیم خلیلی]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
+ | |||
+ | {{لایک}} |
نسخهٔ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۵:۳۴
از قعر خورشید برآمده
با کتابی در دست و تفنگی بر شانه
- میآید
و چراغی بر شاخهٔ جنگل میآویزد،
بازمیگردد
رو به آفتاب
و همچون ستارهئی میخکوب میشود
- بر درگاه کسوف.
جای پایش حک میشود
بر زمین شهروندان
تا راه تو را
- – ای گمشده! –
بر کوره راههای جنگل بگشاید.
این چهرهٔ چریکی است
که دست بر آسمان میکشد
تا غبار از ستارگان بروبد.
از کوره راههای خاموش جنگل
- به زیر میآید
تا بر شهادت سروهای آتش
سرودی سربیرنگ بخواند.
همواره
آنان از صبحی دیگر زاده شدند
تا در حضور مرگ
خاج از سینهٔ ستارگان بردارند.
بر آتشی
که از خون رگهای جنگل گذشت
لبخند چریکی نقش بست
تا صبحی دیگر بردمد
از بندبند ستارگان زمینی.
پس به نجات عشق
شیههئی برکش
اسب سفید من!
از خواب جادوئی قبیله
دور شو ای سوار!
عشق را
به شمشیر برهنهئی بیدار کن.
این غریو فروخورده را
در شاهرگِ من
- شطّ آتشی شو:
بر آستانهٔ خاک
کسانی ایستادهاند
که بیرقهای سرخ در خونشان باد میخورد
و شعلههای جانشان
پلکان هفت آسمان دوزخ را میپیماید.
ای سوار که نعل خونین اسبت
جرقهئی به فجر میافکند!
نامت اکنون
شعلهئی است که زبانه میکشد
به جانب قلّهئی که از این پیش
سلاطین مُخّنث
صلیب مردانِ شهادت را
بر ستیغ آن نشانیده بودند.
به نجات عشق شیههیی برکش ای اسب سفید یالِ من!
مادران
سبوئی ار آب دریا مینوشند
تا از عطشِ شهادت سیراب شوند.
عظیم خلیلی
۵۸/۲/۱۲