مولوی

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۲۹


رقص و جولان بر سر میدان کنند

رقص اندر خونِ خود مردان کنند

مطربانشان از درون دف می‌زنند

بحرها در شورشان کف می‌زنند.

 •  •  •  •  •  •  •  •

مرگ‌آشامان ز عشقش زنده‌اند

دل ز جان و آب جان[۱] برکنده‌اند.

 •  •  •  •  •  •  •  •

ای خورندهٔ خون خلق از راه بَرد[۲]

تا نیارد خون ایشانت نبرد

مال ایشان خون ایشان دان یقین

زانکه مال از زور آید در یمین.

 •  •  •  •  •  •  •  •

گر حدیثت کژ بود معنیت راست

آن کژیّ لفظ مقبولِ خداست

ور بود معنی کژ و لفظت نکو

آن چنان معنی نیرزد یک تَسو


از دفتر سوم مثنوی


پاورقی‌ها

  1. ^  آب زندگی.
  2. ^  ترساندن