قلب آبی: تفاوت بین نسخهها
(بازنگری شد.) |
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۳۱: | سطر ۱۳۱: | ||
مادر کنار پنجره میگرید: | مادر کنار پنجره میگرید: | ||
− | «آه زندگی چه گران است!» | + | «آه که زندگی چه گران است!» |
− | + | ::::::::::فاطمه ابطحی | |
− | |||
− | |||
+ | ::::::::::آبان ۱۳۵۸ | ||
+ | {{لایک}} | ||
[[رده:کتاب جمعه ۱۹]] | [[رده:کتاب جمعه ۱۹]] | ||
سطر ۱۴۲: | سطر ۱۴۲: | ||
[[رده:فاطمه ابطحی]] | [[رده:فاطمه ابطحی]] | ||
[[رده:مقالات نهاییشده]] | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
− | + | [[رده:کتاب جمعه]] | |
− |
نسخهٔ کنونی تا ۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۵۲
دیوارها
شهر دیوار
خاکستری
حصار اندوه
تاریخ را نوشتهاند بر دیوارهای شهر
با قیر مذاب
دستهای سوخته سایههایم را دنبال میکنند
با گچ ماه
بر دیوارهای سیاه
تنها رنگ
پیراهن سرخ پسری دیروز مرده
بر بند میرقصد
«زندگی گران است»
برادرِ کوچک، عریان بهخواب میرود
سایههام گم میشوند
خورشید نیست
پیراهن سرخ، خیس میماند
برادرِ کوچک، عریان
«زندگی گران است»
- من درشتتر مینویسم
- من خواناتر
- جدّ اجداد من خطّاط بوده است
- من با خون
پسران دبستانی
کیفهای سیاه بر دوش
(تاریخ چه سنگین است!)
مجید از چه مرد؟
از هوای آبی بهار کوهستان (من میگویم)
مادربزرگ گفت: «خناق»
چه داغ است دالان کوچهها
دیوارها چه سنگینند
خواب دیدم چشم بچهها شبیه چشمهای کلاغ شد
حمید هنوز هم عریان است
مادر، گریان:
«زندگی گران است»
چشم کلاغها مرا دنبال میکنند
آبی
نیلی
در انحنای یک دیوار نوشتهاند
علی زهره را دوست دارد
یک قلب آبی
یک پیکان سرخ
من زمزمه میکنم
«علی زهره را دوست دارد»
آواز میخوانم
کلاغها بلبل میشوند
آواز من، تصنیف
پسران دبستانی میخوانند:
«علی زهره را دوست دارد»
زهره با مادر کنار پنجره گریه میکند
پیراهن خونین بر بند میدود
مسلسلها
بمب
دیوارهای خاکستر
انفجار قلب آبی
ماه هم میشنود
تاریخ را فوت میکنم
پسران دبستانی عریانند
خونین تا مغز استخوان
مادر کنار پنجره میگرید:
«آه که زندگی چه گران است!»
- فاطمه ابطحی
- آبان ۱۳۵۸