اگر کوسه ماهیها آدم بودند...: تفاوت بین نسخهها
(بازنگری) |
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه) |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
[[Image:13-065.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۵]] | [[Image:13-065.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۵]] | ||
[[Image:13-066.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۶]] | [[Image:13-066.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۶]] | ||
+ | برتولت برشت: | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | | ||
+ | دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای «کی» پرسید: | ||
− | |||
- اگر کوسه ماهیها آدم بودند با ماهیهای کوچولو مهربانتر میشدند؟ | - اگر کوسه ماهیها آدم بودند با ماهیهای کوچولو مهربانتر میشدند؟ | ||
سطر ۲۰: | سطر ۱۷: | ||
توی دریا برای ماهیهای کوچولو جعبههای محکمی میساختند | توی دریا برای ماهیهای کوچولو جعبههای محکمی میساختند | ||
− | همه جور خوراکی توی | + | همه جور خوراکی توی آنها میگذاشتند |
مواظب بودند که همیشه پر از آب باشد، | مواظب بودند که همیشه پر از آب باشد، | ||
سطر ۲۶: | سطر ۲۳: | ||
هوای بهداشت ماهیهای کوچولو را هم داشتند | هوای بهداشت ماهیهای کوچولو را هم داشتند | ||
− | مثلأ وقتی یک ماهی کوچولو بالهاش را زخمی میکرد | + | مثلأ وقتی یک ماهی کوچولو بالهاش را زخمی میکرد |
− | + | بهاش میرسیدند تا زود و بیهنگام نمیرد. | |
− | گاهگاه مهمانیهای | + | برای آن که هیچ وقت دلِ ماهی کوچولو نگیرد |
+ | |||
+ | گاهگاه مهمانیهای بزرگِ آبی برپا میکردند | ||
چون که | چون که | ||
− | گوشت | + | گوشت ماهیِ شاد از ماهی پَکـَـر لذیذتر است. |
+ | در آن جعبههای بزرگ برای ماهیها مدرسه هم میساختند | ||
− | + | در آن مدرسهها بهماهی کوچولوها یاد میدادند | |
− | + | که چه جوری بهطرف دهنِ کوسه ماهی شنا کنند. | |
− | |||
− | که | ||
ماهی کوچولوها میبایست جغرافیا هم یاد بگیرند | ماهی کوچولوها میبایست جغرافیا هم یاد بگیرند | ||
− | تا بتوانند کوسه | + | تا بتوانند کوسه ماهیهائی را که این وَر و آن وَر لـَم دادهاند پیدا کنند. |
− | گیرم اگر | + | گیرم اگر کوسه ماهیها آدم بودند |
درس اصلی ماهیهای کوچولو «اخلاق» بود: | درس اصلی ماهیهای کوچولو «اخلاق» بود: | ||
− | + | بهآنها میقبولاندند که زیباترین و باشکوهترین کارها برای یک ماهی کوچولو این است که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه ماهی کند. | |
− | |||
− | این است که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه ماهی کند. | ||
− | + | بهماهی کوچولوها یاد میدادند که چه طور بهکوسه ماهیها معتقد باشند | |
− | و از آن مهمتر، چه جوری خود را برای یک | + | و از آن مهمتر، چه جوری خود را برای یک آیندهٔ زیبا مهیّـا کنند: |
− | + | آیندهئی که فقط از راه «اطاعت» بهدست میآید. | |
− | ماهی کوچولوها میبایست از | + | |
+ | ماهی کوچولوها میبایست از همهٔ اندیشههای مادّی | ||
و از تمایلات مارکسیستی پرهیز کنند، | و از تمایلات مارکسیستی پرهیز کنند، | ||
− | و اگر | + | و اگر یکیشان دچار چنین گرایشهائی بشود |
دیگران وظیفهشان حکم میکند که کوسهها را خبر کنند. | دیگران وظیفهشان حکم میکند که کوسهها را خبر کنند. | ||
سطر ۷۵: | سطر ۷۲: | ||
اگر کوسه ماهیها آدم بودند | اگر کوسه ماهیها آدم بودند | ||
− | در قلمروشان | + | در قلمروشان البتّه هنر هم وجود داشت: |
از دندان کوسه ماهیها تصاویر زیبای رنگارنگی میکشیدند | از دندان کوسه ماهیها تصاویر زیبای رنگارنگی میکشیدند | ||
− | دهان و گلوی کوسهها را | + | دهان و گلوی کوسهها را بهشکل زمین بازی و تماشاخانه در میآوردند |
− | + | ته دریا نمایشنامههائی روی صحنه میآوردند که | |
− | در | + | در آنها، ماهی کوچولوهای قهرمان |
− | شاد و شنگول | + | شاد و شنگول بهدهان و حلقوم کوسهها شیرجه میرفتند. |
− | + | همراه نمایش | |
− | + | آهنگهای مسحورکنندهئی هم مینواختند که بیاختیار | |
