اسناد تاریخی ۱: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اشتباه تایپی)
(افزودنِ الگوی لایک.)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۳: سطر ۳:
 
[[Image:1-129.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۹|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۹]]
 
[[Image:1-129.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۹|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۹]]
 
[[Image:1-130.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۳۰|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۳۰]]
 
[[Image:1-130.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۳۰|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۳۰]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱]]
 
[[رده:اسناد تاریخی]]
 
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 
 
 
==یک سند دربارهٔ زمین های گرگان و... ==
 
==یک سند دربارهٔ زمین های گرگان و... ==
  
سطر ۱۰۳: سطر ۹۸:
  
 
منبع: بایگانی دولتی بریتانیا، شمارهٔ F.O. ۳۷۱/۱۸۹۹۲، صفحات ۲۰۹ تا ۲۱۲. فتوکپی متن انگلیسی در بایگانی «کتاب جمعه» محفوظ است.
 
منبع: بایگانی دولتی بریتانیا، شمارهٔ F.O. ۳۷۱/۱۸۹۹۲، صفحات ۲۰۹ تا ۲۱۲. فتوکپی متن انگلیسی در بایگانی «کتاب جمعه» محفوظ است.
 +
 +
[[رده:کتاب جمعه]]
 +
[[رده:کتاب جمعه ۱]]
 +
[[رده:اسناد تاریخی]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
 +
{{لایک}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۰:۴۵

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۳۰

یک سند دربارهٔ زمین های گرگان و...

این روزها از مال‌اندوزی‌های غاصبانهٔ خانوادهٔ پهلوی سخن بسیار می‌رود.

سند زیر، با توجه به‌‌این نکته که از بایگانی دولتی بریتانیا به‌‌دست آمده، به‌‌مثابهٔ مدرکی غیرقابل انکار نشان دهندهٔ منابع اصلی ثروت بیکران خانوادهٔ پهلوی است؛ سندی است که می‌تواند در اثبات غارتگری‌های «رهبر خردمند مملکت» (به‌‌قول آقای کارتر) برای ضبط نقدینه‌های او که در بانک‌های خارج مملکت برهم انباشته شده است مورد استفاده قرار بگیرد.

طبعاً اشارات سفیر بریتانیا در ایران به‌‌«زمینداران بزرگ» نباید بدین معنی گرفته شود که زمین‌های غصبی خانوادهٔ پهلوی تنها از این طبقه مصادره شده است، زیرا دهقانان خرده پا خرده‌مالکان بی‌پناه ارتباطی با سفارت فخیمهٔ انگلستان نداشتند و نمی‌توانستند یا نمی‌دانستند که از شر شاهنشاه عظیم‌الشأن خود می‌توانند گریان و دادخواه بدان سفارت متوسل شوند. از آن گذشته اراضی بسیاری از همین «زمینداران بزرگ» نیز یا به‌‌انحاء گوناگون از چنگ دهقانان و کشاورزان خرده‌پا بیرون کشیده شده بود یا زمین‌های خالصه‌ئی بود که با انواع زدوبندها به‌‌بهائی ناچیز از دربار قاجاریه خریداری شده بود.

به‌هر حال سند حاضر روشنگر این نکته است که زمین‌های گرگان و ترکمن صحرا و دیگر نقاط کشور از آن خانوادهٔ پهلوی و غارتگران وابستهٔ آن نیست، و صاحبان اصلی آن‌ها بی‌گمان دهقانان و زحمتکشانی هستند که سال‌های متمادی بر این زمین‌ها جان کنده‌اند و گرسنگی خورده‌اند.



