حالت

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب هفته شماره ۱۷ صفحه ۱۷۵
کتاب هفته شماره ۱۷ صفحه ۱۷۵
کتاب هفته شماره ۱۷ صفحه ۱۷۶
کتاب هفته شماره ۱۷ صفحه ۱۷۶
کتاب هفته شماره ۱۷ صفحه ۱۷۷
کتاب هفته شماره ۱۷ صفحه ۱۷۷


آفاق پوشیده از فر بی‌خویشی است و نوازش،

ای لحظه‌های گریزان صفای شما باد.

دمتان و ناز قدمتان گرامی، سلام! اندر آئید.

این شهر خاموش در دورست فراموش،

جاوید جای شما باد.


ای لحظه‌های شگفت و گریزان که گاهی، چه کمیاب -

این مشت خون و خجل را

در بارش نور نوشین خود می‌نوازید،

او می‌پرد چون دل پر سرود قناری

از شهر بند حصارش فراتر،

و می‌پرد چون پر بیمناک کبوتر،

تن، شنگی از رقص لبریز

سر، چنگی از شوق سرشار،

غم دور و اندیشهٔ بیش و کم دور،

هستی همه لذت و شور،

ای لحظه‌های بدین‌سان شگفت از کجائید؟

کی، وز کدامین ره آئید؟

از باغ‌های نگارین مستی؟

از بودن و تندرستی؟

از دیدن و آزمودن؟


نه.

من

بس بودم و آزمودم،

حتی

گاهی خوشم آمد از خنده و بازی کودکانم

اما

نه.

ای آنچنان لحظه‌ها از کجائید؟

از شوق آینده‌های بلورین؟

یا یادهای عزیز گذشته؟

نه.


آینده؟ هوم، حیف، هیهات.

و ما گذشته،

افسوس


باز آن بزرگ اوستادم،

یادم،

آمد.

چون سیلی از آتش آمد،

با ابری از دود.

بدرود ای لحظه! ای لحظه! بدرود.

بدرود


مهدی اخوان ثالث
(م.امید)
تهران خردادماه ۱۳۳۹