سین جیم در وزارت علوم و اوقاف

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۷


چهار ساعت قبل از ظهر یکشنبه ‌وارد مدرسه شریفهٔ دارالفنون شده و به‌اطاق کوچک مخصوص وزارت علوم و اوقاف که در ضلع شمالی و متصل به‌دالان زاویهٔ شمال شرقی مدرسه است داخل گردیده. جمعی از سادات قمی‌ در خصوص عمل موقوفات قم صحبت می‌کردند. بعد از لمحهٔ جناب وزیر علوم با نگارنده بنای صحبت را گذاشتند که به‌عرض خوانندگان محترم می‌رسد.


سئوال - من دیروز رفتم به‌مجلس شورای ملی و در خصوص جریدهٔ صوراسرافیل صحبت کردم و قرار شد شما را سیاست کنیم. ولی به‌شما می‌گویم که بعد از این این طور چیز نوشتن را ترک کنید.

جواب - همان آن که در مجلس خصوصی صحبت شد رجال‌الغیب و ارواح مجرد صورت مجلس را به‌جهت بنده نقل کردند. چیزی نوشته نشده که سیاست بشوم. و در راه آسایش و آزادی ملت و خیرخواهی دولت اگر هم سیاست بشوم کمال افتخار را دارم. جریدهٔ ما تاریخی است. آنچه نوشته شده از وقایع مهمهٔ عالم است.

س - من نمی‌گویم وقایع تاریخی را ننویسید ولی به‌این طور چرا.

ج - بنده که از عوالم ادب خارج نشده‌ام. هیچیک از مللِ مشروطه خطاب به‌خاکپای امپراطور خود نمی‌نمایند ما باز محض رعایت احترام پادشاه خودمان عقیده مدیحهٔ خود را تغییر نداده‌ایم.

س - من نمی‌گویم که باید به‌خاکپای سلطان خطاب کنید اما به‌زبان ملایم باید چیز نوشت.

ج - عرض کردم چیزی نوشته نشده که خلاف ادب باشد.

س - غرض شما از این وقایع تاریخی چه بوده.

ج - مقصودم این بود بلکه یک نفر خواجه‌سرا یا عملهٔ خلوت آن را به‌حضور پدر تاجدارمان برساند و به‌پیشگاه همایونش مشهود گردد که ملت بالغ و مکلف شده و آنچه متملقین خائن بگویند دروغ و بی‌اصل است. (در بین صحبت یک نفر از بادنجان‌دورقاب‌ چین‌ها که در تمام وزارتخانه‌ها حضور دارند گفت به‌شما چه رجوعی دارد که بنویسید؟ عرض کردم که من هم یکی از افراد ملتم و باید آنچه را صلاح دولت و ملت است بنویسم) اگر جنابعالی در آن دو روز شورش و هیجان عمومی ‌در مجلس شورای ملی تشریف نداشتید لکن شنیده‌اید که سی هزار جمعیت چه هیجانی داشتند و چه می‌گفتند.

س - اعلیحضرت اقدس همایونی تمام مطالب و وقایع را می‌دانند و من هم همه روزه آنچه را که بدانم به‌عرض می‌رسانم.

ج - وقایع را جناب‌عالی به‌حضور همایونی عرض می‌کنید اما بعد دیگران یعنی فدویان دولتخواه و چاکران جان‌نثار که جز خیانت و اغراض شخصی خیالی ندارند همه را باطل می‌کند.

س - از این ماده می‌گذریم. «چرندپرند» یعنی چه؟

ج - «چرند پرند» قسمت اخلاقی صور اسرافیل است.

س - اخلاق را مگر نمی‌شود به‌طرز دیگر نوشت؟

ج - اخلاق را به‌طرزهای مخصوص نوشته و می‌نویسند. طبایع بشری به‌این گونه سخنان بیش‌تر راغب است.

س - در این خصوص هم خود دانید. مطلب دیگر راجع به‌مسئولیت قلم است. من اگرچه خوب نخوانده‌ام ولی شنیده‌ام که چه نوشته‌اید و نمیدانم در کدام ستون درج شده (هفتگی صوراسرافیل را به‌بنده دادند:) پیدا کنید! (ستونی را که مقصود بود خواندم، که دیو سیاه مهیب گنده بازوی مرا گرفت و گفت شیرینی مرا بده).

