شعرِ تلخ: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:26-093.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۳]]
 
[[Image:26-093.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۳]]
 
[[Image:26-094.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۴]]
 
[[Image:26-094.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۴]]
 
{{بازنگری}}
 
  
  
سطر ۱۶: سطر ۱۴:
 
انگشتی بر کلافِ گوریدهٔ مه
 
انگشتی بر کلافِ گوریدهٔ مه
  
و تشتری بر غدهٔ چرکینِ ساحل
+
و تشتری بر غدهِٔ چرکینِ ساحل
  
 
و بارانی آرام و لاجرم
 
و بارانی آرام و لاجرم
سطر ۳۴: سطر ۳۲:
  
  
مه در جزیرهٔ دورا
+
مه در جزیرهِٔ دور!
  
مه در سپیدهٔ کم رنگ!
+
مه در سپیدهِٔ کم رنگ!
  
 
قبله کدام سو است اگر نیلوفرانِ دریائی
 
قبله کدام سو است اگر نیلوفرانِ دریائی
سطر ۵۸: سطر ۵۶:
 
شعری تلخ است، یاران!
 
شعری تلخ است، یاران!
  
نفیرِ دمیدنی بر گلویِ بریدهٔ نی.
+
نفیرِ دمیدنی بر گلویِ بریدهِٔ نی.
  
 
امّا
 
امّا
سطر ۷۱: سطر ۶۹:
  
 
::::::::::::::سعید محبّی
 
::::::::::::::سعید محبّی
 +
{{لایک}}
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۲۶]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۲۶]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:سعید محبی]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۳۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۹۴


دریغ از گذاری

بی‌حوصله، حتّی

بر گرهِ کورِ ریسمانِ پیچْ‌پیچِ کوچه:

مردی بر سکّو.


انگشتی بر کلافِ گوریدهٔ مه

و تشتری بر غدهِٔ چرکینِ ساحل

و بارانی آرام و لاجرم

پردوام
در پِیْ


درصبحی کسل و کاهل

قایق بی‌بادبان نسیم

از کدام سوی بر امواجِ سرگشته خواهد وزید

که توفانی در راه نباشد؟


مه در جزیرهِٔ دور!

مه در سپیدهِٔ کم رنگ!

قبله کدام سو است اگر نیلوفرانِ دریائی

نمازِ باران و استغاثه بخوانند؟


پارویِ بی‌دوامِ باد

پیچانْ در کلافِ گوریدهٔ مه.

[هم از این روی]

قایق خورشید را

به‌ساحلِ صبحی صادق
امید نیست.


شعری تلخ است، یاران!

نفیرِ دمیدنی بر گلویِ بریدهِٔ نی.

امّا

حریق دردِ گسستن

و شعله‌های مبهم اشتیاق

در سینهٔ گشادهٔ نیستان

هنوز رازی سر به‌مُهرند.

سعید محبّی