نان‌آور: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:32-099.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۹۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۹۹]]
 
[[Image:32-099.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۹۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۹۹]]
  
{{بازنگری}}
 
  
 
آمریتا پریتام (هندوستان)
 
آمریتا پریتام (هندوستان)
سطر ۲۹: سطر ۲۸:
 
بر وزن کلماتِ من می‌چربد.
 
بر وزن کلماتِ من می‌چربد.
  
.........................
+
. . . . . . . . . . . . . . . . . . .
  
 
نان‌آورِ من!
 
نان‌آورِ من!
سطر ۳۹: سطر ۳۸:
 
پیاله‌ئی خون جوانم
 
پیاله‌ئی خون جوانم
  
برای تو تا بنوشی.
+
برای تو، تا بنوشی.
  
 
و در برابر تو آماده برای استفاده می‌ایستم.
 
و در برابر تو آماده برای استفاده می‌ایستم.
سطر ۷۲: سطر ۷۱:
 
با من بازی کن
 
با من بازی کن
  
با من آنچه را که ارادهٔ تُست
+
با من آنچه را که ارادهٔ تُست
  
 
انجام ده.
 
انجام ده.
سطر ۸۲: سطر ۸۱:
  
 
سرودهائی که خاموش شدنی نیست.
 
سرودهائی که خاموش شدنی نیست.
 
+
{{لایک}}‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍
 
 
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۳۲]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۳۲]]
 
[[رده:شعر]]
 
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:آمریتا پریتام]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۵۸

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۹۹


آمریتا پریتام (هندوستان)


نان آورِ من!

نمکت را خورده‌ام

و باید از نمک فرمان برم

همان گونه که خواستِ پدرم بود.

من از خون اویم

و باید فرمانبر خون او باشم.


پیش از آنکه من چیزی بگویم

نان تو سخن می‌گوید

آمادهٔ سخن گفتنم

امّا وزنِ نان

بر وزن کلماتِ من می‌چربد.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . .

نان‌آورِ من!

عوسکی گوشتی هستم

برای تو، تا با آن بازی کنی

پیاله‌ئی خون جوانم

برای تو، تا بنوشی.

و در برابر تو آماده برای استفاده می‌ایستم.


طبق ارادهٔ تو

رشد کرده‌ام و

و خُرد و خمیر شدم

تو می‌توانی مرا

در اجاق خود بپزی

و چون نان بخوری.

تنها تکه‌ئی نانم من

و تو تنها خاکستری مذابی

که بر طبق ارادهٔ خود گرم و سرد می‌شوی

زمانی که در برابرت می‌ایستم

مرا در بازوانت بگیر

و در خاکستر مذاب بدنت غرقم کن

مرا ببوس

با من بازی کن

با من آنچه را که ارادهٔ تُست

انجام ده.

نان‌آورِ من!

از من عشق مخواه، تنها مرا از آنِ خود کن.


سرودهائی که خاموش شدنی نیست. ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