س - برای چه نوشته‌اید شیرینی خواستند، مگر از شما یا سایر مدیران جراید چیزی گرفته شده؟

ج - امروز مملکت ما مشروطه است. برای چه اشخاصی که کتاب می‌خواهند چاپ کنند دو ریال پول و دو جلد کتاب به‌رئیس انطباعات بدهند؟ کتاب هم حکم [......] و جراید را دارد. مفتّش نمی‌خواهد. همان مسئولیتی را که مدیران جراید قبول کرده‌اند صاحبان کتاب هم همان حال را دارند.

س - این دو ریال پول و این دو جلد کتابی که ملت می‌دهد حکم مالیات را دارد. بعد از این هم که نظامنامهٔ علوم و معارف امضا و مجری شد باید بیش از این بدهند.

ج - این چه طور مالیاتی است که نان خانهٔ رئیس انطباعات است؟ دو سه ماه قبل، آن شبی که در شورای ملی ده هزار نفر برای آزادی مطبوعات شورش کردند و در پای ستون‌های سرسرا دور جنابعالی را احاطه کرده بودند و بدان‌ها اطمینان می‌دادند و سایر وکلای محترم نیز از طرف مجلس مقدس مردم را مطمئن کردند به‌نظر شریف نیست؟ که بعد از سه روز اعتمادالسلطنه از ریاست عزل و تفتیش در انطباعات موقوف شد؟

س - وکلا همچو حرفی نزده‌اند. نوشته‌ئی در این خصوص در دست دارید؟

ج - از ایجاد شورای ملی تا به‌حال که ملت مکرّر شورش و هیجان کرده هیچ وقت از طرف مجلس بدان‌ها لایحه داده نشده که در این مورد نوشته داده باشند. غرض بنده این است که ملت بیچاره به‌چه جهت متضرر گردد و پول بدهد که به‌خزانه دولت داخل نشود و خرج سفرهٔ عمر و زید باشد؟

س - من این حرف‌ها را گوش نمی‌دهم. شما باید در نمرهٔ دوم صوراسرافیل در خصوص شیرینی شرحی بنویسید که مشتبه‌ به‌رشوه نشود، والّا روزنامه شما را توقیف می‌کنم. مطلب همین بود که گفتم. خود دانید.

ج - چه گونه این وجهی را بدون سبب و جهت ملت بیچارهٔ مظلوم به‌رئیس انطباعات می‌پردازند بنده مالیات بدانم در صورتی که بعد از آزادی انطباعات و عزل اعتمادالسلطنه معروف بود که رئیس انطباعات به‌حضور اعلیحضرت شاه عرض کرده که این دو ریال و دو جلد کتاب نان خانه و ممد معاش چاکر است.

این وکلای محترم ملت! آیا دولت و مملکت ایران مشروطهٔ صاحب «کنستی توسیون» است یا خیر؟ آیا معنی مشروطه این است که مطبوعات آزاد نباشد؟ آیا ما که نوشته‌ایم شیرینی خواستند افترا و بهتان بود؟ آیا در تبریز رئیس انطباعات برای اجازهٔ طبع کتب یک کلّه‌قند و دو جلد کتاب نمی‌گیرد؟ آیا قند شیرین نیست یا با سایر مواد شیرین فرقی دارد؟

این هیئت مقدس «کمیسیون» مالیه! شما را به‌قوهٔ عدالت کلیّهٔ الهی و به‌شرف و وجدان خودتان قسم می‌دهم که آیا در کتابچهٔ جمع و خرج وطن، این مالیات را که رئیس انطباعات از ملت بیچاره می‌گیرد نوشته شد؟ آیا در جزو صورت کتب کتابخانهٔ دولت، صورت کتبی را که تا به‌حال چاپ شده و از صاحبان کتب گرفته‌اند دیده‌اید؟

چون این مسئله از مسائل عمومی‌ است و باید در مجلس مذاکره شود، استدعا داریم در مجلس علنی در حضور وقایع‌نگاران جرائد جواب عرایض فوق را بفرمائید تا در روزنامهٔ شریفهٔ مجلس و غیره درج شود و تکلیف ملت معلوم و معین گردد.


از شماره ۲ صوراسرافیل صفحه ۷ - ستون دوم زیر عنوان «نیم‌ساعت در دارالفنون».