نظریهٔ هراس: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۱۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۲: سطر ۲:
 
[[Image:12-025.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵]]
 
[[Image:12-025.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵]]
 
[[Image:12-026.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶]]
 
[[Image:12-026.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶]]
 +
گابینو آلِخاندرو کاریدو
  
{{در حال ویرایش}}
 
  
[[رده:کتاب جمعه ۱۲]]
+
در امان نیستم من
 +
 
 +
نمی‌توانم باشم، هیچ کس نمی‌تواند باشد.
 +
 
 +
همه گِرداگِرد خود را می‌پایند
 +
 
 +
هنگامی که سخن می‌گویند، زمزمه می‌کنند، یا می‌اندیشند.
 +
 
 +
همه سر به‌سوی دری می‌گردانند
 +
 
 +
هرگاه کسی به‌درون می‌آید.
 +
 
 +
همه لبخندی ساختگی می‌زنند، از یکدیگر می‌پرهیزند، و می‌لرزند.
 +
 
 +
 
 +
کم‌وبیش همه، به‌خاطر جرائم خویش
 +
 
 +
تقاضای رحم و بخشایش می‌کنند.
 +
 
 +
جُرمِ ناس کشیدن
 +
 
 +
در کوچه قدم زدن
 +
 
 +
دوباره نان خوردن
 +
 
 +
و به‌سال ۱۹۶۱ زیستن! {{نشان|۱|*}}
 +
 
 +
 
 +
دراین سرزمین
 +
 
 +
بر پهنهٔ این خاک، در این مکان، جهان امروز
 +
 
 +
تنابنده‌‌ئی نیست که راحت سر بر بالین بتواند نهاد
 +
 
 +
بی‌آن که نخست پنجره را ببندد
 +
 
 +
بی‌آن که پس و پشت قفسه‌ها را باز رسد
 +
 
 +
بی‌آن که دوبار کلید قلبش را بچرخاند
 +
 
 +
 
 +
تنابنده‌ئی نیست که بی‌هراس از ناتمام ماندن بشقابش
 +
 
 +
بر سفره تواند نشست
 +
 
 +
چرا که دور نیست
 +
 
 +
با نخستین لقمه کوبهٔ در به‌صدا آید،
 +
 
 +
که دو مَرد
 +
 
 +
به‌طلب رئیس خانواده به‌خانه درآیند،
 +
 
 +
که او را با خود به‌کوچه کشند
 +
 
 +
همچنان که کودکان به‌‌نگاهی ممنوع در حادثه می‌نگرند
 +
 
 +
همچنان که مادر به‌اقناع آنان می‌کوشد
 +
 
 +
که «چیز مهمی نیست،
 +
 
 +
پدر، با دوستان خویش
 +
 
 +
انجام کاری فوری را از خانه بیرون رفته است».
 +
 
 +
امّا پدر هیچ گاه باز نمی‌گردد،
 +
 
 +
و چنانچه بازگردد، با دیدگان آسیب دیده باز خواهد گشت
 +
 
 +
خسته از گریستن بسیار بازخواهد گشت
 +
 
 +
پریده رنگ باز خواهد گشت و خمیده، همچون میمونی هراسان،
 +
 
 +
با قدم‌های لرزان و دندان‌های شکسته
 +
 
 +
با دندان‌های فرو ریخته بازخواهد گشت
 +
 
 +
با تبسم ساختگیِ خون‌آلوده‌ئی بر لبانش.
 +
 +
در بازگشت از زمانی سخن خواهد گفت که در «دستور زبان» نیست،
 +
 
 +
از «گذشته - آینده» و از «آیندهٔ درونی» سخن خواهد گفت،
  
هم‌اکنون، افسر
+
و از زمان حالی که تا ابدالآباد باقی می‌ماند.
  
در شب‌های نگهبانی
 
  
میان دود و خیال
+
آن که منم، که توئی، که آن فلان و بهمان کسی است
  
به دیوار مقابل نظر می‌دوزد و گاه
+
که کتاب‌هایش را عاشقانه ورق می‌زد
  
چندان که سربازی بر درگاه نمایان شود
+
که جادّه می‌ساخت
  
فریاد می‌کشد.
+
و حلزون‌ها را خوراک می‌داد،
  
 +
باز می‌گردد تا زندگیش را به‌دنبال خود بکشد. ـ
  
گاه اتفاق می‌افتد
+
و بدین خاطر است که مَردم، امروز می‌لرزند
  
که در کوچه، مردی جوان را ببیند
+
هنگامی که سخن می‌گویند یا به‌سخنی گوش می‌دهند،
  
در ایستگاه اتوبوس
+
هنگامی که زنگ تلفن به‌صدا درمی‌آید،
  
که به‌انتظار ایستاده است.
 
