اسرائیل: صلح آمریکا و انعطافناپذیری مناخیمبگین: تفاوت بین نسخهها
جز (ربات: افزودن رده:کتاب_جمعه_۱۹) |
جز («اسرائیل: صلح آمریکا و انعطافناپذیری مناخیمبگین» را محافظت کرد: مطابق با متنِ اصلی است. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان))) |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
[[Image:19-086.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۶]] | [[Image:19-086.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۶]] | ||
− | |||
+ | '''ضیقالترابی''' | ||
+ | |||
+ | |||
+ | '''در مقالهٔ «روزنامهئی» و بر روی هم مفیدِ زیر یکی دو نکتهٔ شایان توجه و احتمالاً انحرافی هست که لازم دیدیم برای آن دسته از خوانندگانِ شتابزدهٔ عزیزی که ممکن است بیدقّتِ کافی از آن بگذرند، توضیحی پیرامون آن بنویسیم.''' | ||
+ | |||
+ | '''انتقاد «موشهدایان» عربکُشِ معروف از طرحِ «مناخیم بگین» (ایجاد اسرائیل بزرگ) که خود – چنان که در مقاله هم آمده است – روزی آن را با اعتقادِ جهانگیران دیوانه بهدولت متبوع و اربابان آمریکائیش نوید میداده، هرگز بهمعنی طرفداری او از اُسرای فلسطین (فلسطینیانِ مناطقِ اشغالی) نیست، و نه حتّی بهمنظور ایجاد وضعی برای آنان که موجب رضایت طرفداران «حقوق بشر!» در کشورهای غربی و دولتهای همجوار شود. ادامهٔ کوششهای دولتِ بگین در راهِ تحقق رؤیای خوشباورانهٔ «اسرائیل بزرگ»، موشهدایان را نگران موقعیت خطرناکی میکند که ممکن است اسرائیل را با سر بهاعماق پرتگاه هُل دهد؛ و آن «رشدِ میهنی و استقلالطلبانهٔ» خلق عرب است «در سرزمینهای اشغالی»، و نیز در هم ریختنِ سدِّ ارتش اسرائیل که مانع پیوندِ بیواسطهٔ مبارزهٔ اعراب سرزمینهای اشغالی با نهضتِ آزادیبخشِ فلسطین و دیگر خلقهای عرب و در نتیجه رودرروئی اسرائیل با یک انقلاب عظیم تودهئی از درون و بیرون مرزهای خویش است. و البته این هراس بزرگ آمریکاست، وقتی بهمنطقه میاندیشد. نکتهٔ دیگر، ژستی دیپلماتیک است که موشهدایان با این مخالفتِ عاری از صداقت بهخود میگیرد برای جلب انظار ملت وحشتزدهٔ اسرائیل و محبوبیتی در راهِ احراز مجددِ کرسی قدرت. ضمناً از درگیری بگینها و موشهدایانها باید بهتضادی اندیشید که همواره درونِ دولتهای ضدخلقی، دوش بهدوش اوجگیری مبارزات تودهئی حادتر میشود و آنها را از پا میاندازد. و هم، چنین است «موافقت» آن شش دولتِ (احتمالاً دستنشاندهٔ) آفریقائی با طرح بگین. منتها با «انتقاد!» از آن، که این دیگر از آن شیره مالیدنهاست.''' | ||
+ | |||
+ | |||
+ | روز بعد از شکست اعراب در ۱۹۶۷، موشهدایان که در آن زمان وزیرجنگ وقت اسرائیل بود پیروزمندانه اعلام کرد که هدفش احیای «اسرائیل بزرگ» است، با مرزهای تاریخی آن که در '''تورات''' آمده، و بر تمامی سرزمینهای بین '''دجله''' و '''فرات''' بنا خواهد شد. | ||
+ | |||
+ | ولی یک روز قبل از کنارهگیری از پست وزارت امور خارجه (۲۱ اکتبر ۱۹۷۹)، همین آقای دایان در توضیح علت استعفایش، در ضمن مخالفت با تزهای «اسرائیل بزرگ» که از طرف حزب ملی – مذهبی اسرائیل دربارهٔ '''یهودیه – السامره''' (ماوراء اردن) شده، سیاست مناخیم بگین را که براساس پذیرش این تزها است محکوم بهشکست میداند و میافزاید که بهاین ترتیب اسرائیل علاوه بر آن که بهبنبست سیاسی کشانده میشود، با خطر از دست دادن امکان صلح نیز رویارو است. این چرخش در گفتار موشهدایان ناشی از واقعیاتی است که آمریکا و برخی از شخصیتهای اسرائیلی با آن روبهرو هستند و مناخیم بگین با سیاست انعطافناپذیر خود از آنها روگردان است. | ||
+ | |||
+ | در حقیقت سیاست تورانی بگین، که با طرح توسعهطلبانهٔ '''گوشآمونبم''' پیوند معنوی دارد، برای یک بررسی جدّی مسأله اعراب و اسرائیل و دستیابی بهیک راه حل همه شمول مساعد نیست. درست فردای امضای قرارداد صلح '''کمپدیوید''' بگین آخرین حرفش را میزند: | ||
