جشن بزرگ
محمد رخشانی
جمعیت جهان بهچهارونیم میلیارد نفر رسید
جراید
سال ۲۰۵۰ میلادی است. در یکی از پایتختهای بزرگ جهان، زیر سقف رفیع یکصد و پنجاه متری کلیسای شهر که تماماً با بتن مسلح الوان و شیشههای رنگین ساخته شده مراسمی برپاست. بنا، براساس آخرین طرح کلیساهای مدرن در چندین طبقه ساخته شده است. نیاز جمعیت سی میلیونی شهر بهکلیساهای بزرگتر مسلم بود، اما با کمبود زمین در داخل شهر، سرانجام تصمیم گرفته شد در گوشهٔ تنها پارک باقیماندهٔ شهر کلیسای بلندی در چندین طبقه ساخته شود و هر طبقه یا تمام طبقات آن در مراسم مخصوص جشن یا عزاداری مورد استفاده قرار گیرد.
سالها بود که دیگر کسی حال و حوصله عزاداری و برگزاری مراسم یادبود برای مردگان را نداشت، و بههمین اکتفا میشد که جنازهها را برای سوزاندن بهشهرداری تحویل بدهند و خاکستر آنرا - اگر خواستند - از دفتر مخصوص اموات تحویل بگیرند. فقط دو سه سالی بود که بنا بهپیشنهاد شهردار، در مواقعی که تعدادی از مردم، یکجا، طی حادثهئی از دست میرفتند مجلس یادبودی برپا میشد. دراین مراسم دیگر نوجوانان در کلیسا سرود نمیخواندند. ارگ کلیسا هم از سالها پیش الکترونیک شده بود. باراول در آغاز مراسم، دکمههای خودکار کامپیوتر ارگ را یکی از جوانها اشتباهاً روی یکی از آهنگهای شاد گرشوین [۱] میزان کرد که موجب فرح و انبساط خاطر جمیع حاضران شد؛ و در دفعات بعد هم مراسم یادبود را با اجرای قطعات نشاطانگیز انجام دادند و از آن پس پایکوبی و رقص در مراسم عزاداری بهصورت رسمی قابل قبول در آمد.
در آن هنگام مقالات مفصلی در روزنامههای شهر بهچاپ رسید که آیا رقص و شادمانی در مراسم عزاداری جایز است یا خیر؛ و اظهارنظرهای موافق و مخالف صاحبنظران نیز بهتفصیل در جراید منعکس شد.
عالیجناب اسقف اعظم شهر اظهارنظر کرده بود که: «سنت خواندن آواز در مراسم عزاداری از اینجا نشأت گرفت که لازم بود حال و شوری بهمجالس ترحیم داده شود. بهنظر نمیرسد که نوع آهنگ و بهخصوص ریتم آن، آن قدرها موردنظر بوده باشد. بههر حال برما فرض است که بهیاد درگذشتگان باشیم، خواه با آهنگ غمانگیز خواه با آهنگ شاد. همین قدر که حرکات ما گویای اندوهمان باشد کفایت میکند.»
در جواب افاضات اسقف اعظم، کمیسر کشاورزی محل اظهار لحیه کرده بود که: «با کمبود مواد غذائی و تلمبارشدگی جمعیت در شهرها، مرگ نه تنها یک مصیبت و فاجعه نیست، بلکه راستش را بخواهیم یک دریچهٔ اطمینان است. و هر چه دهنهٔ این دریچه بازتر و گشادتر باشد برای دیگران گشایش بیشتری بهبار میآورد. بهعبارت ساده، اگر دو دهان بسته شود بهتر از یک دهان است. بهعقیدهٔ ارادتمند، اگر برای حوادث مهم از قبیل سقوط هواپیما و حریق و سیل و زلزله وامثالهم که تعداد تلفات در یک وحله از دهها نفر بیشتر باشد حتماً و حتماً و بهطور مسلم باید جشن ملی گرفت.»
و در شمارهٔ فردای همان روزنامه، شهردار محل نوشت: «اکنون چند سالی است که دیگر حتی برای ساختن کورههای جنازهسوزی هم جا نداریم. با این که سالها است همهٔ گورستانها را تبدیل بهمزرعه کردهایم و نود و پنج درصد مردگان سوزانده میشوند، باز ناگزیریم در همین سال آینده در چند نقطهٔ شهر کورههای جدیدی احداث کنیم. درحال حاضر، در گورستانها فقط قهرمانانِ ملی و رجال دولت بهخاک سپرده میشوند. آن هم در گورهائی که فقط ده سال باقی میماند و ناگزیریم بعد از ده سال با کمال شرمندگی سنگ قبر را برداریم، استخوانهای حریف را بریزیم دور و شخصیت مهم تازهئی را جای آن دفن کنیم... همشهریان گرامی و خوانندگان محترم باید توجه داشته باشند که هم اکنون طرح تقلیل مدت ده سال بهپنج سال را هم در شهرداری آماده کردهایم که قرار است بهزودی تسلیم مجلس شود.»
