شاعران ال سالوادور: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(نشانههای کنترلی) |
(بازنگری شد.) |
||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:25-069.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۹]] | [[Image:25-069.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۹]] | ||
[[Image:25-070.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۷۰|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۷۰]] | [[Image:25-070.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۷۰|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۷۰]] | ||
| − | |||
| − | |||
| سطر ۸: | سطر ۶: | ||
| − | سرزمین عقیم | + | == سرزمین عقیم == |
| − | من | + | من از آینهٔ وفادار دورانی دیگر نگهبانی میکنم |
و میکوشم راهی بهآینده بگشایم، با نشانهگذاری روزها | و میکوشم راهی بهآینده بگشایم، با نشانهگذاری روزها | ||
| سطر ۱۹: | سطر ۱۷: | ||
یا در آپارتمان بهتماشا نشستن | یا در آپارتمان بهتماشا نشستن | ||
| − | عکسهای رنگ و رو | + | عکسهای رنگ و رو برگشته را و اثاثیهٔ ارثی را، |
یا هر شب از رادیو شنیدن، اخبار نحس را | یا هر شب از رادیو شنیدن، اخبار نحس را | ||
| سطر ۴۱: | سطر ۳۹: | ||
انسان میمیرد، انسان خواهد مرد | انسان میمیرد، انسان خواهد مرد | ||
| − | حاکم بر شکستهای | + | حاکم بر شکستهای خویش، حاکم بر پیروزیهای خویش. |
آنگاه جهانی دیگر تولد خواهد یافت و ترانهئی دیگر و ترانهئی دیگر... | آنگاه جهانی دیگر تولد خواهد یافت و ترانهئی دیگر و ترانهئی دیگر... | ||
| سطر ۴۸: | سطر ۴۶: | ||
[[رده:کتاب جمعه ۲۵]] | [[رده:کتاب جمعه ۲۵]] | ||
| + | [[رده:شعر]] | ||
| + | [[رده:آلفونسو کویْحادا اوریاس]] | ||
| + | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
| + | |||
| + | |||
| + | {{لایک}} | ||
نسخهٔ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۰۳:۲۶
آلفونسو کویْحادا اوریاس Alfonso Quijada Urias (1940)
سرزمین عقیم
من از آینهٔ وفادار دورانی دیگر نگهبانی میکنم
و میکوشم راهی بهآینده بگشایم، با نشانهگذاری روزها
با گام زدن بر آسفالت مرطوب،
یا در آپارتمان بهتماشا نشستن
عکسهای رنگ و رو برگشته را و اثاثیهٔ ارثی را،
یا هر شب از رادیو شنیدن، اخبار نحس را
و ترانههائی را که سوزن بهدل فرو برد.
یا دربارهٔ زندگی اشعاری نوشتن.
من میمیرم، بههنگامی که روز چون ماده سگی پارس میکند.
در گذرگاه، شاهد ویرانی عشقم:
«- بعدش کجا بریم؟ کجا بهعشقمون میرسیم؟»
در شب غم است و سرما،
در کتابها و پاره کاغذهای متروک بهجز درد نیست،
و بهجز درد هیچ نیست در گردش شهر.
انسان میمیرد، انسان خواهد مرد
حاکم بر شکستهای خویش، حاکم بر پیروزیهای خویش.
آنگاه جهانی دیگر تولد خواهد یافت و ترانهئی دیگر و ترانهئی دیگر...