+ | |||
+ | «حاکمیت دائمی اسرائیل بر سرزمینهای اشغالی عرب، بهجز صحرای سینا؛ حفظ حکومتهای نظامی اسرائیلی در ماوراء اردن و '''غزه؛''' کنترل زمینها و منابع آبی این مناطق توسط اسرائیل؛ تسریع ایجاد کُلنیهای یهودینشین در مناطق فوق و بالاخره محفوظ بودن حق خرید یا مصادرهٔ زمینهای متعلق بهاشخاص یعنی، (فلسطینیها) و یا حکومتهای قدیمی، برای اسرائیل. فلسطینیها در مورد بقیهٔ امور داخلی، یعنی امور بهداشتی، آموزشی و اخذ مالیات مانند گذشته آزاد و مختارند.» | ||
+ | |||
+ | جالب است که همین آقای بگین در خاطرات زندانش مینویسد که «من، در میان دیوارهای سلولم آزاد بودم که دست و رویم را بشویم، ریشم را بتراشم و حرکت کنم.» | ||
+ | |||
+ | بهاین ترتیب خودِ بگین «کالای» فلسطینی کمپدیوید را غیرقابل فروش میکند. | ||
+ | |||
+ | طرح الحاقی دولت اسرائیل [که برای صلح آمریکا هم خالی از جنبههای نگرانکننده نیست] در این جا با طرح موشهدایان که (گفته میشود) از حمایت دبیرخانهٔ دولت آمریکا و قاهره هم برخوردار است، برخورد میکند. نکات مهمی که در طرح اخیر پیشبینی شده است، اینهاست: الغای کامل حکومتهای نظامی اسرائیلی در مناطق اشغالی اردن و غزه؛ سپردن مسئولیت اصولی بهشورای خودمختار فلسطینی (این نهاد در قرارداد صلح '''کمپدیوید''' هم پیشبینی شده است)؛ عقبنشینی ارتش اسرائیل از تمام شهرها و مراکز مسکونی بهنواحی سوقالجیشی (حداقل اقدامات برای دفاع)؛ واگذاری این شهرها بهفلسطینیها و تعهد مذاکره با افراد نزدیک بهعرفات و هم چنین کسانی که در مناطق اشغالی با شوروی روابط نزدیک دارند. | ||
+ | |||
+ | در حال حاضر در این طرح حرفی از چیزهای متعلق به(Diaspoza) بهمیان نیامده است. موشهدایان هذیانگوئی بگین را در این باره که فلسطینیها از زمان آزادی '''اردن اشغالی''' (یهودیه – السامره) خیلی خوشبختترند، رد کرده میگوید که فلسطینیها تسلیم زندگی تحت اشغال اسرائیلیها نخواهند شد، اینان هرگز هویت و هدفهای ملی خود را انکار نمیکنند، ما حق تصرف سرزمینهایشان را نداریم و قادر نیستیم که حاکمیت خودمان را بر آنان اعمال کنیم. | ||
+ | |||
+ | موشهدایان و دیگر «کبوتران صلح» کابینهٔ اسرائیل از این بیمناکند که مبادا طرح الحاق همه جانبهٔ بگین جریان صلح اسرائیل و مصر را بهفاجعهئی مبدل کند، و چه بسا که باعث سقوط سریعترِ «رئیس» مصر شود. در حقیقت مذاکرات پیرامون خودمختاری که بنابر توافق کمپدیوید باید در سال ۱۹۸۰ بهبعد بهیک قرارداد قطعی منجر شود، بهبنبست افتاده است و در صورت پیدا نشدن راه حل تا این تاریخ، صلح آمریکائی نیز از میان خواهد رفت. چون چگونه میتوان حتّی «میانهرو»ترین نیروهای فلسطینی را متقاعد بهپذیرفتن شکلی از خودمختاری کرد که حتّی موشهدایان، سرباز افسانهئی صهیونیست هم آن را رد میکند؟ از هم اکنون قاهره تهدید میکند که در صورت شکست مذاکرات، آن کشور به'''سازمان ملل''' متوسل خواهد شد، و میدانیم که در این سازمان دولت اسرائیل کاملاً منزوی است: صدوبیست کشور از صدوپنجاه و دو کشور، '''جبههٔ آزادیبخش فلسطین''' را بهرسمیت شناختهاند و از دیگر کشورهای عضو سازمان بهندرت اعضائی میتوان یافت که از سیاست عربی اسرائیل حمایت میکنند. | ||
+ | |||
+ | در آفریقای سیاه هم فقط شش دولت بهطور انتقادی موافق این سیاستاند. موشهدایان با صدای بلند اعلام میکند که مسأله روابط اسرائیل با اعراب مناطق اشغالی بهنظر او از سالیان قبل مسألهٔ «اصلی» سیاست اسرائیل شده است و امروزه، در سیاست داخلی و خارجی اسرائیل فوریت هیچ مسألهئی بیش از این مسأله نیست. تمام مذاکرات اسرائیل با رهبران خارجی اروپا، خاور دور و مخصوصاً آمریکا بر محور این مسأله میگردد. ولی مناخیم بگین بدون توجه بههشدار این رهبر صهیونیست، او را از پُست نظارت بر مذاکرات خودمختاری برکنار کرده '''یوسف بورگ،''' وزیر کشور و طرفدار رؤیای «اسرائیل بزرگ» را بهجای او برمیگزیند. نفر دیگری هم یعنی آریل شارون، وزیر کشاورزی و کارگردان اصلی سیاست ایجاد کلنیهای یهودی در سرزمینهای اشغالی، بههمکاری با او انتخاب میشود. | ||
