سرود زندگی: تفاوت بین نسخهها
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
[[Image:25-062.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۲]] | [[Image:25-062.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۲]] | ||
[[Image:25-063.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۳]] | [[Image:25-063.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۳]] | ||
− | |||
− | |||
سطر ۹۵: | سطر ۹۳: | ||
− | درست | + | درست نیست، ای زندگی |
تو زیبائی | تو زیبائی | ||
سطر ۱۰۳: | سطر ۱۰۱: | ||
و میان پستانهایت | و میان پستانهایت | ||
− | رایحهٔ | + | رایحهٔ نعنای صحرائی را پنهان داری. |
سطر ۱۳۰: | سطر ۱۲۸: | ||
سال دراز یا کوتاهی، درنگ کند. | سال دراز یا کوتاهی، درنگ کند. | ||
− | بگذار از | + | بگذار از تنهائیِ دروغ بهدر آید. |
بگذار جستوجو کند، تلاش کند. | بگذار جستوجو کند، تلاش کند. | ||
سطر ۱۶۴: | سطر ۱۶۲: | ||
::::::::::ترجمهٔ صفدر تقیزاده | ::::::::::ترجمهٔ صفدر تقیزاده | ||
− | + | {{لایک}} | |
− | |||
[[رده:کتاب جمعه ۲۵]] | [[رده:کتاب جمعه ۲۵]] | ||
سطر ۱۷۱: | سطر ۱۶۸: | ||
[[رده:پابلو نرودا]] | [[رده:پابلو نرودا]] | ||
[[رده:صفدر تقیزاده]] | [[رده:صفدر تقیزاده]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۲۳
پابلو نرودا
تمام شب
با تبری
بر اندوه من میکوفت
خواب امّا آمد و
سنگهای خونین را
با آب تیره پاک کرد.
دوباره امروز زندهام.
دوباره تو را بر شانههای خویش
بلند میکنم
ای زندگی.
ای زندگی
ای فنجان روشن،
بناگهان سرشار میشوی
از آب آلوده
از شراب مرده
از درد، از بیهودگی،
از انبوه تارهای عنکبوت
و بسیاری باور میکنند
که تو آن رنگ دوزخی را
تا ابد نگه خواهی داشت.
اینچنین نیست.
شبی دراز میگذرد،
تک لحظهئی،
و همه چیز دیگرگون میشود.
فنجان زندگی
از روشنی
سرشار شده است.
کار عظیم
در انتظار ماست.
بناگهان کبوتران زاده میشوند.
و روشنائی بر فراز زمین جا خوش میکند.
ای زندگی
شاعرانِ بینوا ترا تلخ میپنداشتند.
همگام با تو
از رختخوابهاشان
بهدرون باد جهانی نمیرفتند.
ضربههای تو را
بدون جستوجوی تو پذیرا میشدند،
خود را حفر میکردند
با سوراخی سیاه،
و در اندوهِ چاهی سیاه غرق میشدند.
درست نیست، ای زندگی
تو زیبائی
چونان زنی که من دوست میدارم
و میان پستانهایت
رایحهٔ نعنای صحرائی را پنهان داری.
ای زندگی
تو ماشین کاملی هستی،
خوشبختی، صدای دلتنگی توست،
رقتِ سیالِ روغن توست.
ای زندگی
تو تاکستانی:
نور را انبار میکنی و آن را
خوشه خوشه پس میدهی.
بگذار آنکو بهتو ناسزا میگوید
لحظهئی، شبی
سال دراز یا کوتاهی، درنگ کند.
بگذار از تنهائیِ دروغ بهدر آید.
بگذار جستوجو کند، تلاش کند.
و دستانش را بهدستان دیگر پیوند دهد.
هرگز بدبختی را مپذیر و نوازش مکن
مپذیر که شکل دیوار بهخود گیرد.
بگذار سنگ بدبختی را کنده کاری کند
چونان سنگتراشی،
و آن را بهصورت تنبانی
بتراشد.
زندگی منتظر همهٔ ماست
همهٔ ما که دوست میداریم
بوی وحشی دریا را
و رایحهٔ نعنای صحرائی را
که میان پستانهایش
پنهان دارد.
- ترجمهٔ صفدر تقیزاده