  
آنگاه قدم تند می‌کند
 
  
و با صدای شتاباهنگ گام‌هایش پا به‌گریز می‌گذارد.
+
وقتی کسی ساعت را از تو می‌پرسد،
  
اما کوچه، اکنون دیگر
+
وقتی کسی در کوچه به‌دنبالت راه می‌آید،
  
پر از مردانی تازه است،
+
و این که محال است بر حیات خود دلیلی قانع کننده بیاوری.
  
مردانی جوان
 
  
همچون آن پنج تن مردانی که در آن سپیده‌دمان
+
:::::::::::::::ترجمهٔ احمدرضا روانبخش
  
تیرباران شدند.
 
  
 +
==پاورقی==
 +
<nowiki>*</nowiki> {{پاورقی|۱}} احتمالاً شعر در همین سال سروده شده.
  
=== گابینو آلِخاندرو کاریدو ===
 
  
==== نظریه هراس ====
+
{{لایک}}
  
در امان نسشتم من
+
[[رده:کتاب جمعه ۱۲]]
نمی‌توانم باشم، هیچ‌کس نمی‌تواند باشد.
+
[[رده:شعر]]
همه گِرداگِرد خود را می‌پایند
+
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
هنگامی که سخن می‌گویند، زمزمه می‌کنند، یا می‌اندیشند.
+
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۵۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶

گابینو آلِخاندرو کاریدو


در امان نیستم من

نمی‌توانم باشم، هیچ کس نمی‌تواند باشد.

همه گِرداگِرد خود را می‌پایند

هنگامی که سخن می‌گویند، زمزمه می‌کنند، یا می‌اندیشند.

همه سر به‌سوی دری می‌گردانند

هرگاه کسی به‌درون می‌آید.

همه لبخندی ساختگی می‌زنند، از یکدیگر می‌پرهیزند، و می‌لرزند.


کم‌وبیش همه، به‌خاطر جرائم خویش

تقاضای رحم و بخشایش می‌کنند.

جُرمِ ناس کشیدن

در کوچه قدم زدن

دوباره نان خوردن

و به‌سال ۱۹۶۱ زیستن! *


دراین سرزمین

بر پهنهٔ این خاک، در این مکان، جهان امروز

تنابنده‌‌ئی نیست که راحت سر بر بالین بتواند نهاد

بی‌آن که نخست پنجره را ببندد

بی‌آن که پس و پشت قفسه‌ها را باز رسد

بی‌آن که دوبار کلید قلبش را بچرخاند


تنابنده‌ئی نیست که بی‌هراس از ناتمام ماندن بشقابش

بر سفره تواند نشست

چرا که دور نیست

با نخستین لقمه کوبهٔ در به‌صدا آید،

که دو مَرد

به‌طلب رئیس خانواده به‌خانه درآیند،

که او را با خود به‌کوچه کشند

همچنان که کودکان به‌‌نگاهی ممنوع در حادثه می‌نگرند

همچنان که مادر به‌اقناع آنان می‌کوشد

که «چیز مهمی نیست،

پدر، با دوستان خویش

انجام کاری فوری را از خانه بیرون رفته است».

امّا پدر هیچ گاه باز نمی‌گردد،

و چنانچه بازگردد، با دیدگان آسیب دیده باز خواهد گشت

خسته از گریستن بسیار بازخواهد گشت

پریده رنگ باز خواهد گشت و خمیده، همچون میمونی هراسان،

با قدم‌های لرزان و دندان‌های شکسته

با دندان‌های فرو ریخته بازخواهد گشت

با تبسم ساختگیِ خون‌آلوده‌ئی بر لبانش.

در بازگشت از زمانی سخن خواهد گفت که در «دستور زبان» نیست،

از «گذشته - آینده» و از «آیندهٔ درونی» سخن خواهد گفت،

و از زمان حالی که تا ابدالآباد باقی می‌ماند.


آن که منم، که توئی، که آن فلان و بهمان کسی است

که کتاب‌هایش را عاشقانه ورق می‌زد

که جادّه می‌ساخت

و حلزون‌ها را خوراک می‌داد،

باز می‌گردد تا زندگیش را به‌دنبال خود بکشد. ـ

و بدین خاطر است که مَردم، امروز می‌لرزند

هنگامی که سخن می‌گویند یا به‌سخنی گوش می‌دهند،

هنگامی که زنگ تلفن به‌صدا درمی‌آید،


وقتی کسی ساعت را از تو می‌پرسد،

وقتی کسی در کوچه به‌دنبالت راه می‌آید،

و این که محال است بر حیات خود دلیلی قانع کننده بیاوری.


ترجمهٔ احمدرضا روانبخش


پاورقی

* ^  احتمالاً شعر در همین سال سروده شده.