رعیتپروری و انساندوستی بهشیوهٔ فاتحان تاریخ شاهنشاهی:: تفاوت بین نسخهها
جز (ربات: تغییر خودکار متن (-هء +هٔ , -ﻩٴ +ﻩٔ , -ۀ +ﻩٔ , -هٴ +هٔ )) |
|||
سطر ۶: | سطر ۶: | ||
<u> | <u> | ||
− | '''رعیتپروری و انساندوستی | + | '''رعیتپروری و انساندوستی بهشیوهٔ فاتحان تاریخ شاهنشاهی: ''' |
</u> | </u> | ||
سطر ۲۳: | سطر ۲۳: | ||
میرزامحمدکلانتر گوید نسقچیان از علینقی بیگ لر میخواستند که عدۀ | میرزامحمدکلانتر گوید نسقچیان از علینقی بیگ لر میخواستند که عدۀ | ||
− | + | کشتهٔ فارسیان از 63 نفر کمتر نشود که مبادا کلّهٔ مناره ناحقی شده مورد | |
مؤاخذه شویم.» | مؤاخذه شویم.» | ||
− | آنگاه بهفرمان همایونی بر دیدار باغی که نزدیک | + | آنگاه بهفرمان همایونی بر دیدار باغی که نزدیک سراپردهٔ شاهی بود، |
سوراخ تنگی کرده، سر خاندانقلی بیگ (نایبالحکومه کرمان)را از سوراخ | سوراخ تنگی کرده، سر خاندانقلی بیگ (نایبالحکومه کرمان)را از سوراخ | ||
بیرون آورده طنابهای محکم بر سر وگردن او بستند و سر دیگر طناب را بر | بیرون آورده طنابهای محکم بر سر وگردن او بستند و سر دیگر طناب را بر | ||
سطر ۳۴: | سطر ۳۴: | ||
تاریخ کرمان- فارسنامه- روزنامه میرزا محمد کلانتر | تاریخ کرمان- فارسنامه- روزنامه میرزا محمد کلانتر | ||
− | نثر | + | نثر بهشیوهٔ فرهنگ حضرت والا نادر گیتیستان هم خصوصیات شگفتانگیزی دارد |
که از آن بهعنوان مقالهنویسی یا مغلقنگاری یاد می شود از مشخصه این شیوه نثر | که از آن بهعنوان مقالهنویسی یا مغلقنگاری یاد می شود از مشخصه این شیوه نثر | ||
آرایشهای سخیف کلامی یعنی پیچیدگی و تکلف و تصنع و سرشار بودن آن از کنایات | آرایشهای سخیف کلامی یعنی پیچیدگی و تکلف و تصنع و سرشار بودن آن از کنایات |
نسخهٔ ۲۱ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۰:۰۸
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
پرسه در متون
رعیتپروری و انساندوستی بهشیوهٔ فاتحان تاریخ شاهنشاهی:
«در اواخر سنه 1159 موکب والا [نادر]از اصفهان، از راه نیریز بهصوب کرمان نهضت فرمود. در اوایل صفر 1160 در پای چنار مرزبانی خارج کرمان، سرادق ظلم و تعدی برکشیده خیمه جور و اعتساف بر پای کرد.»
«اعیان فارس بهکرمان بهخدمت نادر آمدند و مؤاخذه شدند. میرزا باقر وزیر و میرزااسماعیل کلانتر و نه نفر مستوفی را از دو چشم نابینا نمودند. پس بهجناب میرزامحمدحسین کلانتر فرمود ده نفر از عمال را که پسندیدۀ تو باشند از میان 73 نفر فارسی برداشته باقی را چشم کنده میهمان نسقچی باشند! پس 63 نفر از کلانتران فارس و 116 نفر از اهالی کرمان را برحسب حکم پادشاه عدالتپناه کشتند و جناره آنها را در میدان انداختند و از سرهای آنها که بهشمار یکصد و هفتاد و نه نفر بود دو کله مناره ساختند و بهمراسم معدلت پرداختند.
میرزامحمدکلانتر گوید نسقچیان از علینقی بیگ لر میخواستند که عدۀ کشتهٔ فارسیان از 63 نفر کمتر نشود که مبادا کلّهٔ مناره ناحقی شده مورد مؤاخذه شویم.»
آنگاه بهفرمان همایونی بر دیدار باغی که نزدیک سراپردهٔ شاهی بود، سوراخ تنگی کرده، سر خاندانقلی بیگ (نایبالحکومه کرمان)را از سوراخ بیرون آورده طنابهای محکم بر سر وگردن او بستند و سر دیگر طناب را بر دو گاو بسته و چوب بهگاوها زدند، سر خاندانقلی بیگ بیچاره با بیشتر اعصاب و عروق آن کنده شد.»
تاریخ کرمان- فارسنامه- روزنامه میرزا محمد کلانتر
نثر بهشیوهٔ فرهنگ حضرت والا نادر گیتیستان هم خصوصیات شگفتانگیزی دارد که از آن بهعنوان مقالهنویسی یا مغلقنگاری یاد می شود از مشخصه این شیوه نثر آرایشهای سخیف کلامی یعنی پیچیدگی و تکلف و تصنع و سرشار بودن آن از کنایات و استعارات و مترادفات و تشبیهات و الفاظ ناهنجار و غامض عربی و فضلفروشی و عبارتپردازیهای ملالآور و چندشانگیز و قرینهسازیها و تملقگوئیهای عفن است آن چنان که از یکسو زبان اصلی یعنی فارسی یکسره زیر مهابت مرگبار این تکلف رنگ میبازد و از سوی دیگر فهم مطلب ناممکن. استاد چنین شیوه حضرت میرزامهدیخان استرآبادی فلشی حضرت والا نادر گیتیستان و شاهکارش درّه نادری که نمونهئی از آن همراه برگردان آن بهزبان فارسی میخوانید:
«بعضی از دلیران مجالح صولت در مجال حرب و جلواح رزم بهمجالحت و مکالحت مشتغل و برخی از عراض کفاح و نسقاح منتقل گردیدند. در آن ملحمه بهضروب مثلأ حمه ضروب ابطال را رقم ابطال بر صحیفه هستی کشیده شد و در آنات کروفر، فر خرید ونی ختو یافته بر حکم بوش توسن پوش قاآنی بهیکتن از پیادگان پیلتن عثمانی از سرکشی پهلو زد و در زیر پای داور دارا درایت سکندری یافت که اِنّالجواد قد یکبوا. و جنابش از سماء بر زمین آمد...»
برگردان بهفارسی: برخی از سربازان سپاه نادر کشته شدند اسب نادر سکندری زد و نادر از پشت آن افتاد.!