سرخی در عاشقانه: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:36-043.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۳]]
 
[[Image:36-043.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۳]]
 
[[Image:36-044.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴]]
 
[[Image:36-044.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴]]
 +
'''دو شعر از اسماعیل یورد شاهیان'''
  
[[رده:کتاب جمعه ۳۶]]
 
[[رده:شعر]]
 
[[رده:اسماعیل یوردشاهیان]]
 
 
{{بازنگری}}
 
 
 
'''دو شعر از اسماعیل یوردشاهیان'''
 
  
'''[[سرخی در عاشقانه|۱]]'''
+
'''۱'''
 
 
'''[[آبی در آشوب|۲]]'''
 
  
  
سطر ۲۳: سطر ۱۴:
  
 
ماهِ عاشق که نخواهد مرد
 
ماهِ عاشق که نخواهد مرد
 +
 
:::::در سرزمین‌مان!
 
:::::در سرزمین‌مان!
  
سطر ۳۵: سطر ۲۷:
  
 
آتش که نخواهد مرد
 
آتش که نخواهد مرد
 +
 
::::در تشچالِ خانه‌مان!
 
::::در تشچالِ خانه‌مان!
  
سطر ۸۸: سطر ۸۱:
  
 
::::::::::::اورمیه، ۵۹/۱/۲۴
 
::::::::::::اورمیه، ۵۹/۱/۲۴
 +
 +
 +
'''[[آبی در آشوب|۲]]'''
 +
 +
 +
{{لایک}}
 +
 +
[[رده:کتاب جمعه ۳۶]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:اسماعیل یوردشاهیان]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۲۲

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴

دو شعر از اسماعیل یورد شاهیان


۱


بگذار

از این گونه چرک بر رخسارهٔ وطن نهند. -

چه خواهد شد؟

ماهِ عاشق که نخواهد مرد

در سرزمین‌مان!


بگذار وطن

از این گونه اسیر ماند

در یأس بلند ایمان. -

چه خواهد شد؟

آتش که نخواهد مرد

در تشچالِ خانه‌مان!


بگذار عاشقان را برانگیزیم

تا رخساره برافروزند.

سپیده‌دمان

به‌هنگام عبور آشفتگان

فرزانه‌ئی روشنائی را معنی خواهد کرد

در ارغوان سینهٔ یاران خویش

تا عشق

معنی سرخی یابد.


آی

بالابلندِ شیدا،

بنگر «بودن» را که معنی «گندم» یافته است

در طاقتِ بزرگِ هستی!

که هنگامه هنگامهٔ دروغ است

و نبضِ بودن در مفهوم بی‌وطنی می‌کوبد.


و در وسعتِ احساسِ وطن

آه، برادر من!

از معنای «بودن» درگذر.

اکنون، عشق

در غمگینی خانهٔ اندوه تو

رنگ خون یافته است و هیأتِ دشنه‌ئی بلند

که بر قلب خویش می‌زنی

از وحشت بی‌وطنی

اگر این چرک بر رخسارهٔ وطنم بماند.


اورمیه، ۵۹/۱/۲۴


۲