− | + | ماهی کوچولوها را بهطرف دهن کوسهها میکشاند. | |
− | |||
− | + | در آنجا بیتردید مذهبی هم وجود داشت که | |
+ | بهماهیها میآموخت که «زندگی واقعی، در شکم کوسهها آغاز میشود». | ||
− | |||
− | + | اگر کوسه ماهیها آدم بودند | |
+ | ماهی کوچولوها دیگر برابر نبودند: | ||
− | + | گروهی عالی مقام و صاحب منصب بر دیگران فرمان میراندند، | |
− | + | ماهیهائی که بفهمی نفهمی بزرگتر از بقیه بودند | |
− | + | اجازه داشتند کوچکترها را میل کنند | |
− | + | و این خودش بهنفع کوسهها بود | |
− | + | چون از این راه برای خود آنها لقمههای بزرگتری آماده میشد. | |
− | + | از این مهمتر، | |
− | + | ماهیهائی که معلّم بودند، یا رئیس یا مهندس یا قوطیساز، | |
− | + | مدام بهماهیهای دیگر امر و نهی میکردند | |
− | + | و آنها هم میگفتند چشم. | |
− | |||
− | + | مطلب را درز بگیرم: | |
+ | اگر کوسه ماهیها آدم بودند | ||
− | + | زیر دریا هم تمدّن وجود داشت. | |
− | |||
− | + | ::::::::::::برگردانِ '''پروین انوار''' | |
+ | {{الگو:لایک}} | ||
− | + | [[رده:مقالات نهاییشده]] | |
+ | [[رده:شعر]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه ۱۳]] | ||
+ | [[رده:برتولت برشت]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۶:۵۸
برتولت برشت:
دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای «کی» پرسید:
- اگر کوسه ماهیها آدم بودند با ماهیهای کوچولو مهربانتر میشدند؟
آقای «کی» گفت:
- البته. اگر کوسه ماهیها آدم بودند
توی دریا برای ماهیهای کوچولو جعبههای محکمی میساختند
همه جور خوراکی توی آنها میگذاشتند
مواظب بودند که همیشه پر از آب باشد،
هوای بهداشت ماهیهای کوچولو را هم داشتند
مثلأ وقتی یک ماهی کوچولو بالهاش را زخمی میکرد
بهاش میرسیدند تا زود و بیهنگام نمیرد.
برای آن که هیچ وقت دلِ ماهی کوچولو نگیرد
گاهگاه مهمانیهای بزرگِ آبی برپا میکردند
چون که
گوشت ماهیِ شاد از ماهی پَکـَـر لذیذتر است.
در آن جعبههای بزرگ برای ماهیها مدرسه هم میساختند
در آن مدرسهها بهماهی کوچولوها یاد میدادند
که چه جوری بهطرف دهنِ کوسه ماهی شنا کنند.
ماهی کوچولوها میبایست جغرافیا هم یاد بگیرند
تا بتوانند کوسه ماهیهائی را که این وَر و آن وَر لـَم دادهاند پیدا کنند.
گیرم اگر کوسه ماهیها آدم بودند
درس اصلی ماهیهای کوچولو «اخلاق» بود:
بهآنها میقبولاندند که زیباترین و باشکوهترین کارها برای یک ماهی کوچولو این است که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه ماهی کند.
بهماهی کوچولوها یاد میدادند که چه طور بهکوسه ماهیها معتقد باشند
و از آن مهمتر، چه جوری خود را برای یک آیندهٔ زیبا مهیّـا کنند:
آیندهئی که فقط از راه «اطاعت» بهدست میآید.
ماهی کوچولوها میبایست از همهٔ اندیشههای مادّی
و از تمایلات مارکسیستی پرهیز کنند،
و اگر یکیشان دچار چنین گرایشهائی بشود
دیگران وظیفهشان حکم میکند که کوسهها را خبر کنند.
اگر کوسه ماهیها آدم بودند
در قلمروشان البتّه هنر هم وجود داشت:
از دندان کوسه ماهیها تصاویر زیبای رنگارنگی میکشیدند
دهان و گلوی کوسهها را بهشکل زمین بازی و تماشاخانه در میآوردند
ته دریا نمایشنامههائی روی صحنه میآوردند که
در آنها، ماهی کوچولوهای قهرمان
شاد و شنگول بهدهان و حلقوم کوسهها شیرجه میرفتند.
همراه نمایش
آهنگهای مسحورکنندهئی هم مینواختند که بیاختیار
ماهی کوچولوها را بهطرف دهن کوسهها میکشاند.
در آنجا بیتردید مذهبی هم وجود داشت که
بهماهیها میآموخت که «زندگی واقعی، در شکم کوسهها آغاز میشود».
اگر کوسه ماهیها آدم بودند
ماهی کوچولوها دیگر برابر نبودند:
گروهی عالی مقام و صاحب منصب بر دیگران فرمان میراندند،
ماهیهائی که بفهمی نفهمی بزرگتر از بقیه بودند
اجازه داشتند کوچکترها را میل کنند
و این خودش بهنفع کوسهها بود
چون از این راه برای خود آنها لقمههای بزرگتری آماده میشد.
از این مهمتر،
ماهیهائی که معلّم بودند، یا رئیس یا مهندس یا قوطیساز،
مدام بهماهیهای دیگر امر و نهی میکردند
و آنها هم میگفتند چشم.
مطلب را درز بگیرم:
اگر کوسه ماهیها آدم بودند
زیر دریا هم تمدّن وجود داشت.
- برگردانِ پروین انوار