+ | |||
+ | با این وصف دلیل تأخیر استعفای (لااقل) شش ماههٔ موشهدایان چه میتواند باشد؟ آن طور که میگویند باید واشنگتن در این ماجرا دست داشته باشد. توضیح تضمینی از این نوع را باید در خارج از آن پیدا کرد. تا آنجا که مربوط بهمسائل داخلی میشود، گروه بگین با بحران مزمنی که تاریخ شروع آن بهتأسیس دولت عبری در سال ۱۹۴۸ برمیگردد، روبهرو است که این بحران هر روز هم حادتر میشود: نرخ سالانهٔ تورم به ۱۰۰٪ رسیده است، نرخ افزایش قیمتها در ماه به ۷٫۵٪ بالغ میشود و ۶۰٪ مزدبگیران مجبور بهپیدا کردن کارهای جنبی یا اضافهکارند اینها با اعتصابات خشونتآمیز متعدد درخواست افزایش دستمزد میکنند. | ||
+ | |||
+ | در خارج، رژیم سوریه یک جنگ فرسایشی را علیه اسرائیل شروع کرده است که هدف از آن از هم گسیختن یکپارچگی ملی اسرائیل است و کمک شوروی در این میان مانع از تبدیل این جنگ بهیک جنگ کوتاه مدت خواهد شد. از طرفی شوروی صلح کمپدیوید را که میتواند خطری علیه حضور او در خاورمیانه و همین طور علیه حق '''جبههٔ آزادیبخش فلسطین''' در تأسیس یک دولت ملی باشد شدیداً مورد حمله قرار داده است. | ||
+ | |||
+ | رهبر سوریه با آگاهی بهاین معادله است که از شوروی درخواست کمک نظامی و سیاسی میکند تا بتواند مثل جمال عبدالناصر در سالهای ۷۰ – ۱۹۶۹ یک جنگ فرسایشی را ادامه دهد. '''ژنرال وایزمَن،''' چنان که در خاطراتش گفته است جنگ آن سالها تنها جنگی بود که اسرائیل نتوانست از آن پیروز بیرون آید. و واشنگتن این خطر را خوب حس کرده است. | ||
+ | |||
+ | آمریکا در ضمن آن که در سوریه بهآتش هیجانات دینی میدمد فرصتهائی هم بهآن کشور پیشنهاد میکند، و در همین زمینه است که جنگجویان راستگرای افراطی لبنان را مستقیماً و بدون اعطای هیچ گونه امتیازی بهانتقاد میگیرد زمانی که بشیر جمائیل رهبر جنگجویان مسیحی در ماه اکتبر از سفر واشنگتن ناکام برمیگردد، اعلام میکند که برای او جای هیچ گونه تردیدی نیست که آمریکا «دشمن لبنان» مذهبی و (بهعقیدهٔ او) «بهاسرائیل نزدیک» است. | ||
+ | |||
+ | استعفای موشهدایان ممکن است کنارهگیری وایزمن، ایگال یادین (معاون نخستوزیر) و ساموئل تامپر (وزیر دادگستری) و بهدنبال آن کنارهگیری خود مناخیم بگین را در پی داشته باشد، [اینجا است که میتوان استعفای موشهدایان و پی فرصت مناسب گشتن آمریکا را توجیه کرد]. کنارهگیری این افراد راه را برای روی کار آمدن یک حکومت اتحاد بهرهبری «طرفداران کارگر» (طرفدار نفوذ بیشتر آمریکا) باز خواهد کرد. حتّی در پشت پردهٔ سیاست بینالمللی این شایعه قوت گرفته است که توافقهائی نیز از قبل بین آمریکا و «طرفداران کارگر» بهمنظور یافتن راه حل قابل پذیرشی برای مسأله فلسطین، با اردن و «حتّی» با جبههٔ آزادیبخش فلسطین بهعمل آمده است. در این حالت یک برنامهٔ کلی و گام بهگام پیشبینی خواهد شد. | ||
+ | |||
+ | امّا این هم ناممکن نیست که مناخیم بگین برای فرار از یک چنین سرنوشتی، خود را در یکی از جبهههای جنوب لبنان، اردن و یا سوریه درگیر کند که در این صورت دیگر فرصت جلوگیری از یک جنگ همه جانبه از دست خواهد رفت. | ||
+ | |||
+ | {{چپچین}} | ||
+ | '''ترجمهٔ علیاصغر خراسانی''' | ||
+ | |||
+ | نقل از نشریهٔ '''آفریقای فردا،''' پنجم نوامبر ۱۹۷۹ [۱۴ آبان] | ||
+ | {{پایان چپچین}} | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==کنفرانس سران عرب در تونس== | ||
+ | |||
