شبنامه برای ژنرال پینوشه

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۹

آلن بوسکه


هر بیست سال

ثعلبِ سیاه نفرت

در ریه‌هایم جوانه می‌زند،

و امشب اگر شکوفه برآورده

از برای توست، ژنرالْ مرگ.


هر ده سال

گزنهٔ زهرآگین غضب

در نی‌نیِ چشم‌های من می‌ترکد

و امشب اگر، چون کورسنگی کورم

از برای توست، ژنرالْ مرگ.


هر پنج سال

گُل تحقیر در اندرونِ من منفجر می‌شود

و امشب اگر روده‌هایم بیرون می‌ریزد

به‌خاطر شماست، ژنرالْ مرگ.


هر بهار بنفشهٔ انتحار

پیشانیم را نوازش می‌دهد

و امشب اگر

در سرم ده سوراخ هست

تقصیر توست، ژنرالْ مرگ.


هر پنجشنبه

شوکرانِ کین

جام زهرش را به‌من می‌دهد

و همین امشب گلویم در آرزوی طعم اوست

به‌خاطر تو، ژنرالْ مرگ.


هر سپیده‌دم

گل سرخ مرا بیدار می‌کند

با سپیدهٔ ویژهٔ خویش، امّا

امروز صبح، گل سرخ به‌سراغ من نیامد

چرا که تو او را کشته بودی، ژنرالْ مرگ.