شب است یا روز؟

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۴۷

رونده رفت، ندانم رسید یا نرسید

بر این قیاس که آینده دیر می‌آید

«سعدی»

شب است یا روز؟

زمان مردّد مانده‌ست

و نغزخوانیِ ساعت ادامه می‌یابد....


در این مکان و در این هنگام

به‌باغ عدن که با پتک نقشه می‌بندد

به‌مغز گچ گرفتهٔ جمعیت،

بدون خاطره، در کـُنج برگپوشیده

شکسته با پرِ خونین

کبوتر قاصد.


کلاغ

رسول آینده است.

شعارها

تعارف ابدیت گرفته‌اند.

مَجاز

راهنمای سلامت است.

کجاست قاضی؟

آیا حوادث تاریخ

فقط برای رونق امروز اتفاق افتاده‌ست؟


همیشه بین شب و احیاء

کجا که زاویهٔ چشم می‌کند پیدا

و در سماجتِ چشم ستارهٔ مغروق

و در شهادتِ شمشادهایِ ایرانی

همیشه تندیسی

میان آینه‌های مقابل استاده‌ست


و در سرابش

این سایه‌های یکتا را


جهان بی‌نهایت می‌بیند

ز خودفریبی انکار می‌کند

فراخنایِ فراسویِ آینه‌ها را...


و نغزخوانی خونسرد

بی‌آن که آونگش

در این تعادل مشکوک بربیاشوبد

به‌چرخ و لنگر آینده ضربه می‌کوبد.


م - ع. سپانلو
بهار ۵۷