+ | دهمین کنفرانس کشورهای عربی در ۲۲ نوامبر [اول آذر] بدون اظهار هیچ گونه علاقهئی بهمطرح کردن جدّی مسألهٔ جنوب لبنان و بدون اتخاذ هیچ روش روشنی در قبال قرارداد مصر و اسرائیل بهکار خود پایان داد، با این همه بودند کسانی که مایل بهطرح این دو مسئله وخیم در کنفرانس بودند، یعنی چهارده رئیس دولت، یک شاهزاده (از عربستان سعودی)، پنج نخستوزیر و وزیر و یک رهبر نهضت آزادیبخش بهاین کار مایل بودند. | ||
+ | |||
+ | هرچند که لبنان یک کمک دو میلیارد دلاری، بابت ۵ سال، که هر سال آن ۴۰۰ میلیون دلار میشود، دریافت کرده است. ولی بهنظر میرسد که این کشور قربانی سیاستهای گوناگونی شده که هرگز در جهت حمایت سیاسی و معنوی آن نبوده است. این کمکها (که سالانه معادل ۱۵٪ از تولید خالص ملی لبنان است) بدون شک برای حل مشکلات اقتصادی لبنان نقش مهمی دارد ولی در سودمندی آن باید تردید کرد. حمایت کشورهای عربی از لبنان، در سطح سیاسی بسیار ناچیز است با این حال حکومت لبنان مجبور است برای احتراز از جدا افتادن از جهان عرب که برای آن کشور در حکم خودکشی است، بهآن بسنده کند. بهدنبال امتناع کشورهای عربی در مقابل درخواستهای لبنان مبنی بر عقبنشینی نظامی فلسطینیها از جنوب آن کشور و استقرار حاکمیت ملی این کشور در این منطقه، لبنان راهی جز قبول یا ردّ این کمکها نداشته است. | ||
+ | |||
+ | امتیازاتی که بهلبنان داده میشود، درواقع چیزی جز قیمت حفظ حالت سکون در منطقه نیست و این درست آن چیزی است که لبنان از آن اجتناب میورزد، یعنی سکونی که معادل وخامت روزافزون اوضاع آن کشور است. با این همه، اگر در بیروت بشود مطمئن بود که این حالت سکون بهقیمت چهارصد میلیون دلار در سال حفظ شدنی است، نتیجه چندان نگران کننده نخواهد بود، امّا لبنانیها و فلسطینیها منتظر یک بحران سخت مجدد، در آیندهئی کم یا بیش نزدیکاند. | ||
+ | |||
+ | دخالت نهائی سوریه (بدون حل هیچ مسئلهئی) در آخرین روز کنفرانس (و قبل از آن که هیچ راه حل بنیادی برای این مسأله پیدا شود) مانع از شکاف در کنفرانس میشود. بنا بهپیشنهاد حافظ اسد، رئیسجمهور سوریه کنفرانس بهتشکیل یک جلسهٔ سه جانبه مرکب از اسد، سرکیس، عرفات اقدام میکند. | ||
+ | |||
+ | گزارش کنفرانس دربارهٔ مسألهٔ جنوب لبنان شامل چهار مادهٔ اساسی است: | ||
+ | |||
+ | ۱. متوقف کردن موقتی عملیات نظامی فلسطینی در منطقهٔ جنوب لبنان. | ||
+ | |||
+ | ۲. شروع مذاکرات بین لبنان و جبههٔ آزادیبخش فلسطین بهمنظور رسیدن بهتوافق در مورد حضور یک ارتش فلسطینی در منطقهٔ تحت نظارت سازمان ملل. | ||
+ | |||
+ | ۳. اجراء توافقهای قاهره و رباط در خارج از منطقهٔ تحت نظارت سازمان ملل. | ||
+ | |||
+ | ۴. محکوم کردن هرگونه عمل برتری جویانه (در سطح کلی) از ناحیهٔ اسرائیل، بهطور مستقیم یا بهوسیله واسطههای اسرائیل (که بدون ذکر نام، کنایه از جنگجویان نظامی '''سرگرد''' حدّاد است). | ||
+ | |||
+ | با توجه بهتردید لبنان در مورد دومین ماده و نارضائی کامل جبههٔ آزادیبخش فلسطین از مادهٔ اول، دو مادهٔ دیگر درواقع آرزوهای مقدسی است که از ماهها قبل تکرار میشود. | ||
+ | |||
+ | کنفرانسی دربارهٔ یک مسألهٔ دیگر مهم روز، یعنی بحران خاورمیانه، بدون ارائهٔ هیچ راهحل قطعی فقط بهصدور یک اعلامیهٔ نهائی بسنده میکند که درهرحال در محکوم کردن سیاست آمریکا (در مقایسه با کنفرانس قبلی در بغداد) گامی بهپیش است. در این اعلامیه تصریح شده است که ادامهٔ سیاست آمریکا بر روابط و منافع کشورهای عربی و ایالات متحده تأثیرات منفی خواهد داشت. | ||
+ | |||
