کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۸۳
هنگامی که پا بهجهان نهادم
در سراسر پهنهٔ خاک
خون
- بزرگترین رودخانه بود،
خانهٔ ما
- چون خانههای تمامی رنجبران
- تاریک
و چشم مادرم
مهرهئی
زیبِ یالِ اسبِ ستمگران.
هنگامی که پا بهجهان نهادم
مرا گوری آماده کردند
و شمشیری را بهگونهٔ پُلی
میان من و دلدار من نهادند