شعری از محمد مختاری: تفاوت بین نسخهها
(افزودن ردهها.) |
|||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
[[Image:27-039.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۷ صفحه ۳۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۷ صفحه ۳۹]] | [[Image:27-039.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۷ صفحه ۳۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۷ صفحه ۳۹]] | ||
− | {{ | + | {{بازنگری}} |
+ | |||
+ | پیشانی از هجوم وقاحت کبود میشود | ||
+ | وقتی که بر مزار شهیدان عبور میکنند | ||
+ | وقتی که سینۀ هوا را میشکافند | ||
+ | و باد جامههاشان | ||
+ | بر شعار دیوارها | ||
+ | میدمد. | ||
+ | |||
+ | اینان که جامههای عزا را بهعاریت | ||
+ | پوشیدهاند | ||
+ | از قعر چشم خلق | ||
+ | میراث روشنای شهیدان را | ||
+ | بیرون میکشند | ||
+ | |||
+ | گُل در نهیب تند گلوله شکفت | ||
+ | و اکنون کنار سنبلهها | ||
+ | اندامهای کاکتوسی سر بر کشیدهاند. | ||
+ | |||
+ | کلپاسههای فربه از سوراخهای بیم | ||
+ | در هرم انقلاب خلایق | ||
+ | بیرون خزیدهاند | ||
+ | وز شانههای مردم بالا میآیند. | ||
+ | و موج میزنند | ||
+ | در آفتاب پیروزی. | ||
+ | |||
+ | خورشید در تلآلؤ اندامهای حمق | ||
+ | سرافکنده میرود. | ||
+ | بازارها که پارچههای بلند را | ||
+ | حرّاج کردهاند | ||
+ | فوج بلند جامگان را | ||
+ | درچشم آفتاب میگردانند | ||
+ | و روز | ||
+ | بر انحنای تند شرارت افول میکند. | ||
+ | |||
+ | بر چشمها سیاه میکشند. | ||
+ | بر قلبها سیاه میکشند. | ||
+ | بر شانهها قساوت را میگردانند. | ||
+ | و سفرهها | ||
+ | بر گردۀ خلایق | ||
+ | پهن میکنند | ||
+ | خونابۀ فشردۀ گنجشکها را در هاون | ||
+ | سر میکشند | ||
+ | تا باهشان بیفزاید. | ||
+ | و سنگهای گورستان را آذین میبندند | ||
+ | و نامهای شهیدان را بر تریج قبا | ||
+ | میدوزند. | ||
+ | |||
+ | محمد مختاری | ||
+ | |||
[[رده:شعر]] | [[رده:شعر]] | ||
[[رده:کتاب جمعه ۲۷]] | [[رده:کتاب جمعه ۲۷]] | ||
[[رده:محمد مختاری]] | [[رده:محمد مختاری]] |
نسخهٔ ۱۳ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۴۸
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
پیشانی از هجوم وقاحت کبود میشود وقتی که بر مزار شهیدان عبور میکنند وقتی که سینۀ هوا را میشکافند و باد جامههاشان بر شعار دیوارها میدمد.
اینان که جامههای عزا را بهعاریت پوشیدهاند از قعر چشم خلق میراث روشنای شهیدان را بیرون میکشند
گُل در نهیب تند گلوله شکفت و اکنون کنار سنبلهها اندامهای کاکتوسی سر بر کشیدهاند.
کلپاسههای فربه از سوراخهای بیم در هرم انقلاب خلایق بیرون خزیدهاند وز شانههای مردم بالا میآیند. و موج میزنند در آفتاب پیروزی.
خورشید در تلآلؤ اندامهای حمق سرافکنده میرود. بازارها که پارچههای بلند را حرّاج کردهاند فوج بلند جامگان را درچشم آفتاب میگردانند و روز بر انحنای تند شرارت افول میکند.
بر چشمها سیاه میکشند. بر قلبها سیاه میکشند. بر شانهها قساوت را میگردانند. و سفرهها بر گردۀ خلایق پهن میکنند خونابۀ فشردۀ گنجشکها را در هاون سر میکشند تا باهشان بیفزاید. و سنگهای گورستان را آذین میبندند و نامهای شهیدان را بر تریج قبا میدوزند.
محمد مختاری