+ | در بقیهٔ اعلامیه بهحقوق خلق فلسطین، حاکمیت و تمامیّت لبنان، محکوم کردن توافقهای '''کمپدیوید''' و قرارداد صلح مصر و اسرائیل، و همین طور حملات اسرائیل علیه لبنان و فلسطینیها اشاره میشود. اعلامیه همچنین بر همبستگی و تعادل میان کشورهای عرب و مسلمان و کشورهای عرب و آفریقائی تأکید میکند، ولی مسألهٔ '''صحرا''' یا توافق تاکتیکی '''مغرب''' و '''الجزایر''' موکول میشود بهتشکیل جلسه کمیتهٔ «خبرگان» '''سازمان وحدت آفریقا''' (O. U. A)، و بالأخره مسائل مربوط بهایران نیز بهطور قطعی کنار گذاشته شد. | ||
+ | |||
+ | {{چپچین}} | ||
+ | '''ترجمهٔ علیاصغر خراسانی''' | ||
+ | |||
+ | '''لوموند ۲۴ نوامبر (سوم آذر ۵۸)''' | ||
+ | {{پایان چپچین}} | ||
+ | |||
+ | |||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] | ||
[[رده:کتاب جمعه ۱۹]] | [[رده:کتاب جمعه ۱۹]] | ||
+ | [[رده:مقاله]] | ||
+ | [[رده:ضیقالترابی]] | ||
+ | [[رده:علیاصغر خراسانی]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
+ | |||
+ | |||
+ | {{لایک}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۵:۰۰
ضیقالترابی
در مقالهٔ «روزنامهئی» و بر روی هم مفیدِ زیر یکی دو نکتهٔ شایان توجه و احتمالاً انحرافی هست که لازم دیدیم برای آن دسته از خوانندگانِ شتابزدهٔ عزیزی که ممکن است بیدقّتِ کافی از آن بگذرند، توضیحی پیرامون آن بنویسیم.
انتقاد «موشهدایان» عربکُشِ معروف از طرحِ «مناخیم بگین» (ایجاد اسرائیل بزرگ) که خود – چنان که در مقاله هم آمده است – روزی آن را با اعتقادِ جهانگیران دیوانه بهدولت متبوع و اربابان آمریکائیش نوید میداده، هرگز بهمعنی طرفداری او از اُسرای فلسطین (فلسطینیانِ مناطقِ اشغالی) نیست، و نه حتّی بهمنظور ایجاد وضعی برای آنان که موجب رضایت طرفداران «حقوق بشر!» در کشورهای غربی و دولتهای همجوار شود. ادامهٔ کوششهای دولتِ بگین در راهِ تحقق رؤیای خوشباورانهٔ «اسرائیل بزرگ»، موشهدایان را نگران موقعیت خطرناکی میکند که ممکن است اسرائیل را با سر بهاعماق پرتگاه هُل دهد؛ و آن «رشدِ میهنی و استقلالطلبانهٔ» خلق عرب است «در سرزمینهای اشغالی»، و نیز در هم ریختنِ سدِّ ارتش اسرائیل که مانع پیوندِ بیواسطهٔ مبارزهٔ اعراب سرزمینهای اشغالی با نهضتِ آزادیبخشِ فلسطین و دیگر خلقهای عرب و در نتیجه رودرروئی اسرائیل با یک انقلاب عظیم تودهئی از درون و بیرون مرزهای خویش است. و البته این هراس بزرگ آمریکاست، وقتی بهمنطقه میاندیشد. نکتهٔ دیگر، ژستی دیپلماتیک است که موشهدایان با این مخالفتِ عاری از صداقت بهخود میگیرد برای جلب انظار ملت وحشتزدهٔ اسرائیل و محبوبیتی در راهِ احراز مجددِ کرسی قدرت. ضمناً از درگیری بگینها و موشهدایانها باید بهتضادی اندیشید که همواره درونِ دولتهای ضدخلقی، دوش بهدوش اوجگیری مبارزات تودهئی حادتر میشود و آنها را از پا میاندازد. و هم، چنین است «موافقت» آن شش دولتِ (احتمالاً دستنشاندهٔ) آفریقائی با طرح بگین. منتها با «انتقاد!» از آن، که این دیگر از آن شیره مالیدنهاست.
روز بعد از شکست اعراب در ۱۹۶۷، موشهدایان که در آن زمان وزیرجنگ وقت اسرائیل بود پیروزمندانه اعلام کرد که هدفش احیای «اسرائیل بزرگ» است، با مرزهای تاریخی آن که در تورات آمده، و بر تمامی سرزمینهای بین دجله و فرات بنا خواهد شد.
ولی یک روز قبل از کنارهگیری از پست وزارت امور خارجه (۲۱ اکتبر ۱۹۷۹)، همین آقای دایان در توضیح علت استعفایش، در ضمن مخالفت با تزهای «اسرائیل بزرگ» که از طرف حزب ملی – مذهبی اسرائیل دربارهٔ یهودیه – السامره (ماوراء اردن) شده، سیاست مناخیم بگین را که براساس پذیرش این تزها است محکوم بهشکست میداند و میافزاید که بهاین ترتیب اسرائیل علاوه بر آن که بهبنبست سیاسی کشانده میشود، با خطر از دست دادن امکان صلح نیز رویارو است. این چرخش در گفتار موشهدایان ناشی از واقعیاتی است که آمریکا و برخی از شخصیتهای اسرائیلی با آن روبهرو هستند و مناخیم بگین با سیاست انعطافناپذیر خود از آنها روگردان است.
