شادی

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۴۶

ساعت کمی به‌دو

میدانِ توپخانه


وقتی که مَردِ چرخی

بشقاب کوچک شلغم را

سویی نهاد و


خندان

فریاد زد که

شاه رفت،

گفتی که سفره‌اش را

پُرنان

و پای کودکش را

در کفش دیده است!


ایکاش بودی

من دیدمش

مانند شمع
روشن بود.


فریبرز ابراهیمپور.