پنج دستخط از «ظل‌الله جمجاه»، ناصرالدین شاه برای میرزا تقی‌خان امیرکبیر به‌حکم فَاعتبرو یا اولوالابصار!: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
(ی به جای ي.)
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
'''اميرنظام،'''
 
'''اميرنظام،'''
  
ما تمام امور ايران را به دست شما سپرديم و شما را مسئول هر خوب و بدي که اتفاق افتد مي‌دانيم. همين امروز شما را شخص اول ايران کرديم و به‌عدالت و حُسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داريم و به‌جزشما به‌هيچ شخص ديگري چنين اعتمادي نداريم و به‌همين‌جهت اين دستخط را نوشتيم.
+
ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسئول هر خوب و بدی که اتفاق افتد می‌دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به‌عدالت و حُسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم و به‌جزشما به‌هیچ شخص دیگری چنین اعتمادی نداریم و به‌همین‌جهت این دستخط را نوشتیم.
{{چپ‌چین}}شب شنبه ۲۲ ذيقعده ۱۲۶۴{{پایان چپ‌چین}}
+
{{چپ‌چین}}شب شنبه ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴{{پایان چپ‌چین}}
  
  
 
=='''۲ فرمان شاه بر عزل امير'''==
 
=='''۲ فرمان شاه بر عزل امير'''==
چون صدارت عظما و وزارت کبري زحمت زياد دارد و تحمل اين مشقت بر شما دشوار است شما را از آن کار معاف کرديم، بايد به کمال اطمينان مشغول امارتِ نظام باشيد، و يک قبضه شمشير و يک قطعه نشان که علامت رياست کل عساکر است فرستاديم، به‌آن کار اقدام نمائيد تا امر محاسبه و ساير امور را به ديگران از چاکران که قابل باشند واگذاريم.
+
چون صدارت عظما و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارتِ نظام باشید، و یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است فرستادیم، به‌آن کار اقدام نمائید تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قابل باشند واگذاریم.
{{چپ‌چین}}تاريخ ابلاغ: چهارشنبه هيجدهم محرم ۱۲۶۸{{پایان چپ‌چین}}
+
{{چپ‌چین}}تاریخ ابلاغ: چهارشنبه هیجدهم محرم ۱۲۶۸{{پایان چپ‌چین}}
  
  
 
=='''۳''' دستخط شاه (۲۰ محرم ۱۲۶۸)==
 
=='''۳''' دستخط شاه (۲۰ محرم ۱۲۶۸)==
  
'''جناب اميرنظام،'''
+
'''جناب امیرنظام،'''
  
به‌خدا قسم، به‌خدا قسم هر چه مي‌نويسم حقيقت است و فوق‌العاده شما را دوست مي‌دارم. خدا مرا بکشد اگر بخواهم تا زنده‌ام از شما دست بردارم يا اين که بخواهم به‌قدر سرسوزني از عزت شما کم کنم. طوري نسبت به‌شما رفتار خواهم کرد که حتي يک نفر هم از موضوع اطلاع پيدا نکند. به‌نظر مي‌آمد که زيادي کار شما را خسته کرده بود؛ حالا دوسه قسمت کارها را به‌عهده خودم گرفته‌ام. تمام فرامين نظامي و کشوري که سابقاً به‌مهر و امضاي شما صادر مي‌شد از اين به بعد هم به‌مهر شما خواهد بود. تنها فرقي که کرده اين است که مردم ببينند من شخصاً به امور غيرنظام رسيدگي مي‌کنم. درکارهاي نظام ابداً دخالتي نخواهم کرد مگر چيزي که شما مصلحت بدانيد.
+
به‌خدا قسم، به‌خدا قسم هر چه می‌نویسم حقیقت است و فوق‌العاده شما را دوست می‌دارم. خدا مرا بکشد اگر بخواهم تا زنده‌ام از شما دست بردارم یا این که بخواهم به‌قدر سرسوزنی از عزت شما کم کنم. طوری نسبت به‌شما رفتار خواهم کرد که حتی یک نفر هم از موضوع اطلاع پیدا نکند. به‌نظر می‌آمد که زیادی کار شما را خسته کرده بود؛ حالا دوسه قسمت کارها را به‌عهده خودم گرفته‌ام. تمام فرامین نظامی و کشوری که سابقاً به‌مهر و امضای شما صادر می‌شد از این به بعد هم به‌مهر شما خواهد بود. تنها فرقی که کرده این است که مردم ببینند من شخصاً به امور غیرنظام رسیدگی می‌کنم. درکارهای نظام ابداً دخالتی نخواهم کرد مگر چیزی که شما مصلحت بدانید.  
  