در موضوع جمعیت شهر، تا آن لحظه چندین بار قوانین تنظیم خانواده اصلاح و تعویض شده بود، ساختن تختخواب دو نفره سالها بود که جنایت ملی شمرده میشد و مجازات بسیار سنگینی داشت. سن بازنشستگی بهسی و پنج تقلیل یافته، رفته رفته، نوعی وحشت از پیری بر همه جا سایه افکنده بود.
***
مراسم آن روز بسیار با ابهت و جالب بود: دو موشک مسافربری بر فراز شهر بهیکدیگر برخورده روی دو آسمانخراش بزرگ سقوط کرده بود. بدین جهت در این حادثه بهجتانگیز ملی علاوه بر دو هزار و یکصد مسافر و سرنشین موشکها اردوئی متجاوز از ده هزار نفر نیز در آتشسوزی آسمانخراشهای دوگانه جان باخته بودند. در مجموع، تنها در یک روز دوازده هزار نفر از سکنهٔ شهر زحمت را کم کرده بودند و لاجرم همین که خبر میمنت اثر منتشر شد تمامی آژیرهای الکترونیک شهر بهنشانی شادی بهصدا در آمد. روز بعد که نتیجهٔ تلفات دوازده هزار و یکصد و شصت سه نفر گزارش شد، دیگر شهردار و رئیس ادارهٔ کشاورزی و مسؤول ادارهٔ آمار روی پا بند نبودند و با این که هر دو برادرِ تنیِ رئیس آمار با تمام افراد خانوادهشان در این ماجرا منزل بهدیگران پرداخته بودند، ازشادی در پوست خود نمی گنجید.
سیل تلگراف تبریک بود که از همه سو بهدفتر رئیس جمهوری و حضرت نخستوزیر و دیگر مقامات ذیربط مخابره میشد و خلایق، حادثهٔ مولمه را صمیمانه خدمت حضرات معظم شادباش میگفتند و بقای عمر و عزت ایشان را خواستار میشدند!
سرانجام مقرر شد آن روز در هر یک از تالارهای کلیسا بهطور جداگانه مراسم جشن ترحیم برگزار شود.
بازماندگان کشتهشدگان هر یک از دو موشک در سالن جداگانه، و بازماندگان کشتهشدگان هر یک از آسمانخراشها نیز در سالنهای دیگر اجتماع کنند و جشن بهوسیلهٔ عالیجناب شهردار افتتاح شود. ولی رادیوها وتلویزیونها در آخرین لحظه در بخش خبری خود اطلاع دادند که شخص ریاست جمهوری و همهٔ اعضای هیأت دولت نیز رسماً در مراسم شرکت میکنند تا این موهبت عظمی و این گشایش غیر منتظره را که نصیب شهروندان گرامی شده است حضوراً بهبازماندگان حادثه تسلیت عرض کنند. رئیس آمار با دقت تمام، آمار کشتهشدگان را از جهت سن و سال و جنسیت طبقهبندی کرده بود و مسؤول ادارهٔ کشاورزی گزارش تطبیقی کامل از موضوع را با درصد صرفهجوئی در مصرف موادغذائی در جزوهٔ کوچکی چاپ کرده بود که بهمحل جشن آوردند تا بین حضار توزیع شود. دستهٔ موزیک نظامی، در لباسهای مخصوصی ضد تشعشعات اتمی و کلاههای گردِ سفید، با ابزارهای کوچک مشغول نواختن مارش بودند.
از دیگر اعضای دسته عجیبتر، طبال ارکستر بود که چند دکمهٔ سفید بهطور ردیفی در دو سمت کلاهش بهچشم میخورد. حکمت دکمهها این بود که با فشار بهسمت راستیها گُمب و گُمب طبل بزرگ بهگوش میرسید و با فشار بهسمت چپیها راپّ و راپِّ طبل کوچک شنیده میشد.
همهٔ آلات و ادوات موسیقی گذشته - از قبیل شیپورها و قرهنی و فلوت و طبل و سنج - بهصورتهای کوچک شده و مینیاتوری در جعبهٔ آینهئی جلوِ رهبر دستهٔ موزیک دیده میشد.
