کتاب کوچه ۳۶: تفاوت بین نسخهها
جز («کتاب کوچه ۳۶» را محافظت کرد: بازنگری شده و مطابق با متن اصلی است. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان))) |
|||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
[[Image:36-136.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۶]] | [[Image:36-136.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۶]] | ||
[[Image:36-137.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۷|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۷]] | [[Image:36-137.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۷|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۷]] | ||
− | |||
− | |||
− | |||
==توضیحاتی در باب مراسم تمنای باران...== | ==توضیحاتی در باب مراسم تمنای باران...== | ||
− | + | آقای '''خسرو ماهداد صدیقی''' بهدنبال چاپ مراسم تمنای باران در شمارههای گذشتهٔ کتاب جمعه، مراسمی را که در تبریز و اطراف آن صورت میگیرد، بهترتیبی که از مادر خود - خانم '''عباسزادهٔ سالاری''' شنیدهاند ارسال داشتهاند که پارهئی از آن نیازمند توضیحات بیشتری است. | |
نخست شعری دو خطی است بدین مضمون: | نخست شعری دو خطی است بدین مضمون: | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | که کودکان در کوچههای روستا میخوانند و | + | :'''چَمچَه بالیق نَه ایستَر''' |
+ | |||
+ | :'''آلاّه دَن یاقِش ایستَر''' | ||
+ | |||
+ | :'''اَلی و قولی، خمیر دَن''' | ||
+ | |||
+ | :'''بیرچه قاشیق سوایستر.''' | ||
+ | |||
+ | که کودکان در کوچههای روستا میخوانند و بهآهنگ آن سینه میزنند. ترجمهٔ سطر بهسطر آن چنین است: | ||
+ | |||
+ | :'''کمچهٔ''' (خمیریِ ماهی شکل) '''چه میخواهد؟''' | ||
+ | |||
+ | :'''از خدا باران میخواهد.''' | ||
+ | |||
+ | :'''دست و بازویش از خمیر است''' | ||
+ | |||
+ | :'''یک قاشق آب میخواهد.''' | ||
− | + | بهنظر میآید که در این مراسم باید چنین کمچه یا آبگردانی که از خمیر ساخته شده و احتمالاً دُم آن بهشکل ماهی است بهنحوی مورد استفاده قرار گیرد. که آقای '''ماهداد صدیقی''' در باب آن توضیحی ندادهاند. | |
− | از | ||
− | |||
− | |||
− | + | {{ستاره}} | |
− | رسم دیگر این است که چون در ایام بهار ریزش باران | + | رسم دیگر این است که چون در ایام بهار ریزش باران تأخیر کند، اهالی روستا الاغ سفیدی را که در امر حمل گندم و آرد مورد استفاده قرار میگیرد بهکنار چشمه یا رودخانه یا جوی آبی میبرند و صورتش را میشویند. اعتقاد بر این است که با این عمل باران خواهد آمد. |
− | + | {{ستاره}} | |
− | + | رسم سوم این است که بانیان خیر از مردم روستا بنشن و دیگ و هیزم میگیرند و در کوچهئی اجاقی فراهم کرده با بنشن و هیزم اهدائی و دیگ امانتی آش میپزند و سر ظهر میان اهالی تقسیم میکنند. پس از گرد آوردن آتش و خاکستر باقی مانده، روضهخوان ده بهخواندن روضهٔ حضرت فاطمه یا حضرت رقیه میپردازد و مردم میگریند و از خدا طلب باران میکنند. اقامهٔ نماز و قرائت قران نیز در همین محل صورت میگیرد تا هنگام غروب که دست جمعی بهدامنهٔ کوه یا تپهٔ مصلی میروند و مراسم معمولی تمنای باران را بهعمل میآورند. | |
− | + | {{ستاره}} | |
− | + | یک رسم دیگر این است که سنگ قبر شخص مؤمن و باخدائی را برداشته میبرند و در آب جاری (جو، چشمه یا رودخانه) شست و شو میدهند و پس از شست و شو بهجای خود باز میگردانند و معتقدند این عمل سبب نزول باران میشود. | |
− | و اما در باب قِرقِری | + | آقای صدیقی افزودهاند که مراسم سه گانهٔ اخیر برای رفع بیماریهای واگیردار نیز بهکار میرود، لیکن گمان ما بر این است که مراسم دوم و سوم تنها در طلب باران صورت میگیرد و شست و شوی سنگ گور مؤمن رسمی است که فقط بههنگام شیوع بیماریهای سخت انجام میدهند. |