در حقیقت سیاست تورانی بگین، که با طرح توسعهطلبانهٔ گوشآمونبم پیوند معنوی دارد، برای یک بررسی جدّی مسأله اعراب و اسرائیل و دستیابی بهیک راه حل همه شمول مساعد نیست. درست فردای امضای قرارداد صلح کمپدیوید بگین آخرین حرفش را میزند:
«حاکمیت دائمی اسرائیل بر سرزمینهای اشغالی عرب، بهجز صحرای سینا؛ حفظ حکومتهای نظامی اسرائیلی در ماوراء اردن و غزه؛ کنترل زمینها و منابع آبی این مناطق توسط اسرائیل؛ تسریع ایجاد کُلنیهای یهودینشین در مناطق فوق و بالاخره محفوظ بودن حق خرید یا مصادرهٔ زمینهای متعلق بهاشخاص یعنی، (فلسطینیها) و یا حکومتهای قدیمی، برای اسرائیل. فلسطینیها در مورد بقیهٔ امور داخلی، یعنی امور بهداشتی، آموزشی و اخذ مالیات مانند گذشته آزاد و مختارند.»
جالب است که همین آقای بگین در خاطرات زندانش مینویسد که «من، در میان دیوارهای سلولم آزاد بودم که دست و رویم را بشویم، ریشم را بتراشم و حرکت کنم.»
بهاین ترتیب خودِ بگین «کالای» فلسطینی کمپدیوید را غیرقابل فروش میکند.
طرح الحاقی دولت اسرائیل [که برای صلح آمریکا هم خالی از جنبههای نگرانکننده نیست] در این جا با طرح موشهدایان که (گفته میشود) از حمایت دبیرخانهٔ دولت آمریکا و قاهره هم برخوردار است، برخورد میکند. نکات مهمی که در طرح اخیر پیشبینی شده است، اینهاست: الغای کامل حکومتهای نظامی اسرائیلی در مناطق اشغالی اردن و غزه؛ سپردن مسئولیت اصولی بهشورای خودمختار فلسطینی (این نهاد در قرارداد صلح کمپدیوید هم پیشبینی شده است)؛ عقبنشینی ارتش اسرائیل از تمام شهرها و مراکز مسکونی بهنواحی سوقالجیشی (حداقل اقدامات برای دفاع)؛ واگذاری این شهرها بهفلسطینیها و تعهد مذاکره با افراد نزدیک بهعرفات و هم چنین کسانی که در مناطق اشغالی با شوروی روابط نزدیک دارند.
در حال حاضر در این طرح حرفی از چیزهای متعلق به(Diaspoza) بهمیان نیامده است. موشهدایان هذیانگوئی بگین را در این باره که فلسطینیها از زمان آزادی اردن اشغالی (یهودیه – السامره) خیلی خوشبختترند، رد کرده میگوید که فلسطینیها تسلیم زندگی تحت اشغال اسرائیلیها نخواهند شد، اینان هرگز هویت و هدفهای ملی خود را انکار نمیکنند، ما حق تصرف سرزمینهایشان را نداریم و قادر نیستیم که حاکمیت خودمان را بر آنان اعمال کنیم.
موشهدایان و دیگر «کبوتران صلح» کابینهٔ اسرائیل از این بیمناکند که مبادا طرح الحاق همه جانبهٔ بگین جریان صلح اسرائیل و مصر را بهفاجعهئی مبدل کند، و چه بسا که باعث سقوط سریعترِ «رئیس» مصر شود. در حقیقت مذاکرات پیرامون خودمختاری که بنابر توافق کمپدیوید باید در سال ۱۹۸۰ بهبعد بهیک قرارداد قطعی منجر شود، بهبنبست افتاده است و در صورت پیدا نشدن راه حل تا این تاریخ، صلح آمریکائی نیز از میان خواهد رفت. چون چگونه میتوان حتّی «میانهرو»ترین نیروهای فلسطینی را متقاعد بهپذیرفتن شکلی از خودمختاری کرد که حتّی موشهدایان، سرباز افسانهئی صهیونیست هم آن را رد میکند؟ از هم اکنون قاهره تهدید میکند که در صورت شکست مذاکرات، آن کشور بهسازمان ملل متوسل خواهد شد، و میدانیم که در این سازمان دولت اسرائیل کاملاً منزوی است: صدوبیست کشور از صدوپنجاه و دو کشور، جبههٔ آزادیبخش فلسطین را بهرسمیت شناختهاند و از دیگر کشورهای عضو سازمان بهندرت اعضائی میتوان یافت که از سیاست عربی اسرائیل حمایت میکنند.
در آفریقای سیاه هم فقط شش دولت بهطور انتقادی موافق این سیاستاند. موشهدایان با صدای بلند اعلام میکند که مسأله روابط اسرائیل با اعراب مناطق اشغالی بهنظر او از سالیان قبل مسألهٔ «اصلی» سیاست اسرائیل شده است و امروزه، در سیاست داخلی و خارجی اسرائیل فوریت هیچ مسألهئی بیش از این مسأله نیست. تمام مذاکرات اسرائیل با رهبران خارجی اروپا، خاور دور و مخصوصاً آمریکا بر محور این مسأله میگردد. ولی مناخیم بگین بدون توجه بههشدار این رهبر صهیونیست، او را از پُست نظارت بر مذاکرات خودمختاری برکنار کرده یوسف بورگ، وزیر کشور و طرفدار رؤیای «اسرائیل بزرگ» را بهجای او برمیگزیند. نفر دیگری هم یعنی آریل شارون، وزیر کشاورزی و کارگردان اصلی سیاست ایجاد کلنیهای یهودی در سرزمینهای اشغالی، بههمکاری با او انتخاب میشود.
