اندیشه‌ها و خبرها... ۱

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۳
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۳
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۴
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۴
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۵
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۵
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۶
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۶
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۷
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۷
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۸
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۸
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۹
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۹
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۰
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۰
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۱
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۱
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۲
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۲
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۳
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۳
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۴
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۴
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۵
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۵
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۶
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۶
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۷
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۷
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۸
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۴۸

به‌قراری که مطبوعات فرانسه گزارش داده‌اند ، جوایز شعر و ادبیات سال ۱۹۶۱ آن‌کشور به‌آثار و نویسندگان وشاعران زیر تعلق گرفته است :


جوائز شعر :

 • جائزه آکادمی فرانسه :

به‌ مجموعه آثار شاعرانه آقای ژرژ دولاکی

 • جائزه آرشون - دسپه‌روش :

به مجموعه شعر «سرزمین درختان‌آتش» اثر بانولیژل‌لومبارموری

و مجموعهٔ شعر «خوابناک» اثر آقای شارل فورو

و مجموعه شعر «آفرینش پوست و شیرهٔ نباتی» اثر بانو ژاکلین‌دولپی

 • جائزه آرتیگ :

به مجموعه شهر «فریال» اثر آقای میگو برتراند

و مجموعه شعر «گور شاعران» اثر آقای موریس هارتوی

 • جائزه کاپ دوویل :

به مجموعه «زخمهای آواز من، گلبوتهٔ خون» اثر آقای نوئل روئه

و مجموعه شعر «جرقه در ابرها» اثر آقای آندره لوکسلو

و مجموعه شعر «آوازهای گازل و سایه‌های دوست داشتنی» اثر آقای گوسلاوهودبرت

و مجموعه شعر «تماشای غروب ژوئن» اثر خانم مارسل‌ژوانیه

و مجموعه شعر «برآب‌زمان» اثر آقای فرنان ترریژه

 • جائزه داوین :

به مجموعه شعر «یادداشتهای روزانه» اثر آقای رولان‌ویکتور

و مجموعه شعر «در باغ خدایان» اثر بانو ماری آنتوان دوهل

 • جائزه فرانسوا کوپه :

به مجموعه شعر «عشق عظیم‌تر» اثر آقای کلود کیلانو

 • جائزه هنزولن :

به مجموعه «شنل و شمشیر» اثر آقای مارسل سابلو

و مجموعه شعر «افسون زبان» اثر آقای ژان سیل‌ور

 • جائزه ژوفری - رانولت :

به مجموعه شعر «گورمشیلن» اثر دوشیزه آندره گابری‌یل‌بری

 • جائزه ژوسولین :

به مجموعه شعر «پروانگان بی‌چیز مهربان» اثر آقای برناردگیومه

 • جائزه لابله - وکولین :

به مجموعه شعر «معابر» اثر آقای لوئی‌دبار

و مجموعه شعر «آوازهای متروک» اثر بانو مارسل دونو

و مجموعه شعر «شعر واقعی» اثر آقای بیلو

 • جائزه آمه‌لی مززورور :

به خاطر آثار شاعرانه ه - سوگین

و مجموعه «رویای کودکی» اثر آقای کریستیان روبرت

و مجموعه «بر ساحل ریگ‌زار ، توده‌های صدف» اثر آقای فرانسیس رانولدون

 • جائزه پونتوکولانت

به مجموعه شعر«نیمرخ‌های منظره» اثر آقای موریس دولابوتی‌یر

 • جائزه ویلسن :

به مجموعه شعر «کوزه‌ای برای ستارگان» اثر آقای ژان ماری فلوری

جوائز ادبیات :

 • جائزه نارسیس میشو :

آقای ژان مورو به کتاب «ذوق در سبک شاتو بریان»

آقای پ - مرو به کتاب «نقد ادبی در فرانسه»

آقای لیولوهیر به کتاب «معانی و بیان ، و دستور نگارش»

 • جائزه پ - لوئی‌میله

آقای شارل اگژرمان به کتاب «برای تو.... که دست داری»

آقای هانری‌ژوبرل به کتاب «جوانی خطرناک»

 • جائزه مون‌تیون

خانم مارگرت ساوبن‌بی‌وسکو به کتاب «پرنده بهشت»

آقای ژان‌مارک‌مونتگر به کتاب «فرانسوا اگزاویه در ناحیه لاتن»

خانم کاسن لی‌نوال به کتاب «کشورم در رهگذر افسانه‌ها»

 • جائزه روبرژ :

آقای دومینیک دورو به کتاب «دورانهای پایان‌نیافته»

 • جائزه سنتور :

آقایان ژ - کالیشه و شانتولن به کتاب «تفسیری بر قواعد فرانسه»