+ | |||
+ | |||
+ | ---- | ||
+ | |||
+ | |||
+ | '''{{گلوله}} آقای زاهد بیگدلی''' - دانشجوی فوق لیسانس کتابداری دانشگاه تهران - دربارهٔ تلفظ و معنی کلمهٔ '''قرقری''' که در داستان '''[[دایی ممّد|دائیممد]]''' نوشتهٔ '''نسیم خاکسار''' ([[کتاب جمعه ۲۸]]، صفحه ۹۴) آماده بود شرحی نوشتهاند که در زیر خواهد آمد. اما نکتهئی در ابتدای نامهٔ خود آوردهاند که برای ما چندان روشن نیست، و آن (اگر در استنباط خود بهاشتباه نرفته باشیم) این است که جزء «قِر» در این کلمه، همان است که در کلمات '''قرمز''' و '''قرقی''' نیز آمده. - ممنون خواهیم شد اگر در این باب توضیحات بیشتری بدهند، زیرا مطلقاً نتوانستیم میان سه کلمهٔ '''قرمز''' و '''قرقی''' و '''قرقری''' (و شاید '''قرشمال''' و '''قرطاس''' و '''قر'''های دیگر) مفهوم مشترکی پیدا کنیم. | ||
+ | |||
+ | و اما در باب '''قِرقِری''' نوشتهاند نام تنبانی است که زنان روستاهای رامهرمز، گچساران، مسجد سلیمان، هفتگل و ایذه، و عشایر استان فارس و منطقهٔ کهکیلویه و بویراحمد میپوشند. مقدار پارچهئی که برای تهیهٔ آن بهکار میبرند گاه بهپانزده متر نیز میرسد، که آن را بهصورت قطعاتی (که خودشان بههر کدامش یک '''تخته''' میگویند) بریده سپس بههم میدوزند. در مراسم محلی و بهویژه در عروسیها، گاه زنان دو تا سه تنبان را روی هم میپوشند که حرکت چینهای آن، هماهنگ با حرکات دستها و بدن، بههنگام اجرای رقصهای بومی بسیار موزون است. | ||
+ | |||
+ | هم از طرحی که آقای '''بیگدلی''' بهطور سر دستی کشیدهاند و هم از توضیحاتی که دادهاند چنین برمیآید که منظور از «تنبان» بهطور قطع «دامن» است، زیرا مینویسند: «این تنبان تا اندازهئی شبیه لباس زنان روستائی منطقهٔ گیلان میباشد با این تفاوت که این لباس کاملاً بلند بوده و هنگام راه رفتن روی زمین کشیده میشود و مچ پا و کفش شخص دیده نمیشود.» | ||
+ | |||
+ | توضیحات دیگر این که: در حاشیهٔ پایین آن نواری از پارچه میدوزند و بند تنبانی که برای آن بهکار میبرند از جنس نخ است که در خود محل میبافند و در رامهرمز به آن '''دوم''' (بر وزن '''بوم''') و خود آن را '''تنبونْ قِری''' (و نه '''قِرقِری''') و نیز '''تنبونْ لُری''' میگویند. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | با تشکر از آقای '''بیگدلی.''' | ||
+ | |||
+ | |||
+ | [[رده:کتاب کوچه]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه ۳۶]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
− | |||
− | |||
− | + | {{لایک}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۱۶
توضیحاتی در باب مراسم تمنای باران...
آقای خسرو ماهداد صدیقی بهدنبال چاپ مراسم تمنای باران در شمارههای گذشتهٔ کتاب جمعه، مراسمی را که در تبریز و اطراف آن صورت میگیرد، بهترتیبی که از مادر خود - خانم عباسزادهٔ سالاری شنیدهاند ارسال داشتهاند که پارهئی از آن نیازمند توضیحات بیشتری است.
نخست شعری دو خطی است بدین مضمون:
- چَمچَه بالیق نَه ایستَر
- آلاّه دَن یاقِش ایستَر
- اَلی و قولی، خمیر دَن
- بیرچه قاشیق سوایستر.
که کودکان در کوچههای روستا میخوانند و بهآهنگ آن سینه میزنند. ترجمهٔ سطر بهسطر آن چنین است:
- کمچهٔ (خمیریِ ماهی شکل) چه میخواهد؟
- از خدا باران میخواهد.
- دست و بازویش از خمیر است
- یک قاشق آب میخواهد.
بهنظر میآید که در این مراسم باید چنین کمچه یا آبگردانی که از خمیر ساخته شده و احتمالاً دُم آن بهشکل ماهی است بهنحوی مورد استفاده قرار گیرد. که آقای ماهداد صدیقی در باب آن توضیحی ندادهاند.
