در مسیر باد*: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(افزودن رده‌ها.)
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۱۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:32-112.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۲]]
 
[[Image:32-112.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۲]]
 
[[Image:32-113.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۳]]
 
[[Image:32-113.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۳]]
 +
[طرحی برای یک فیلم کوتاه]
  
{{ناقص}}
+
 
 +
چند پسر و دختر کوچک در کوچه‌ئی سرگرم بازیند. هر یک ظرف کوچکی، قوطی خالی واکسی، استکانی، قوطی بی‌مصرف کنسروی چیزی محتوی آب صابون به‌‌دست دارند، قرقره‌ئی در آن فرو می‌برند و با دمیدن در سوراخ قرقره حباب‌هائی به‌وجود می‌آورند که چند متری اوج می‌گیرد و می‌ترکد، و با ترکیدن هر حباب شادی بچه‌ها بیش‌تر می‌شود. هر یک از آنها می‌کوشد حباب بیش‌تری تولید کند یا آن را بالاتر از دیگر حباب‌ها بفرستد...
 +
 
 +
یکی از حباب‌ها از بقیه بالاتر می‌رود و بچه‌ها بهت‌زده به‌‌آن نگاه می‌کنند که از سیم‌های برق می‌گذرد و با آنتن‌های تلویزیون برخورد می‌کند امّا نمی‌ترکد.
 +
 
 +
حباب در مسیر باد قرار می‌گیرد و با آن به‌حرکت در می‌آید. از کوچه و محله می‌گذرد، با ساختمان‌های بلند برخورد می‌کند، با برج‌ها و دکل‌های بی‌سیم تماس پیدا می‌کند و سرانجام از شهر خارج می‌شود... 
 +
با کوههای سنگی و صخره‌های مرتفع، تیز و خشن مصادف می‌شود اما از همهٔ آن‌ها به‌‌سلامت عبور می‌کند.
 +
 
 +
به‌جنگلی می‌رسد، از میان برگ‌های سوزنیِ کاج‌ها و درختان بلند دیگر می‌گذرد. پرنده‌ئی دنبالش به‌پرواز در می‌آید و به‌آن منقار می‌زند و چون کاری از پیش نمی‌برد آن را به‌حال خود می‌گذارد. حباب میان سیم‌های خاردار اطراف جنگل گرفتار می‌شود اما سرانجام نجات می‌یابد.
 +
 
 +
همچنان با باد حرکت می‌کند. از آتش و دود و مه و ابر می‌گذرد و به‌‌دریا می‌رسد. با کشتی‌های بزرگ و مسافران شگفت‌زده و پرهیاهوی آن‌ها که بر سر او شرط‌بندی می‌کنند همراه می‌شود، بر امواج سهمگین دریا در می‌غلتد و سرانجام به‌ساحل دریا می‌رسد.
 +
 
 +
در ساحل چمنزاری است با گل‌های بسیار زیبائی به‌‌لطافت ابریشم حباب، خسته از راه و مانده از آن همه استقامت بر یکی از گل‌های حریرگونه می‌نشیند و با صدای خفیفی می‌ترکد.
 +
 
 +
اثر ترکیدن حباب بر برگ گل، یک قطره شبنم است.
 +
 
 +
{{چپ‌چین}}
 +
'''محسن سماکار'''
 +
 
 +
آذر ماه ۵۶
 +
{{پایان چپ‌چین}}
 +
 
 +
 
 +
==پاورقی==
 +
 
 +
<nowiki>*</nowiki> نام فیلم‌نامه وامی است از برادرم عباس.
 +
 
 +
 
 +
 
 +
{{لایک}}
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۳۲]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۳۲]]
 
[[رده:نمایشنامه]]
 
[[رده:نمایشنامه]]
 
[[رده:محسن سماکار]]
 
[[رده:محسن سماکار]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۱۶

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ صفحه ۱۱۳

[طرحی برای یک فیلم کوتاه]


چند پسر و دختر کوچک در کوچه‌ئی سرگرم بازیند. هر یک ظرف کوچکی، قوطی خالی واکسی، استکانی، قوطی بی‌مصرف کنسروی چیزی محتوی آب صابون به‌‌دست دارند، قرقره‌ئی در آن فرو می‌برند و با دمیدن در سوراخ قرقره حباب‌هائی به‌وجود می‌آورند که چند متری اوج می‌گیرد و می‌ترکد، و با ترکیدن هر حباب شادی بچه‌ها بیش‌تر می‌شود. هر یک از آنها می‌کوشد حباب بیش‌تری تولید کند یا آن را بالاتر از دیگر حباب‌ها بفرستد...

یکی از حباب‌ها از بقیه بالاتر می‌رود و بچه‌ها بهت‌زده به‌‌آن نگاه می‌کنند که از سیم‌های برق می‌گذرد و با آنتن‌های تلویزیون برخورد می‌کند امّا نمی‌ترکد.

حباب در مسیر باد قرار می‌گیرد و با آن به‌حرکت در می‌آید. از کوچه و محله می‌گذرد، با ساختمان‌های بلند برخورد می‌کند، با برج‌ها و دکل‌های بی‌سیم تماس پیدا می‌کند و سرانجام از شهر خارج می‌شود... با کوههای سنگی و صخره‌های مرتفع، تیز و خشن مصادف می‌شود اما از همهٔ آن‌ها به‌‌سلامت عبور می‌کند.

به‌جنگلی می‌رسد، از میان برگ‌های سوزنیِ کاج‌ها و درختان بلند دیگر می‌گذرد. پرنده‌ئی دنبالش به‌پرواز در می‌آید و به‌آن منقار می‌زند و چون کاری از پیش نمی‌برد آن را به‌حال خود می‌گذارد. حباب میان سیم‌های خاردار اطراف جنگل گرفتار می‌شود اما سرانجام نجات می‌یابد.

همچنان با باد حرکت می‌کند. از آتش و دود و مه و ابر می‌گذرد و به‌‌دریا می‌رسد. با کشتی‌های بزرگ و مسافران شگفت‌زده و پرهیاهوی آن‌ها که بر سر او شرط‌بندی می‌کنند همراه می‌شود، بر امواج سهمگین دریا در می‌غلتد و سرانجام به‌ساحل دریا می‌رسد.

در ساحل چمنزاری است با گل‌های بسیار زیبائی به‌‌لطافت ابریشم حباب، خسته از راه و مانده از آن همه استقامت بر یکی از گل‌های حریرگونه می‌نشیند و با صدای خفیفی می‌ترکد.

اثر ترکیدن حباب بر برگ گل، یک قطره شبنم است.

محسن سماکار

آذر ماه ۵۶


پاورقی

* نام فیلم‌نامه وامی است از برادرم عباس.