شاعر ولایتی باز می‌گردد: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
(تایپ شد.)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:11-026.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۶]]
 
[[Image:11-026.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۶]]
 
[[Image:11-027.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۷|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۷]]
 
[[Image:11-027.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۷|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۷]]
 +
[[رده:کتاب جمعه ۱۱]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:پابلو نرودا]]
 +
 +
{{بازنگری}}
 +
 +
 +
چرا من همراه تواَم
 +
 +
من از عاشقان بازگشتنم
 +
 +
دست می‌سایم بر خورشید و باد و دریای شیلی
 +
 +
دلگیرم از رفتن، دلتنگم از آمدن.
 +
 +
 +
قلب من همواره لبریز بوده است
 +
 +
چون جامی از روشنایی
 +
 +
روشنایی زرین ترانهٔ تابناک شیلی
 +
 +
 +
کشور لطافت و برف!
 +
 +
تو هرگز برای من جوهری گذران نبوده‌ای
 +
 +
تو در اعماق من زخمی ترسناک بودی
 +
 +
ای ماه واژگون بر چمنزار!
 +
 +
 +
من از کوهساران تو ریشه دوانده‌ام
 +
 +
من بر ستیغ‌های تو شکفته‌ام
 +
 +
(من هیچگاه در خارج، بر خاک اجنبی نبوده‌ام
 +
 +
شعر من سه رنگ دارد
 +
 +
و در درازنای سال من بر پرچم تو زیسته‌ام)
 +
 +
 +
بدین سان، میهن سپید پرستاره
 +
 +
میهن سرخ و آبی لطیف
 +
 +
میهن شیلی، میهن شکوه!
 +
 +
از دوردست آوای طبل ترا می‌شنیدم
  
{{در حال ویرایش}}
+
نگران به‌منزلگاه تو نزدیک شدم
  
[[رده:شعر]]
+
و درد مرا فرا گرفت.
[[رده:کتاب جمعه ۱۱]]
 
[[رده:پابلو نرودا]]
 

نسخهٔ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۲۳:۲۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۷


چرا من همراه تواَم

من از عاشقان بازگشتنم

دست می‌سایم بر خورشید و باد و دریای شیلی

دلگیرم از رفتن، دلتنگم از آمدن.


قلب من همواره لبریز بوده است

چون جامی از روشنایی

روشنایی زرین ترانهٔ تابناک شیلی


کشور لطافت و برف!

تو هرگز برای من جوهری گذران نبوده‌ای

تو در اعماق من زخمی ترسناک بودی

ای ماه واژگون بر چمنزار!


من از کوهساران تو ریشه دوانده‌ام

من بر ستیغ‌های تو شکفته‌ام

(من هیچگاه در خارج، بر خاک اجنبی نبوده‌ام

شعر من سه رنگ دارد

و در درازنای سال من بر پرچم تو زیسته‌ام)


بدین سان، میهن سپید پرستاره

میهن سرخ و آبی لطیف

میهن شیلی، میهن شکوه!

از دوردست آوای طبل ترا می‌شنیدم

نگران به‌منزلگاه تو نزدیک شدم

و درد مرا فرا گرفت.