در آن سپیدهدمان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
آنان را تیرباران کردند
امّا بهزودی آفتاب بردمید
تا تصویر سیاهشان را
بر دیوار سپید نقش کند.
هم اکنون، افسر
در شبهای نگهبانی
میان دود و خیال
بهدیوار مقابل نظر میدوزد و گاه
چندان که سربازی بر درگاه نمایان شود
فریاد میکشد.
گاه اتفاق میافتد
که در کوچه، مردی جوان را ببیند
در ایستگاه اتوبوس
که بهانتظار ایستاده است.
آنگاه قدم تند میکند
و با صدای شتاباهنگ گامهایش پا بهگریز میگذارد.
امّا کوچه، اکنون دیگر
پر از مردانی تازه است،
مردانی جوان
همچون آن پنج تن مردانی که
در آن سپیده دمان
تیرباران شدند.