مبادا خيال کنيد اجازه دهم کسي عريضهٔ بيخودي بنويسد يا دربارهٔ هيچ‌کس حقوق و مستمري برقرار کنم يا مثل زمان شاهِ مبرور پولي به‌هدر برود. حاشا يک‌شاهي بيش‌تر از آنچه مقرر داشته‌ايد به هيچ‌کس بدهم يا اين‌که هيچ‌کس بتواند حرفي بزند.
+
مبادا خیال کنید اجازه دهم کسی عریضهٔ بیخودی بنویسد یا دربارهٔ هیچ‌کس حقوق و مستمری برقرار کنم یا مثل زمان شاهِ مبرور پولی به‌هدر برود. حاشا یک‌شاهی بیش‌تر از آنچه مقرر داشته‌اید به هیچ‌کس بدهم یا این‌که هیچ‌کس بتواند حرفی بزند.
  
  
سطر ۳۲: سطر ۳۲:
 
'''جناب اميرنظام،'''
 
'''جناب اميرنظام،'''
  
به خدا قسم امروز خيلي شرمنده بودم که شما را ببينم با‌من چه کنم. به‌خدا اي کاش هرگز پادشاه نبودم و قدرت نداشتم که چنين کاري بکنم. به‌خدا قسم حالا‌که مشغول نوشتن اين کاغذ هستم گريه مي‌کنم. به خدا، قلب من آرزوي شما را مي‌کند. اگر باور مي‌کنيد و بي‌انصاف نيستيد، من شما را دوست مي‌دارم.
+
به خدا قسم امروز خیلی شرمنده بودم که شما را ببینم با‌من چه کنم. به‌خدا ای کاش هرگز پادشاه نبودم و قدرت نداشتم که چنین کاری بکنم. به‌خدا قسم حالا‌که مشغول نوشتن این کاغذ هستم گریه می‌کنم. به خدا، قلب من آرزوی شما را می‌کند. اگر باور می‌کنید و بی‌انصاف نیستید، من شما را دوست می‌دارم.
  
بيگلر بيگلي آمد و از حرف‌هاي او اين طور فهميدم که شما بيم داريد که اين اوضاع به‌کجا خواهد انجاميد. چه کسي مي‌تواند يک لحظه حرفي عليه شما بزند؟ به خدا قسم اگر کسي چه در حضور من و چه در پيش اشخاص ديگر يک کلمه بي‌احترامي درباره شما بکند پدرسوخته‌ام اگر او را جلو توپ نگذارم. به‌حق خدا نيّتي جزاين ندارم که من و شما يکي باشيم و با هم به‌کارها برسيم. به‌سرخودم اگر شما غمگين باشيد به‌خدا نمي‌توانم تحمل غمگيني شما را بکنم. تا وقتي شما هستيد و من زنده‌ام از شما دست برنخواهم داشت. آجودان باشي وزير جنگ خواهد شد و تمام کساني که شما آن‌ها را گماشته‌ايد در مقام‌شان باقي خواهند بود، حتي به‌قدرت‌شان نيز افزوده خواهد گشت وزير نظام{{نشان|m1}} به حکومت عراق خواهد رفت، چراغعليخان در اصفهان مي‌ماند ديگران همچنان باقي خواهند بود. مي‌بينيد تغييري داده نشده است. به‌خدا قسم مي‌خورم امور نظام را به‌عهده شما واگذار کردم که با جديت به‌آن‌ها رسيدگي کنيد. اگر نکنيد خدا و پيغمبر خدا جزاي شما را بدهد.
+
بیگلر بیگلی آمد و از حرف‌های او این طور فهمیدم که شما بیم دارید که این اوضاع به‌کجا خواهد انجامید. چه کسی می‌تواند یک لحظه حرفی علیه شما بزند؟ به خدا قسم اگر کسی چه در حضور من و چه در پیش اشخاص دیگر یک کلمه بی‌احترامی درباره شما بکند پدرسوخته‌ام اگر او را جلو توپ نگذارم. به‌حق خدا نیّتی جزاین ندارم که من و شما یکی باشیم و با هم به‌کارها برسیم. به‌سرخودم اگر شما غمگین باشید به‌خدا نمی‌توانم تحمل غمگینی شما را بکنم. تا وقتی شما هستید و من زنده‌ام از شما دست برنخواهم داشت. آجودان باشی وزیر جنگ خواهد شد و تمام کسانی که شما آن‌ها را گماشته‌اید در مقام‌شان باقی خواهند بود، حتی به‌قدرت‌شان نیز افزوده خواهد گشت وزیر نظام{{نشان|m1}} به حکومت عراق خواهد رفت، چراغعلیخان در اصفهان می‌ماند دیگران همچنان باقی خواهند بود. می‌بینید تغییری داده نشده است. به‌خدا قسم می‌خورم امور نظام را به‌عهده شما واگذار کردم که با جدیت به‌آن‌ها رسیدگی کنید. اگر نکنید خدا و پیغمبر خدا جزای شما را بدهد.
  
