کلید آزادی: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهای جدید با '[[Image:12-022.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه…' ایجاد کرد) |
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه) |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:12-022.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۲]] | [[Image:12-022.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۲|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۲]] | ||
− | |||
− | |||
− | {{ | + | '''شرلی کاشوف''' |
+ | |||
+ | |||
+ | میاندیشم که «آزادی» | ||
+ | |||
+ | چیزی است که دیگری بهمن داده | ||
+ | |||
+ | تا آن که دریافتم زنجیرهای سنگین بینامی | ||
+ | |||
+ | که بهدیدنشان توانا نبودم | ||
+ | |||
+ | بهبندم کشیده است. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | میاندیشیدم که «آزادی» | ||
+ | |||
+ | چیزی است که دیگری بهمن داده. | ||
+ | |||
+ | تا این که دریافتم آنچه بهدست آوردهام. | ||
+ | |||
+ | بهسادگی، اذنی بوده است که بهخود دادهام. | ||
+ | |||
+ | تا از آن آزادی | ||
+ | |||
+ | که هیچ کسی جز خودم | ||
+ | |||
+ | نمیتوانسته است بهمن دهد بهره گیرم. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | آن قیدها و بندها و زندانها | ||
+ | |||
+ | چیزهایی هستند که نفرت از آنها را بهما آموختهاند. | ||
+ | |||
+ | با این وصف، این بناهای نفرتانگیز | ||
+ | |||
+ | درست همان بناهایی هستند | ||
+ | |||
+ | که ما خود استادانه برپا داشتهایم. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | من عمری را بهانتظار گذراندهام | ||
+ | |||
+ | تا دیگری آزادم کند. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | من نمیتوانستم رشد کنم | ||
+ | |||
+ | من نمیدانستم | ||
+ | |||
+ | که کلید | ||
+ | |||
+ | در دست خود من است. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ::::::::::'''ترجمهٔ رامین شهروند''' | ||
+ | {{لایک}} | ||
+ | |||
+ | [[رده:کتاب جمعه ۱۲]] | ||
+ | [[رده:شعر]] | ||
+ | [[رده:شرلی کاشوف]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۰۸
شرلی کاشوف
میاندیشم که «آزادی»
چیزی است که دیگری بهمن داده
تا آن که دریافتم زنجیرهای سنگین بینامی
که بهدیدنشان توانا نبودم
بهبندم کشیده است.
میاندیشیدم که «آزادی»
چیزی است که دیگری بهمن داده.
تا این که دریافتم آنچه بهدست آوردهام.
بهسادگی، اذنی بوده است که بهخود دادهام.
تا از آن آزادی
که هیچ کسی جز خودم
نمیتوانسته است بهمن دهد بهره گیرم.
آن قیدها و بندها و زندانها
چیزهایی هستند که نفرت از آنها را بهما آموختهاند.
با این وصف، این بناهای نفرتانگیز
درست همان بناهایی هستند
که ما خود استادانه برپا داشتهایم.
من عمری را بهانتظار گذراندهام
تا دیگری آزادم کند.
من نمیتوانستم رشد کنم
من نمیدانستم
که کلید
در دست خود من است.
- ترجمهٔ رامین شهروند