با این وصف دلیل تأخیر استعفای (لااقل) شش ماههٔ موشهدایان چه میتواند باشد؟ آن طور که میگویند باید واشنگتن در این ماجرا دست داشته باشد. توضیح تضمینی از این نوع را باید در خارج از آن پیدا کرد. تا آنجا که مربوط بهمسائل داخلی میشود، گروه بگین با بحران مزمنی که تاریخ شروع آن بهتأسیس دولت عبری در سال ۱۹۴۸ برمیگردد، روبهرو است که این بحران هر روز هم حادتر میشود: نرخ سالانهٔ تورم به ۱۰۰٪ رسیده است، نرخ افزایش قیمتها در ماه به ۷٫۵٪ بالغ میشود و ۶۰٪ مزدبگیران مجبور بهپیدا کردن کارهای جنبی یا اضافهکارند اینها با اعتصابات خشونتآمیز متعدد درخواست افزایش دستمزد میکنند.
در خارج، رژیم سوریه یک جنگ فرسایشی را علیه اسرائیل شروع کرده است که هدف از آن از هم گسیختن یکپارچگی ملی اسرائیل است و کمک شوروی در این میان مانع از تبدیل این جنگ بهیک جنگ کوتاه مدت خواهد شد. از طرفی شوروی صلح کمپدیوید را که میتواند خطری علیه حضور او در خاورمیانه و همین طور علیه حق جبههٔ آزادیبخش فلسطین در تأسیس یک دولت ملی باشد شدیداً مورد حمله قرار داده است.
رهبر سوریه با آگاهی بهاین معادله است که از شوروی درخواست کمک نظامی و سیاسی میکند تا بتواند مثل جمال عبدالناصر در سالهای ۷۰ – ۱۹۶۹ یک جنگ فرسایشی را ادامه دهد. ژنرال وایزمَن، چنان که در خاطراتش گفته است جنگ آن سالها تنها جنگی بود که اسرائیل نتوانست از آن پیروز بیرون آید. و واشنگتن این خطر را خوب حس کرده است.
آمریکا در ضمن آن که در سوریه بهآتش هیجانات دینی میدمد فرصتهائی هم بهآن کشور پیشنهاد میکند، و در همین زمینه است که جنگجویان راستگرای افراطی لبنان را مستقیماً و بدون اعطای هیچ گونه امتیازی بهانتقاد میگیرد زمانی که بشیر جمائیل رهبر جنگجویان مسیحی در ماه اکتبر از سفر واشنگتن ناکام برمیگردد، اعلام میکند که برای او جای هیچ گونه تردیدی نیست که آمریکا «دشمن لبنان» مذهبی و (بهعقیدهٔ او) «بهاسرائیل نزدیک» است.
استعفای موشهدایان ممکن است کنارهگیری وایزمن، ایگال یادین (معاون نخستوزیر) و ساموئل تامپر (وزیر دادگستری) و بهدنبال آن کنارهگیری خود مناخیم بگین را در پی داشته باشد، [اینجا است که میتوان استعفای موشهدایان و پی فرصت مناسب گشتن آمریکا را توجیه کرد]. کنارهگیری این افراد راه را برای روی کار آمدن یک حکومت اتحاد بهرهبری «طرفداران کارگر» (طرفدار نفوذ بیشتر آمریکا) باز خواهد کرد. حتّی در پشت پردهٔ سیاست بینالمللی این شایعه قوت گرفته است که توافقهائی نیز از قبل بین آمریکا و «طرفداران کارگر» بهمنظور یافتن راه حل قابل پذیرشی برای مسأله فلسطین، با اردن و «حتّی» با جبههٔ آزادیبخش فلسطین بهعمل آمده است. در این حالت یک برنامهٔ کلی و گام بهگام پیشبینی خواهد شد.
امّا این هم ناممکن نیست که مناخیم بگین برای فرار از یک چنین سرنوشتی، خود را در یکی از جبهههای جنوب لبنان، اردن و یا سوریه درگیر کند که در این صورت دیگر فرصت جلوگیری از یک جنگ همه جانبه از دست خواهد رفت.
ترجمهٔ علیاصغر خراسانی
نقل از نشریهٔ آفریقای فردا، پنجم نوامبر ۱۹۷۹ [۱۴ آبان]
کنفرانس سران عرب در تونس
دهمین کنفرانس کشورهای عربی در ۲۲ نوامبر [اول آذر] بدون اظهار هیچ گونه علاقهئی بهمطرح کردن جدّی مسألهٔ جنوب لبنان و بدون اتخاذ هیچ روش روشنی در قبال قرارداد مصر و اسرائیل بهکار خود پایان داد، با این همه بودند کسانی که مایل بهطرح این دو مسئله وخیم در کنفرانس بودند، یعنی چهارده رئیس دولت، یک شاهزاده (از عربستان سعودی)، پنج نخستوزیر و وزیر و یک رهبر نهضت آزادیبخش بهاین کار مایل بودند.