براي ابراز لطف خود شمشيري مکلل به الماس گرانبها با حمايلي که به‌گردن خود مي‌بندم براي شما مي‌فرستم. براي خاطر خدا آن‌ها را قبول کنيد و فردا بيائيد و مرا ببينيد. بنابر دستورها و اوامر شما جيره وحقوق هنگ‌ها بايد پرداخت شود. از اول نوشتم در امور نظام به‌هيچ نحوي مداخله نخواهم کرد. عايدات دولتي نيز کم‌ترين تغييري از ميزاني که مقررات آن را خود شما تعيين نموده‌ايد نخواهد کرد.
+
برای ابراز لطف خود شمشیری مکلل به الماس گرانبها با حمایلی که به‌گردن خود می‌بندم برای شما می‌فرستم. برای خاطر خدا آن‌ها را قبول کنید و فردا بیائید و مرا ببینید. بنابر دستورها و اوامر شما جیره وحقوق هنگ‌ها باید پرداخت شود. از اول نوشتم در امور نظام به‌هیچ نحوی مداخله نخواهم کرد. عایدات دولتی نیز کم‌ترین تغییری از میزانی که مقررات آن را خود شما تعیین نموده‌اید نخواهد کرد.
  
  
 
=='''۵ فرمان شاه بر اعدام امير'''==
 
=='''۵ فرمان شاه بر اعدام امير'''==
چاکر استان ملائک پاسبان، فدوري خاص دولت ابد مدت، حاج علي‌خان{{نشان|m2}} پيشخدمت خاصه، فراشباشي دربار سپهر اقتدار، مأمور است که به‌فين کاشان رفته ميرزا تقي‌خان فراهاني را راحت نمايد و در انجام اين مأموريت بين‌الاقران مفتخر و به‌مراحم خسرواني مستظهر بوده باشد.
+
چاکر استان ملائک پاسبان، فدوری خاص دولت ابد مدت، حاج علی‌خان{{نشان|m2}} پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار، مأمور است که به‌فین کاشان رفته میرزا تقی‌خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این مأموریت بین‌الاقران مفتخر و به‌مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.
{{چپ‌چین}}از کتاب '''اميرکبير و ايران''' نوشته دکتر فريدون آدميت{{پایان چپ‌چین}}
+
{{چپ‌چین}}از کتاب '''امیرکبیر و ایران''' نوشته دکتر فریدون آدمیت{{پایان چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}}به انتخاب '''رباطي'''{{پایان چپ‌چین}}
+
{{چپ‌چین}}به انتخاب '''رباطی'''{{پایان چپ‌چین}}
  
==پاورقي==
+
==پاورقی‌ها==
 
# {{پاورقی|m1}} مقصود ميرزا حسن خان، برادر امير است که وزير نظام آذربايجان و در اين زمان در تهران بود.
 
# {{پاورقی|m1}} مقصود ميرزا حسن خان، برادر امير است که وزير نظام آذربايجان و در اين زمان در تهران بود.
 
# {{پاورقی|m2}} پدرِ اعتمادالسلطنهٔ معروف.
 
# {{پاورقی|m2}} پدرِ اعتمادالسلطنهٔ معروف.
  
 
{{الگو:لایک}}
 
{{الگو:لایک}}

نسخهٔ ‏۳ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۳:۲۷

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۷

۱

اميرنظام،

ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسئول هر خوب و بدی که اتفاق افتد می‌دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به‌عدالت و حُسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم و به‌جزشما به‌هیچ شخص دیگری چنین اعتمادی نداریم و به‌همین‌جهت این دستخط را نوشتیم.

شب شنبه ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴


۲ فرمان شاه بر عزل امير

چون صدارت عظما و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارتِ نظام باشید، و یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است فرستادیم، به‌آن کار اقدام نمائید تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قابل باشند واگذاریم.

