میگریزم، باز میگردم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
میگریزم، باز میگردم
میگریزم...
باز میگردم...
در من، از خوف رسیدن تلخ پرهیزی است.
با درنگ من شتابی هست،
با شتاب من درنگ یأس آمیزی است.
میپرستم...
کفر میگویم...
آنجه ناپیداست میجویم،
و آن چه پیدا شد نمیخواهم.
دست در دست عبث، همگام موهومم.
خندهام در اشک میمیرد،
اشک من از خندههایم رنگ میگیرد.
کیست میخواند؟
چیست میراند؟
کیست میخواهد به زندان درونم بازگرداند؟
چیست میخواهد ز خویشم باز بستاند؟
من نمیدانم.
بر سر این شک حیرتخیز
از ره اندیشهای ناچیز
باز میمانم!
محمود کیانوش
فروردین ۳۸