هرچند که لبنان یک کمک دو میلیارد دلاری، بابت ۵ سال، که هر سال آن ۴۰۰ میلیون دلار میشود، دریافت کرده است. ولی بهنظر میرسد که این کشور قربانی سیاستهای گوناگونی شده که هرگز در جهت حمایت سیاسی و معنوی آن نبوده است. این کمکها (که سالانه معادل ۱۵٪ از تولید خالص ملی لبنان است) بدون شک برای حل مشکلات اقتصادی لبنان نقش مهمی دارد ولی در سودمندی آن باید تردید کرد. حمایت کشورهای عربی از لبنان، در سطح سیاسی بسیار ناچیز است با این حال حکومت لبنان مجبور است برای احتراز از جدا افتادن از جهان عرب که برای آن کشور در حکم خودکشی است، بهآن بسنده کند. بهدنبال امتناع کشورهای عربی در مقابل درخواستهای لبنان مبنی بر عقبنشینی نظامی فلسطینیها از جنوب آن کشور و استقرار حاکمیت ملی این کشور در این منطقه، لبنان راهی جز قبول یا ردّ این کمکها نداشته است.
امتیازاتی که بهلبنان داده میشود، درواقع چیزی جز قیمت حفظ حالت سکون در منطقه نیست و این درست آن چیزی است که لبنان از آن اجتناب میورزد، یعنی سکونی که معادل وخامت روزافزون اوضاع آن کشور است. با این همه، اگر در بیروت بشود مطمئن بود که این حالت سکون بهقیمت چهارصد میلیون دلار در سال حفظ شدنی است، نتیجه چندان نگران کننده نخواهد بود، امّا لبنانیها و فلسطینیها منتظر یک بحران سخت مجدد، در آیندهئی کم یا بیش نزدیکاند.
دخالت نهائی سوریه (بدون حل هیچ مسئلهئی) در آخرین روز کنفرانس (و قبل از آن که هیچ راه حل بنیادی برای این مسأله پیدا شود) مانع از شکاف در کنفرانس میشود. بنا بهپیشنهاد حافظ اسد، رئیسجمهور سوریه کنفرانس بهتشکیل یک جلسهٔ سه جانبه مرکب از اسد، سرکیس، عرفات اقدام میکند.
گزارش کنفرانس دربارهٔ مسألهٔ جنوب لبنان شامل چهار مادهٔ اساسی است:
۱. متوقف کردن موقتی عملیات نظامی فلسطینی در منطقهٔ جنوب لبنان.
۲. شروع مذاکرات بین لبنان و جبههٔ آزادیبخش فلسطین بهمنظور رسیدن بهتوافق در مورد حضور یک ارتش فلسطینی در منطقهٔ تحت نظارت سازمان ملل.
۳. اجراء توافقهای قاهره و رباط در خارج از منطقهٔ تحت نظارت سازمان ملل.
۴. محکوم کردن هرگونه عمل برتری جویانه (در سطح کلی) از ناحیهٔ اسرائیل، بهطور مستقیم یا بهوسیله واسطههای اسرائیل (که بدون ذکر نام، کنایه از جنگجویان نظامی سرگرد حدّاد است).
با توجه بهتردید لبنان در مورد دومین ماده و نارضائی کامل جبههٔ آزادیبخش فلسطین از مادهٔ اول، دو مادهٔ دیگر درواقع آرزوهای مقدسی است که از ماهها قبل تکرار میشود.
کنفرانسی دربارهٔ یک مسألهٔ دیگر مهم روز، یعنی بحران خاورمیانه، بدون ارائهٔ هیچ راهحل قطعی فقط بهصدور یک اعلامیهٔ نهائی بسنده میکند که درهرحال در محکوم کردن سیاست آمریکا (در مقایسه با کنفرانس قبلی در بغداد) گامی بهپیش است. در این اعلامیه تصریح شده است که ادامهٔ سیاست آمریکا بر روابط و منافع کشورهای عربی و ایالات متحده تأثیرات منفی خواهد داشت.
در بقیهٔ اعلامیه بهحقوق خلق فلسطین، حاکمیت و تمامیّت لبنان، محکوم کردن توافقهای کمپدیوید و قرارداد صلح مصر و اسرائیل، و همین طور حملات اسرائیل علیه لبنان و فلسطینیها اشاره میشود. اعلامیه همچنین بر همبستگی و تعادل میان کشورهای عرب و مسلمان و کشورهای عرب و آفریقائی تأکید میکند، ولی مسألهٔ صحرا یا توافق تاکتیکی مغرب و الجزایر موکول میشود بهتشکیل جلسه کمیتهٔ «خبرگان» سازمان وحدت آفریقا (O. U. A)، و بالأخره مسائل مربوط بهایران نیز بهطور قطعی کنار گذاشته شد.
ترجمهٔ علیاصغر خراسانی
لوموند ۲۴ نوامبر (سوم آذر ۵۸)