***
رسم دیگر این است که چون در ایام بهار ریزش باران تأخیر کند، اهالی روستا الاغ سفیدی را که در امر حمل گندم و آرد مورد استفاده قرار میگیرد بهکنار چشمه یا رودخانه یا جوی آبی میبرند و صورتش را میشویند. اعتقاد بر این است که با این عمل باران خواهد آمد.
***
رسم سوم این است که بانیان خیر از مردم روستا بنشن و دیگ و هیزم میگیرند و در کوچهئی اجاقی فراهم کرده با بنشن و هیزم اهدائی و دیگ امانتی آش میپزند و سر ظهر میان اهالی تقسیم میکنند. پس از گرد آوردن آتش و خاکستر باقی مانده، روضهخوان ده بهخواندن روضهٔ حضرت فاطمه یا حضرت رقیه میپردازد و مردم میگریند و از خدا طلب باران میکنند. اقامهٔ نماز و قرائت قران نیز در همین محل صورت میگیرد تا هنگام غروب که دست جمعی بهدامنهٔ کوه یا تپهٔ مصلی میروند و مراسم معمولی تمنای باران را بهعمل میآورند.
***
یک رسم دیگر این است که سنگ قبر شخص مؤمن و باخدائی را برداشته میبرند و در آب جاری (جو، چشمه یا رودخانه) شست و شو میدهند و پس از شست و شو بهجای خود باز میگردانند و معتقدند این عمل سبب نزول باران میشود.
آقای صدیقی افزودهاند که مراسم سه گانهٔ اخیر برای رفع بیماریهای واگیردار نیز بهکار میرود، لیکن گمان ما بر این است که مراسم دوم و سوم تنها در طلب باران صورت میگیرد و شست و شوی سنگ گور مؤمن رسمی است که فقط بههنگام شیوع بیماریهای سخت انجام میدهند.
• آقای زاهد بیگدلی - دانشجوی فوق لیسانس کتابداری دانشگاه تهران - دربارهٔ تلفظ و معنی کلمهٔ قرقری که در داستان دائیممد نوشتهٔ نسیم خاکسار (کتاب جمعه ۲۸، صفحه ۹۴) آماده بود شرحی نوشتهاند که در زیر خواهد آمد. اما نکتهئی در ابتدای نامهٔ خود آوردهاند که برای ما چندان روشن نیست، و آن (اگر در استنباط خود بهاشتباه نرفته باشیم) این است که جزء «قِر» در این کلمه، همان است که در کلمات قرمز و قرقی نیز آمده. - ممنون خواهیم شد اگر در این باب توضیحات بیشتری بدهند، زیرا مطلقاً نتوانستیم میان سه کلمهٔ قرمز و قرقی و قرقری (و شاید قرشمال و قرطاس و قرهای دیگر) مفهوم مشترکی پیدا کنیم.
و اما در باب قِرقِری نوشتهاند نام تنبانی است که زنان روستاهای رامهرمز، گچساران، مسجد سلیمان، هفتگل و ایذه، و عشایر استان فارس و منطقهٔ کهکیلویه و بویراحمد میپوشند. مقدار پارچهئی که برای تهیهٔ آن بهکار میبرند گاه بهپانزده متر نیز میرسد، که آن را بهصورت قطعاتی (که خودشان بههر کدامش یک تخته میگویند) بریده سپس بههم میدوزند. در مراسم محلی و بهویژه در عروسیها، گاه زنان دو تا سه تنبان را روی هم میپوشند که حرکت چینهای آن، هماهنگ با حرکات دستها و بدن، بههنگام اجرای رقصهای بومی بسیار موزون است.
هم از طرحی که آقای بیگدلی بهطور سر دستی کشیدهاند و هم از توضیحاتی که دادهاند چنین برمیآید که منظور از «تنبان» بهطور قطع «دامن» است، زیرا مینویسند: «این تنبان تا اندازهئی شبیه لباس زنان روستائی منطقهٔ گیلان میباشد با این تفاوت که این لباس کاملاً بلند بوده و هنگام راه رفتن روی زمین کشیده میشود و مچ پا و کفش شخص دیده نمیشود.»
توضیحات دیگر این که: در حاشیهٔ پایین آن نواری از پارچه میدوزند و بند تنبانی که برای آن بهکار میبرند از جنس نخ است که در خود محل میبافند و در رامهرمز به آن دوم (بر وزن بوم) و خود آن را تنبونْ قِری (و نه قِرقِری) و نیز تنبونْ لُری میگویند.
با تشکر از آقای بیگدلی.