شبنامه برای ژنرال پینوشه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
آلن بوسکه
هر بیست سال
ثعلبِ سیاه نفرت
در ریههایم جوانه میزند،
و امشب اگر شکوفه برآورده
از برای توست، ژنرالْ مرگ.
هر ده سال
گزنهٔ زهرآگین غضب
در نینیِ چشمهای من میترکد
و امشب اگر، چون کورسنگی کورم
از برای توست، ژنرالْ مرگ.
هر پنج سال
گُل تحقیر در اندرونِ من منفجر میشود
و امشب اگر رودههایم بیرون میریزد
بهخاطر شماست، ژنرالْ مرگ.
هر بهار بنفشهٔ انتحار
پیشانیم را نوازش میدهد
و امشب اگر
در سرم ده سوراخ هست
تقصیر توست، ژنرالْ مرگ.
هر پنجشنبه
شوکرانِ کین
جام زهرش را بهمن میدهد
و همین امشب گلویم در آرزوی طعم اوست
بهخاطر تو، ژنرالْ مرگ.
هر سپیدهدم
گل سرخ مرا بیدار میکند
با سپیدهٔ ویژهٔ خویش، امّا
امروز صبح، گل سرخ بهسراغ من نیامد
چرا که تو او را کشته بودی، ژنرالْ مرگ.