منزل آخر: تفاوت بین نسخهها
(بازنگری و نهایی شد.) |
جز («منزل آخر» را محافظت کرد: مطابق با متن اصلی است. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان))) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۲۳
امروز از نگاه تو سرگشتهتر منم
هر گوشه را، به خواهش نامعلوم
سر میزنم،
در دستم این عصای شکسته،
با دست من ز رنج سفر شکوه میکند.
در عمق غلظت مه «لندن»…
یا در تراموای «وین»…
در شهر دیگری - به دگر نام -
در سالن اپرا،…
بر روی پل که مینگرد ساکت،
در اضطراب بیثمر «پو»…
در پای نخل منحنی سالدیدهیی
در الجزیره…
در نقبهای سرشار از راز و دود و نم،
- وز تاق و تاق مهره بیلیارد…
هر گوشه را به خواهش نامعلوم
سر میزنم.
- * * *
«با هر کسی هوای سفر هست،
با هیچکس نه رای نشستن،
سقف شکسته را نتوانند
طفلانه، با گل، آذین بستن،
- * * *
گلها به سقف خنده کنانند،
بیاعتنا به ما، گذرانند،
گلها ز مرگ و فتنه چه دانند؟»
این حرفها به لب، به دلم کوه کوه غم،
بیخواهشی صریح به هر سوی میروم...
- * * *
«غیزغیز» میز کهنه، در زیر دست من،
چون دایهام بهناگاه انگیخت،
از رخوتی به لذت یک خواب -
غوغای قهوهخانه، چو یک طشت
ناگاه بر سرم ریخت.
میپرسم از رفیق کناری،
-باران که بند آمد؟
-آری.
و میروم…
- منوچهر نیستانی