راه گورستان: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهای جدید با '[[Image:18-071.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۷۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه…' ایجاد کرد) |
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:18-071.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۷۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۷۱]] | [[Image:18-071.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۷۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۷۱]] | ||
− | {{ | + | |
+ | '''م- ع. سپانلو''' | ||
+ | |||
+ | |||
+ | در روشنای مقبرهٔ خانوادگی | ||
+ | |||
+ | این نسخهٔ جدید خیابان است | ||
+ | |||
+ | رؤیت شده بهوحشت کابوس کهنهئی. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | تابوت سُرمه رنگ | ||
+ | |||
+ | بر شانههای همردهٔ بامها | ||
+ | |||
+ | در شط پرستارهٔ شب در تلاطم است؛ | ||
+ | |||
+ | شمعی بهکف گرفته، روانهای خوابگرد | ||
+ | |||
+ | سوسوزنان. | ||
+ | |||
+ | ترانه محکومی را | ||
+ | |||
+ | تشییع میکنند. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | در خفیهگاههای خیابان بیعبور | ||
+ | |||
+ | شلاق در کف ایستاده | ||
+ | |||
+ | بهتاریکی | ||
+ | |||
+ | در پاسهای شب | ||
+ | |||
+ | آنان مراقبند | ||
+ | |||
+ | بهنزدیکی... | ||
+ | |||
+ | دشنامها بهلهجهٔ تازی است | ||
+ | |||
+ | و مرده میکشند سراسر | ||
+ | |||
+ | بر چشم بیمناک تماشاگر. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | یک لحظه در گذرگاه. | ||
+ | |||
+ | از باد، بوی مستیِ ممنوع | ||
+ | |||
+ | میآید از حواشیِ خلوت | ||
+ | |||
+ | تا متن زندگی | ||
+ | |||
+ | تا روشنای مقبرهٔ خانوادگی... | ||
+ | {{لایک}} | ||
+ | |||
+ | [[رده:کتاب جمعه ۱۸]] | ||
+ | [[رده:شعر]] | ||
+ | [[رده:م. ع. سپانلو]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۱۸
م- ع. سپانلو
در روشنای مقبرهٔ خانوادگی
این نسخهٔ جدید خیابان است
رؤیت شده بهوحشت کابوس کهنهئی.
تابوت سُرمه رنگ
بر شانههای همردهٔ بامها
در شط پرستارهٔ شب در تلاطم است؛
شمعی بهکف گرفته، روانهای خوابگرد
سوسوزنان.
ترانه محکومی را
تشییع میکنند.
در خفیهگاههای خیابان بیعبور
شلاق در کف ایستاده
بهتاریکی
در پاسهای شب
آنان مراقبند
بهنزدیکی...
دشنامها بهلهجهٔ تازی است
و مرده میکشند سراسر
بر چشم بیمناک تماشاگر.
یک لحظه در گذرگاه.
از باد، بوی مستیِ ممنوع
میآید از حواشیِ خلوت
تا متن زندگی
تا روشنای مقبرهٔ خانوادگی...