اول ماه مه: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:33-024.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۴]]
 
[[Image:33-024.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۴]]
 
[[Image:33-025.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۵]]
 
[[Image:33-025.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۵]]
 +
'''ارنست فیشر''':
  
{{بازنگری}}
 
[[رده:کتاب جمعه ۳۳]]
 
[[رده:احمد شاملو]]
 
[[رده:شعر]]
 
 
ارنست فیشر:
 
 
::::'''اول ماه مه'''
 
  
 
چیز مهمی نیست، تنها یکی از ما
 
چیز مهمی نیست، تنها یکی از ما
سطر ۲۵: سطر ۱۸:
 
بگذار خدا نداند و تار از پود زندگی بگسلد.
 
بگذار خدا نداند و تار از پود زندگی بگسلد.
  
به‌ندای بهار، ناگاه الهه‌ئی پر حرارت
+
به‌ندای بهار، ناگاه الهه‌ئی پرحرارت
  
 
آنان را گرفته برافروخته است.
 
آنان را گرفته برافروخته است.
سطر ۴۴: سطر ۳۷:
 
جوانی ما – که دیری است از یاد رفته
 
جوانی ما – که دیری است از یاد رفته
  
در نهان به گمان دریافته و هرگز تصاحب نشده -،
+
در نهان به‌گمان دریافته و هرگز تصاحب نشده -،
  
امیال ما – که به تدریج از دست رفته‌اند -،
+
امیال ما – که به‌تدریج از دست رفته‌اند -،
  
 
رویاهای ما – که هرگز تاجی از پیروزی بر سر ننهاده‌اند -،
 
رویاهای ما – که هرگز تاجی از پیروزی بر سر ننهاده‌اند -،
سطر ۵۴: سطر ۴۷:
 
همه ناگاه از این حرارت سوزان شعله‌ور می‌شوند
 
همه ناگاه از این حرارت سوزان شعله‌ور می‌شوند
  
وبلند و تابناک زبانه می‌کشد.
+
و بلند و تابناک زبانه می‌کشد.
  
  
سطر ۶۸: سطر ۶۱:
  
 
و نخستین روز مه، روزِ ماست، از آنِ ماست.
 
و نخستین روز مه، روزِ ماست، از آنِ ماست.
 +
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه ۳۳]]
 +
[[رده:احمد شاملو]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۶:۵۸

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۵

ارنست فیشر:


چیز مهمی نیست، تنها یکی از ما

تنها حیات حقیر انسانی، ویران شده،

تنها ذرّه‌ئی ناچیز از جهان

در جهنم ماشین‌ها، کارخانه‌ها و خرده پاش‌ها

در هم شکسته است، خرد شده است، متلاشی شده است...


بگذار خدا نداند و تار از پود زندگی بگسلد.

به‌ندای بهار، ناگاه الهه‌ئی پرحرارت

آنان را گرفته برافروخته است.

در جهشی ناگهانی از عشق

در خیزی از نفرت

پس‌مانده‌های پامال شده به‌یکدیگر درآمیخته‌اند

به‌توده‌ئی سوزان و آتش‌فشانی

جوشان و رازآمیز، مبدل شده‌اند.


و امروز، اینک! آن توده، مائیم.

جوانی ما – که دیری است از یاد رفته

در نهان به‌گمان دریافته و هرگز تصاحب نشده -،

امیال ما – که به‌تدریج از دست رفته‌اند -،

رویاهای ما – که هرگز تاجی از پیروزی بر سر ننهاده‌اند -،

زندگی ما – دستخوش تیره روزی و شرمساری-،

همه ناگاه از این حرارت سوزان شعله‌ور می‌شوند

و بلند و تابناک زبانه می‌کشد.


هرچند اکنون به‌وضوح نمی‌توانیم شادی کنیم

و نمی‌توانیم در آرامش به‌سوی هدف‌های نجیب خویش گام

برداریم، با این همه ما خداوند سرنوشت خویشیم، بهاریم، جوانی

هستیم،
سپیده دمیم!

و نخستین روز مه، روزِ ماست، از آنِ ماست.