خطابهٔ ششم: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
سطر ۱۲: | سطر ۱۲: | ||
اینک | اینک | ||
بر هر چهار سوق | بر هر چهار سوق | ||
− | :::: | + | ::::شمشیر شکسته¬ی دلاوری را به تماشا نهاده¬اند! |
هنگامه¬ئی است | هنگامه¬ئی است | ||
− | هر کس حیات | + | هر کس حیات خویش را |
:::::در مرگ آن دیگری می¬جوید | :::::در مرگ آن دیگری می¬جوید | ||
و هیچ¬کس | و هیچ¬کس | ||
− | بیرق عشق را | + | ::بیرق عشق را |
− | بر دوش نمی¬کشد. | + | :::::بر دوش نمی¬کشد. |
اینهمه را کدام کسان رسم نهادند؟ | اینهمه را کدام کسان رسم نهادند؟ | ||
من امّا آموخته¬ام | من امّا آموخته¬ام | ||
− | که قلاعِ آهنین را | + | ::::که قلاعِ آهنین را |
− | چه¬گونه با کلمات فرو ریزم | + | :::::::::::چه¬گونه با کلمات فرو ریزم |
و کلاف خورشید را | و کلاف خورشید را | ||
− | بر پنجره¬های انتظار | + | :::::بر پنجره¬های انتظار |
با قلم خویش بگشایم. | با قلم خویش بگشایم. | ||
+ | |||
+ | {{چپ چین}} | ||
میرزاآقا عسکری | میرزاآقا عسکری |
نسخهٔ ۲۰ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۰۴
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
پنجره¬های بی¬لبخند
- بامدادن شهر را
- انتظار می¬کشند
- بامدادن شهر را
هر اسب که مردی را به ملاقات خورشید بُرد با خورجینی پر خون و
- نعشی غریب باز پس آمد.
اینک بر هر چهار سوق
- شمشیر شکسته¬ی دلاوری را به تماشا نهاده¬اند!
هنگامه¬ئی است هر کس حیات خویش را
- در مرگ آن دیگری می¬جوید
و هیچ¬کس
- بیرق عشق را
- بر دوش نمی¬کشد.
- بیرق عشق را
اینهمه را کدام کسان رسم نهادند؟ من امّا آموخته¬ام
- که قلاعِ آهنین را
- چه¬گونه با کلمات فرو ریزم
- که قلاعِ آهنین را
و کلاف خورشید را
- بر پنجره¬های انتظار
با قلم خویش بگشایم.
میرزاآقا عسکری