سرنوشت: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:16-011.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۱۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۱۱]] | [[Image:16-011.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۱۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۱۱]] | ||
[[Image:16-012.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۱۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۱۲]] | [[Image:16-012.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۱۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۱۲]] | ||
− | + | ||
− | |||
− | |||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
<u> دو شعر از: '''قلندر دادْشا''' | <u> دو شعر از: '''قلندر دادْشا''' | ||
سطر ۱۶: | سطر ۱۴: | ||
آه، آنجا که شما زندگی میکنید!... | آه، آنجا که شما زندگی میکنید!... | ||
− | * | + | <nowiki>*</nowiki> |
درین معدنِ بیپایانِ رنج و کندوکاوِ بیحاصل | درین معدنِ بیپایانِ رنج و کندوکاوِ بیحاصل | ||
سطر ۲۸: | سطر ۲۶: | ||
و کارگرانِ میهنِ من که سختیِ کوه و استقامتِ پولاد را | و کارگرانِ میهنِ من که سختیِ کوه و استقامتِ پولاد را | ||
− | + | :::::::خُرد و نرم میکردند | |
زیرِ دماوندِ اندوهِ تو | زیرِ دماوندِ اندوهِ تو | ||
سطر ۴۰: | سطر ۳۸: | ||
::::::اخگرهای نو | ::::::اخگرهای نو | ||
− | + | ::::::::نِشا میکنند، | |
و افقِ شعله را که بهآسمان قد میکِشد و میشوید | و افقِ شعله را که بهآسمان قد میکِشد و میشوید | ||
سطر ۷۷: | سطر ۷۵: | ||
ای خودکامه! | ای خودکامه! | ||
− | * | + | <nowiki>*</nowiki> |
آسیا میگردد و، نوبتها | آسیا میگردد و، نوبتها | ||
سطر ۹۳: | سطر ۹۱: | ||
نفس میکشد... | نفس میکشد... | ||
− | + | {{لایک}} | |
− | |||
[[رده:کتاب جمعه ۱۶]] | [[رده:کتاب جمعه ۱۶]] | ||
+ | [[رده:شعر]] | ||
+ | [[رده:قلندر دادشا]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۲۸
دو شعر از: قلندر دادْشا
شاعِر بلوچ
هوای شما دیوانهام میکند
اگر میتوانستم مرغکِ مهاجرتهای دلْکَنده باشم،
آه، آنجا که شما زندگی میکنید!...
*
درین معدنِ بیپایانِ رنج و کندوکاوِ بیحاصل
تراشکارانِ انسان، باکینهئی بیشرف
بهجای فیروزه و الماس
زیبائی و زندگی را میتراشند.
و کارگرانِ میهنِ من که سختیِ کوه و استقامتِ پولاد را
- خُرد و نرم میکردند
زیرِ دماوندِ اندوهِ تو
خم میشوند و
- چون پیرانِ آرزو
در دشتهای داغ و بیطاقتِ خاکسترت
- اخگرهای نو
- نِشا میکنند،
و افقِ شعله را که بهآسمان قد میکِشد و میشوید
با نگاهشان نشان میدهند.
تو را یک بار، دوبار، ده بار سر بریدند
و یک بار، دوبار، ده بارِ دیگر اگر بتوانند.
امّا، عاقبت؟...
آی، آزادیِ خونین!
- آی، آفتابِ تکهتکه!
از سینهٔ کدام سپیدهٔ منفجر، از برجِ روشنِ کدام نگاهْفرمانِ منتظر
آسمانِ لرزانِ بلوچستان و درختهای شعلهورِ آذربایجان
- و کوههای نارنجکِ کردستان را
در آغوش خواهی کشید؟
محبوبِ سربریدهٔ من، آه، انقلاب!...
و مرگِ دادگستر،
مرگ،
به شوقِ تو میانِ ما زندگی میکند
ای خودکامه!
*
آسیا میگردد و، نوبتها
- یک یک
پیش میآیند و از چرخ میگذرند.
و آدمیان و حادثهها
پشتِ دیوارههای مهآلودِ خاطره
میانِ اشباحی که محو میشوند
نفس میکشد...