تاریخ: «میسی‌سی‌پیِ عظیم دروغ»*

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۷

ع. پاشائی

همواره در جوامع طبقاتی، تاریخ دست‌افزار طبقه حاکم بوده است که آن را برای حفظ قدرتش به‌کار برده است و می‌برد. کار این وسیله‌ دولتی کوشش در کنترل گذشته بوده است خواه در سطح عمل سیاسی و خواه در ایدئولوژی.

دولت و ساخت قدرت[۱]، گذشته را سازمان می‌دهند و از آن تصویری به‌شکل منافع سیاسی و ایدئولوژیک خود می‌سازند. چنین تاریخی، در هر سرزمینی، چیزی جز ابزار و دستگاه تبلیغی فاتحان و جهانگشایان و جهانگیران نبوده است [۲]. امّا کار به همین جا ختم نمی‌شود، یعنی که این دستکاری در تاریخ هنوز بدترین کار نیست. حتی آن «منابع اولیه» یا دست اولی هم که دستمایهٔ مورخان است آلوده و مشکوک است. حافظهٔ تاریخی، یا حافظهٔ مشترک ما را «ساخت قدرت» و «دستگاه ظبط عظیم» آن می‌سازد، مثلا از اوستا گرفته تا «تلویزیون» این دروج [۳]. از هند و بابل قدیم به این سو، از ویده‌ها(Veda) و الواح بابلی گرفته تا گزارش‌های یونسکو، از دفاتر مالیاتی «آن‌ها»، سرشماری «آن‌ها»، دفاتر ثبت تولد، ازدواج و مرگ کاهنان و کاتبان و دبیران «آن‌ها»، همه و همه، اطلاعاتی را در چشم‌انداز و دسترس ما می‌گذارند که آن‌ها خواسته‌اند. در ایران نمونه‌های این گونه کارها و کتاب‌ها و «تواریخ» کم نیست، از اوستا و کتیبه‌های شاهان هخامنشی و سیاستنامه گرفته تا ده‌ها کتاب دوره‌های بعد و صدها کتاب دورهٔ

پاورقی

  1. ^  Power Structure یعنی، «ساخت گروه‌ها یا نظام‌ها یا نهاد‌های مستقر که در هر کشوری قدرت به‌دست دارند؛ ۲- محافل حاکم هر نهاد اجتماعی»
  2. ^  مثلاً سلطان محمود غزنوی و فرزندش، چنان که از اشارات کوتاهی که در «تواریخ» آمده، پیداست که چندان فارسی‌ئی، یا شاید هیچ، نمی‌دانسته‌اند چرا به «شعر فتح» علاقهٔ بسیار داشته‌اند؟ «فارسی‌گویان» طاق و جفت به چه کارشان می‌آمده‌اند؟ شرح منظوم یک سلسلهٔ از حکمرانان شرق ایران، آن هم از گذشتهٔ بسیار دو، چه «سود»ی به حال سلطان محمود داشته است؟ و صدها «چرا»ی دیگر.
  3. ^  مردام «دروجِ» شعر ضیافت، در مجموعهٔ دشنه دردیس احمد شاملو است.