شاعری چون طنین ناقوس: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردنِ رده‌ها.)
جز (ربات: افزودن رده:کتاب_جمعه_۲)
سطر ۲۰: سطر ۲۰:
  
 
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه ۲]]

نسخهٔ ‏۹ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۰۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۸

شخصیت شاعر بزرگ ترک، ناظم حکمت، در امریکای لاتین هیجانی سترگ بر می‌انگیزد. مبارزه‌اش برای آزادی ترکیه، همان بود که شاعران و نویسندگان ما را به مبارزه برای آزادی امریکائی لاتین رهنمون می‌شد. در زبان‌هائی بس متفاوت، بس دور از هم، ناظم حکمت و ادبیات ما در آرزوی انسانیِ یگانه‌ئی بهم می‌آمیختند: در امتناع از کار بست شعر به‌عنوان وسیلهٔ طفره رفتن از مشکلات واقعی انسان.

امریکای لاتین نمی‌تواند به هنگام تجلیل چنین شاعری غایب باشد. و من می‌اندیشم که شاید صدای من و پیوستگی پرستایش من به‌شاعر بزرگ ترک، در بزرگداشت سیمای او، در آن چه بود و هست، در مبارزهٔ مداوم و خستگی‌ناپذیر با استبداد قدرت‌های کوری که خلق‌ها و بشریت را به‌بردگی می‌کشند کارآیند باشد.

بارها و بارها در کشوری اسپانیائی زبان، بیانیه‌ها علیه بازداشت ناظم حکمت امضاء شده است… بارها و بارها اعتراض نامه‌ها و درخواست‌‌ها… ما او را جز از میان اشعار مبارز و معترضش نمی‌شناختیم و همان ما را بس بود. برای ما بس بود که گه‌گاه در جهان، همان سان که در کشور خود ما، مردی هست برانگیخته از شعر، که وحشیان همیشه را رسوا می‌کند، همیشه همان وحشیان را.

یک سال پیش از این، من فرصت آن را یافتم که در پاریس با او سخن بگویم. اگر شعرش فراموش نشدنی است، منش او نیز چنین است. او هیچگاه با همه سال‌های دراز حبس و تبعید روتُرش نکرده است. زیرا که او چون زنگ ناقوس شاداب است. پیشترها او را در مسکو شناخته بودم، در فرصت نمایش یکی از کارهایش «طغیان زنان» که مایه‌ئی از ‪‬آریستوفان‪‬ را با مضمون صلح پیوند داده بود.

او به‌تدریج شعرش را از صنایع ادبی عریان می‌کرد، و به‌تدریج به‌جای شکل به‌عمق شعر می‌نگریست. او شعرش را می‌پالود تا چنان صریح و روشن سخن بگوید که مردمی که دوستشان ‌می‌داشت، خلق ترک و خلق تمامی جهان، آن را بشنوند. تا به‌راستی شاعری جهانی باشد.

محال است شاعر را از رزمنده جدا کنیم. شعرش بانگ خواهد زد، همواره سرودخوان خواهد بود، چون آوای جنگجوی صلح در پس سنگری.

این چنین بود ناظم حکمت.

میگل آنخل آستوریاس
۸ ژوئیه ۱۹۷۸