سفارت بریتانیا،

تهران

۲۸ نوامبر ۱۹۳۵

شمارهٔ ۵۲۲

جناب سرساموئل هور، وزیر خارجه

آقا،

۱- ولع زمین‌خواری اعلیحضرت [رضاشاه] از پیش معروف حضورتان هست و شاید مرا نیازی نباشد که بر موضوع خارق‌العادهٔ حرص به‌مالِ پادشاه تأکید مجدد کنم. مع‌ذلک اخیراً مواردی از این ولع سیری‌ناپذیر زمین‌خواری توجه مرا جلب کرده است و من افتخار دارم که آن موارد را در این گزارش ثبت کنم. از یک سو این جریان [زمین‌خواری] نضج و شتاب می‌گیرد، و از سوی دیگر، با ادامهٔ بیشتر این وضع، نارضائی طبقه‌ئی که املاک‌شان مصادره می‌شود حاد‌تر و خطرناک‌تر می‌گردد.

۲- دهکدهٔ سیاه دهن تقریباً در بیست مایلی (۳۴ کیلومتری) قزوین، در سر دوراهی تبریز - همدان واقع شده است. در زمستان گذشته شنیدم که شاه کل این دهکده را به‌‌مبلغ یکصد هزار تومان (۱۲ هزار و پانصد لیره) خریده است. این ملکی وسیع و غنی است که سالی پانزده هزار تومان (۱۸۷۵ لیره) درآمد دارد. در آخر اکتبر گذشته انجام این معامله تأیید شد، گیرم این که شاه پولی هم بابت آن پرداخته باشد مورد تردید است. فردی به‌‌نام ابراهیم تاجرباشی به‌‌سراغ دبیر امور شرقی [سفارت] آمد و خودش را یکی از زمینداران دهکدهٔ سیاه دهن معرفی کرد و اظهار داشت ملکش که بیست هزار تومان (۲ هزار پانصد لیره) ارزش دارد از طرف مأموران شاه تصرف شده بدون این که دیناری بابت آن پرداخت کرده باشند. وی گفت که دیگر زمینداران سیاه‌دهن نیز گرفتار همین وضع شده‌اند. مأموران شاه همین طور دارند ملک را توسعه می‌دهند و مهمانسرای بزرگی هم در جادهٔ اصلی بنا کرده‌اند.

۳- حسن مشار (معروف به‌‌مشارالملک، که نامش در فهرست شخصیت‌های ایرانی[۱] در ردیف ۳۹ قرار دارد) بر طبق اطلاعاتی که به‌‌من رسیده یا در زندان به‌سر می‌برد یا در خانهٔ خودش تحت نظر است. او سابق بر این صاحب سه ملک بود. یکیش در نقطهٔ پرارزشی مجاور یکی از میدان‌های مهم تهران قرار داشت که تقدیمش کرد به‌‌شاه و حاضر نشد بابت آن پولی بگیرد. این ملک در حال حاضر بخشی از وزارت تجارت است و ادارهٔ املاک سلطنتی بابت آن کرایهٔ هنگفتی دریافت می‌کند. ملک دومش کنار یکی از املاک شاه در مازندران واقع شده بود که آن را هم بلاعوض تقدیم کرد. سومین ملکش زمین زراعی با ارزشی است نزدیک دهکدهٔ فری‌کنار[۲] در ساحل بحر خزر، حدود مشهد‌سر [۳]. مشار تاکنون حاضر به‌‌تسلیم این ملک نشده است.

۴- نمایندهٔ کنسولی پیشین بریتانیا در گرگان (استرآباد سابق) - حسینقلی آقا مقصودلو - اخیراً شکایت‌نامه‌یی به‌‌این سفارت تسلیم کرده طی آن اظهار داشته است که مأموران شاه ملک او را در اطراف گرگان ضبط کرده خودش را به‌عنوان تبعیدی به‌‌سمنان فرستاده‌اند. آن طور که از گفت‌گوهای دبیر امور شرقی سفارت با یکی از فرمانداران سابق گرگان دستگیر من شده،‌ به‌احتمال زیاد ماجرا بدین قرار بوده است: در گرگان ملک پرارزشی وجود داشت که قبلاً جزء املاک خالصه بوده است. وزارت دارائی تصمیم می‌گیرد که آن را از طریق مزایدهٔ عمومی بفروشد،‌ و با توجه به‌‌این که قیمت پیشنهادی مأموران املاک شاه رضایت‌بخش‌تر از دیگران بود، ملک به‌شاه فروخته شد[۴]، منتها در مورد حدود و ثغور این زمین ابهاماتی وجود داشت، و همین ابهامات منجر به‌‌آن شد که املاک حسینقلی آقا را هم ضمیمهٔ آن کنند. - در حال حاضر تمام منطقهٔ گرگان ملک خصوصی اعلیحضرت است.