تاریخ ابلاغ: چهارشنبه هیجدهم محرم ۱۲۶۸


۳ دستخط شاه (۲۰ محرم ۱۲۶۸)

جناب امیرنظام،

به‌خدا قسم، به‌خدا قسم هر چه می‌نویسم حقیقت است و فوق‌العاده شما را دوست می‌دارم. خدا مرا بکشد اگر بخواهم تا زنده‌ام از شما دست بردارم یا این که بخواهم به‌قدر سرسوزنی از عزت شما کم کنم. طوری نسبت به‌شما رفتار خواهم کرد که حتی یک نفر هم از موضوع اطلاع پیدا نکند. به‌نظر می‌آمد که زیادی کار شما را خسته کرده بود؛ حالا دوسه قسمت کارها را به‌عهده خودم گرفته‌ام. تمام فرامین نظامی و کشوری که سابقاً به‌مهر و امضای شما صادر می‌شد از این به بعد هم به‌مهر شما خواهد بود. تنها فرقی که کرده این است که مردم ببینند من شخصاً به امور غیرنظام رسیدگی می‌کنم. درکارهای نظام ابداً دخالتی نخواهم کرد مگر چیزی که شما مصلحت بدانید.

مبادا خیال کنید اجازه دهم کسی عریضهٔ بیخودی بنویسد یا دربارهٔ هیچ‌کس حقوق و مستمری برقرار کنم یا مثل زمان شاهِ مبرور پولی به‌هدر برود. حاشا یک‌شاهی بیش‌تر از آنچه مقرر داشته‌اید به هیچ‌کس بدهم یا این‌که هیچ‌کس بتواند حرفی بزند.


۴ دستخط شاه (۲۰ يا ۲۱ محرم ۱۲۶۸)

جناب اميرنظام،

به خدا قسم امروز خیلی شرمنده بودم که شما را ببینم با‌من چه کنم. به‌خدا ای کاش هرگز پادشاه نبودم و قدرت نداشتم که چنین کاری بکنم. به‌خدا قسم حالا‌که مشغول نوشتن این کاغذ هستم گریه می‌کنم. به خدا، قلب من آرزوی شما را می‌کند. اگر باور می‌کنید و بی‌انصاف نیستید، من شما را دوست می‌دارم.

بیگلر بیگلی آمد و از حرف‌های او این طور فهمیدم که شما بیم دارید که این اوضاع به‌کجا خواهد انجامید. چه کسی می‌تواند یک لحظه حرفی علیه شما بزند؟ به خدا قسم اگر کسی چه در حضور من و چه در پیش اشخاص دیگر یک کلمه بی‌احترامی درباره شما بکند پدرسوخته‌ام اگر او را جلو توپ نگذارم. به‌حق خدا نیّتی جزاین ندارم که من و شما یکی باشیم و با هم به‌کارها برسیم. به‌سرخودم اگر شما غمگین باشید به‌خدا نمی‌توانم تحمل غمگینی شما را بکنم. تا وقتی شما هستید و من زنده‌ام از شما دست برنخواهم داشت. آجودان باشی وزیر جنگ خواهد شد و تمام کسانی که شما آن‌ها را گماشته‌اید در مقام‌شان باقی خواهند بود، حتی به‌قدرت‌شان نیز افزوده خواهد گشت وزیر نظام[۱] به حکومت عراق خواهد رفت، چراغعلیخان در اصفهان می‌ماند دیگران همچنان باقی خواهند بود. می‌بینید تغییری داده نشده است. به‌خدا قسم می‌خورم امور نظام را به‌عهده شما واگذار کردم که با جدیت به‌آن‌ها رسیدگی کنید. اگر نکنید خدا و پیغمبر خدا جزای شما را بدهد.

برای ابراز لطف خود شمشیری مکلل به الماس گرانبها با حمایلی که به‌گردن خود می‌بندم برای شما می‌فرستم. برای خاطر خدا آن‌ها را قبول کنید و فردا بیائید و مرا ببینید. بنابر دستورها و اوامر شما جیره وحقوق هنگ‌ها باید پرداخت شود. از اول نوشتم در امور نظام به‌هیچ نحوی مداخله نخواهم کرد. عایدات دولتی نیز کم‌ترین تغییری از میزانی که مقررات آن را خود شما تعیین نموده‌اید نخواهد کرد.


۵ فرمان شاه بر اعدام امير

چاکر استان ملائک پاسبان، فدوری خاص دولت ابد مدت، حاج علی‌خان[۲] پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار، مأمور است که به‌فین کاشان رفته میرزا تقی‌خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این مأموریت بین‌الاقران مفتخر و به‌مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.

از کتاب امیرکبیر و ایران نوشته دکتر فریدون آدمیت
به انتخاب رباطی

پاورقی‌ها

  1. ^  مقصود ميرزا حسن خان، برادر امير است که وزير نظام آذربايجان و در اين زمان در تهران بود.
  2. ^  پدرِ اعتمادالسلطنهٔ معروف.