هر قسمت از ساختمان کلیسا طرح بهخصوص جداگانهئی داشت: جبهه شمالی آن بهصورت یک بیضی بزرگ بود و جبههٔ شرقیش طرح ذوذنقهئی را داشت با ابعاد غیر قابل شمارش. قسمت غربی بهشکل یک لوزی عظیم سر بر آسمان کشیده بود و در انتهای آن صلیب بزرگی میدرخشید و روی سقف مخروطی کلیسا هم مجسمهٔ بزرگی از شیطان لعین نصب کرده بودند با دُمِ نیزهئی که سر دو سُم بلند شده با هر دو دست بهطرف خلایق اشاره میکرد و انگار همان دم بود که از خنده روده بر شود. مجسمهٔ شیطان حرامزاده برندهٔ اول جایزه هنری سال شده بود.
با نزدیک شدن رئیس جمهوری سرود ملی نواخته شد، و پس از پیاده شدن او از اتومبیل مخصوص، وزرا نیز پیاده شدند و پشت سر رئیس جمهوری صف منظمی تشکیل دادند. جلو در ورودی کلیسا، شهردار در برابر رئیس جمهور و صف هیأت وزیران ایستاد و با صدای شمردهئی چنین گفت:
«حضرت ریاست جمهوری! هیأت محترم دولت!
مفتخرم که از طرف شهروندان، مقامات محلی، و بهخصوص از طرف بازماندگانِ مقتولین حادثه برخورد دو موشک و ویران شدن آسمانخراشها خیرمقدم عرض کنم. این حادثه، براساس گزارشات رسمی، اثر بالنسبه محسوسی در امر مصرف و نیز گشایش از جهات عدیده، خاصه موضوع مسکن و حل سایر مشکلات رفاهی شهر ما دربرداشته است. در وهلهٔ اول ما موفق میشویم با دوازده هزار نفر از کسانی که مدتها بود در لیست انتظار مسکن بودند خانه و مسکن بدهیم… اکنون جای خود را بهنمایندهٔ بازماندگان میدهم که مایل است مراتبی بهعرض برساند.»
در این هنگام زن جوانی که پیراهن سفید و بلند پوشیده گلهای قرمزی بهموهای خود زده بود، لغزان و خرامان پیش آمد و پس از آن که یک زانوی خود را بهحالت احترام اندکی خم کرد گفت:
«از تشریففرمائی شما آقای رئیس جمهوری خوشحالیم. با اینکه شوهر و برادر و مادر من در این حادثه از دست رفتهاند حس میکنم شهر کمی راحتتر نفس میکشد و آرامتر شده است. البته شاید این فقط یک تصور ذهنی باشد، ولی نمیتوانم شادی بازماندگان حادثه را در حضور جناب عالی و هیأت دولت ابراز نکنم. خواهشمندم بههمهٔ سالنها سر بزنید و پیش از این که شادی و مسرت و پایکوبی حاضران از مرز معقول خارج شود، در شادی آنان شرکت بفرمائید.»
آنگاه رئیس جمهور اندکی جلو آمد و با لحنی مؤدب و آهنگی شمرده گفت:
«از تبریکات آقای شهردار و خانمی که نمایندهٔ بازماندگان بودند ممنونم. طبیعی است که حوادثی از این قبیل، ما را تا حدی اطمینان بخش نسبت بهآینده امیدوار میکند. با این که طرح اقتصادی سوزاندن اموات و استفاده از خاکستر حاصله رضایتبخش بوده نیاز قسمتی از صنایع را هم تأمین کرده است، معذلک مشکل تأمین غذا و مواد اولیه و مسکن، در سطح جهانی و بهخصوص در کشور ما، کماکان مشکلی است که در لحظهٔ حاضر لاینحل بهنظر میرسد. امیدوارم قانون «تشویق بهخودکشی» که مجلس ملی در دست مطالعه دارد بهزودی تصویب شود، و همچنین امیدوارم «قانون جیرهبندی عمر» که از مدتها پیش در سازمان ملل سرگرم مطالعهاش هستند سرانجام مورد تصویب قرار بگیرد... در مورد حادثهٔ دیروز هم، بدون این که علتش روشن بشود و یا اصلاً درصدد جستوجوی علتش باشیم، از همهٔ درگذشتگان گرامی سپاسگزاریم!»
رئیس جمهوری پس از نطق کوتاه خود با گامهای بلند و گردنِ کشیده قدم بهدرون کلیسا گذاشت. رقص و پایکوبی تا ساعتهای متمادی شیشههای کلیسا را میلرزاند و مجسمهٔ شیطان لعین، روی بام کلیسا، با دو انگشت بهسوی خلایق اشاره میکرد و هم چنان که پنداری داشت از خنده رودهبر میشد، هیأت خاموشش گویای هزار سخن بود.
پایان
پاورقی
- ^ جرج گرشوین موسیقیدان امریکایی که آثار خود را براساس قطعات جاز و تصانیف عامیانه بهوجود آورده است. (۱۸۹۸-۱۹۳۷).