۵- این‌ها موارد نادری نیستند. همه کس این را می‌داند که بسیاری از زمینداران و مالکان مازندران، به‌‌جرم این که نخواسته‌اند ملک خودشان را از دست بدهند به‌زندان افتاده‌اند. - املاک پرارزش شاه در استان کرمانشاه و در فریمان نزدیک مشهد (که این آخری را به‌‌قیمت یک شیشکی به‌دست آورده) می‌باید برای او درآمد کلانی داشته باشد. محصول گندم کرمانشاهش را کامیون‌های ارتشی مجاناً به‌تهران حمل می‌کنند و در آنجا با سود سرشار فروخته می‌شود. برای کشیدن جادهٔ چالوس (که اکنون «جادهٔ مخصوص» نامیده می‌شود) مخارج هنگفتی می‌شود که احتمالاً بودجه‌اش افزایش هم پیدا کرده است. این جاده از گردنهٔ کندوان به‌‌ارتفاع ده هزار پا عبور می‌کند و لاجرم در سراسر زمستان پوشیده از برف است. در واقع هزینهٔ کلانی که به‌‌بودجهٔ عمومی تحمیل شده به‌‌مصرف ساختن جاده‌ئی می‌رسد که به‌‌سختی می‌تواند از نظر اقتصادی قابل توجیه باشد، امّا کوتاه‌ترین راه به‌‌سوی املاک سلطنتی در مازندران است.

در همین روزها شایعاتی به‌‌گوش می‌رسد دربارهٔ محاکمهٔ قریب‌‌الوقوع سرلشکر آیرم، رئیس سابق نظمیه. می‌گویند او از مسافرانی که عازم حج بودند و علاقه داشتند به‌‌هر قیمتی که شده ویزا به‌‌دست آورند رشوه می‌گرفته، زندانیان را می‌دوشیده و از قمارخانه‌ها مبالغ کلانی اخاذی می‌کرده است. ظاهراً سرلشکر آیرم با آسودگی خاطر در برلن می‌گردد و آن قدرها از بابت محاکمه در دادگاه‌های تهران نگرانی ندارد. انتظار می‌رود یکی دیگر از اتهاماتی که علیه او عنوان کنند این باشد که تیمورتاش و [سردار] اسعد [بختیاری] را مسموم کرده است.

دریافت من این است که تقی‌زاده نیز در برلن به‌سر می‌برد. وگرچه او وجه مشترک زیادی با آیرم ندارد، این قدر هست که دوتائی‌شان می‌توانند حسابی برای سفارت ایران در برلن اسباب زحمت فراهم کنند. داستان از این قرار است که تقی‌زاده به‌‌دوستی در تهران پیغام فرستاده که به‌‌عقیدهٔ پزشکان، آب و هوای [زندان] قصر قجر، بیشتر به‌‌خاطر آمپول‌هائی که در آنجا به‌‌اشخاص تزریق می‌کنند، با مزاج او سازگار نیست. - که این، اشارتی است به‌‌آنچه در تهران شایع است، که بر حسب آن، تیمورتاش و [سردار] سعد با تزریق آمپول استریکنین به‌‌قتل رسیده‌اند.

ملاحظات رایج دربارهٔ اقدامات غاصبانهٔ شاه عبارت است از:

۱) این که او اکنون املاک دیگران را به‌‌همان شیوه‌ئی غصب می‌کند که مالکان قبلی برای غصب زمین‌ها به‌کار می‌بردند.

۲) این که او،‌ اراضی کشاورزی را با کارآئی بیشتری نسبت به‌‌صاحبان پیشین آن‌ها توسعه و رونق می‌بخشد.

۳) این که سراسر کشور به‌‌هر حال به‌‌شخص شاه تعلق دارد.

نتیجه این شده است که بر تعداد زمینداران ناراضی افزوده شده، در حالی که شایع است درآمد سالانهٔ [خانوادهٔ] سلطنتی به‌‌ده‌میلیون تومان (۱,۲۵۰,۰۰ لیره) بالغ می‌شود.

با تقدیم احترامات فائقه

چاکرترین و کوچکترین خدمتگزار شما

امضاء سفیر در تهران



Sir,

His Majesty the Shah's craving for land is already well known to you and there is perhaps no need for me to harp upon the theme of the extraordinary acquisitiveness of the sovereign. But several instances of this insatiable land-hunger have recently come to my notice, and I have the honour briefly to record them in this despatch. On the one hand, the process seems to be accelerating; on the other hand, the longer it continues the more dangerous and significant will be the dissatisfaction of the expropriated class.

2. The village of Siahdehan, some twenty miles on the Hamadan side of Kazvin, is situated at the junction of the road to Tabriz and that to Hamadan. I heard last winter that the Shah had paid one hundred thousand Tomans (twelve thousand five hundred pounds) for the whole village - a vastly rich property which brings in over fifteen thousand Tomans (one thousand, eight hundred and seventy five pounds) revenue yearly. At the end of October last we received confirmation of this rumour, except that it seems doubtful if the Shah ever paid at all. An individual named Ibrahim Tajir Bash called on the Oriental Secretary and introduced himself as a landowner from Siahdehan whose property, valued by him at twenty thousand Tomans (two thousand, five hundred pounds) had been seized by the Shah's representatives without any payment.

Berlin, and though he had little in common with General Ayrom the two of them may well give a good deal of anxiety to the Iranian Legation there. The story goes that Taghizadeh sent a message to a friend in Tehran to the effect that his doctors thought that the climate of the Qasr-i-Qajar would not suit his constitution any more than the well-known injections which were obtainable there; an allusion to the story, now current in Tehran, that Teymourtache and Assad were killed by strychnine injections.

8. The stock observations concerning the Shah's acquisitiveness are, first, that he is only getting land in the way that the previous proprietors got theirs; second, that he is developing the land much more efficiently than the previous owners did; and third, that the whole country belongs to the Shah in any case. The net result is that an increasing number of landowners are discontented, while the Royal income is said to touch ten million Tomans per annum (one million, two hundred and fifty pounds).

I have the honour to be with the highest respect

Sir

Your most obedient

humble Servant

Signature



پاورقی‌ها:

  1. ^  اشاره به‌‌لیستی است که انگلیسسی‌ها از عناصر صاحب نفوذ ایران تهیه می‌کردند و در آن، سوابق،‌ خصوصیات، علائق، و نزدیکی و دوستی یا مخالفت‌شان با انگلستان ذکر می‌شد.
  2. ^  فریدون کنار(؟)
  3. ^  بابلسر کنونی
  4. ^  این کلک را در موارد دیگر نیز می‌زدند. ادارات دارائی محل به‌‌اشارهٔ رؤسای املاک شاه وادار به‌‌این کار می‌شدند و البته همیشه شاه برندهٔ مزایده می‌شد!

منبع: بایگانی دولتی بریتانیا، شمارهٔ F.O. ۳۷۱/۱۸۹۹۲، صفحات ۲۰۹ تا ۲۱۲. فتوکپی متن انگلیسی در بایگانی «کتاب جمعه» محفوظ است.