آقای ژ- باربیه به‌کتاب «لغات وسبک په‌کی»

 • جائزه انیس - سوگالا :

خانم کریستیان‌فورنیه به کتاب «مسیح و حومه»

 • جائزه سوبریه‌آرنول :

آقای موریس وتییه به کتاب«گرگ کوچولو، گوش بده»

 • جائزه ته‌سونیر :

آقای تئودورروی‌سن به کتاب «معراج»

 • جائزه تورله :

آقای دکتر ژ- پی‌شیر به کتاب «آگد»

 • جائزه وگادوویمان و لوددوویمان :

آقای دکتر پل‌توبی به کتاب «نصویر عیسی بر صلیب»

آقای ژ- روزه به کتاب «کلونی پیر من زندگی می‌کند»

 • جائزه امیل اوژیه :

آقای ماری‌بوری‌بوله‌ به کتاب «پایان دنیا»

 • جائزه تی‌سوران :

آقای آندره‌سورنین به کتاب «سروان کالیسین»

 • جائزه بروکت‌کونین :

آقای ادموندپونیون به کتاب «یونان»

آقای هانری پل‌ایدو به کتاب «عمارات‌و گنجینه‌ها و روشنان گل»

آقای کابری بل لابلان به کتاب «دون‌پدروی اول اثر پروسیه مریمه»

آقای ره‌ورران پدرامه‌روش به کتاب «اوژن مازانو»

دوشیزه لین دورز به کتاب «شاهزاده خانم سبز چشم»

آقای اپستوگی به کتاب «به نام‌پدر»

آقای گی‌دو‌شو‌دونای به کتاب «پیش‌گوئی اهل شهر»

آقای ژ- پ- وبه به کتاب «تکوین یک اثر شاعرانه»

آقای اودی‌زبو به کتاب «انی‌بال»

 • جائزه زبان فرانسه :

ضمنا مدالهائی نیز به نامبردگان درزیر اهدا گردیده است :

آقایان کارمن‌ماری‌یا ، مارسلواسپازیانی، هامل زیب‌دی ، ادوراد ژومنل ، آنژوژیل و دوشیزه بله

نقاشی

چندی پیش نمایشگاه فرانسه‌بوسیله خانم نینا خروشچف در پارک آرام و ساکت ۱۲۰۰۰۰ متر مربعی سوخولینکی افتتاح شد . در زیر خلاصه‌ئی از آنچه فرستادگان مخصوص مطبوعات فرانسوی از مسکو برای نشریات خویش فرستاده‌اند نقل می‌کنیم :

«مردم مسکو با بی‌صبری هرچه تمام‌تر، ساعت‌ها پیش‌از گشایش درهای پارک سوخولینکی صف‌کشیده بودند. در دو ساعت اول‌گشایش نمایشگاه، دوهزار بلیط ورودی فروخته شد . مردمی که از نمایشگاه دیدن می‌کردند بسیار خوشحال بودند و اظهار می‌داشتند که براستی مثل اینکه در خود فرانسه به‌گردش و سیر وسیاحت پرداخته‌اند.»

چهارهزار تن از فرانسویان مقیم مسکو هجوم آورده بودند تا ببینند که هموطنانشان پس‌از جنگ و پس‌از آن همه ناملایمات‌که در دوران جنگ متحمل شده‌اند ، اکنون چه ارمغانی آورده‌اند .

هنر مدرن به‌هیچ‌وجه میان روس‌ها طرفدار وعلاقمندی ندارد. آنچه مورد پسند آنهاست ،آثار فولکولوریک است وچیزهائی که‌حس میهن‌پرستی را برانگیزد. تماشاچیان نمایشگاه، وقتی به‌آثار مدرن مخصوصاً در نقاشی می‌رسیدند ،انگار با چیز خوشمزه مضحکی روبه‌رو شده‌اند.

معذلک بدون اینکه‌کوچکترین حرکتی از روی مسخرگی بروز دهند با کنجکاوی خاص خویش می‌کوشیدند از «راز» آن‌ها «سر در آورند» وسر آخر نیز چیزی دستگیرشان نمی‌شد! -جالب است‌که حتی مجسمهٔ بالزاک اثر رودن هم‌که در فرانسه به‌صورت یک پیکره «کلاسیک» درآمده به‌نظر خانم خروشچف «چیز مضحکی» بود که «به‌هر چیزی شباهت داشت جز به‌بالزاک

در سفارت فرانسه ، خبرنگار فیگاروی ادبی با نویسنده‌معروف روسی ایلیا ارنبورگ مصاحبه‌ئی به‌عمل آورد. ارنبورگ ، برای دوستان فرانسویش آنچه را که یک‌هنرمند روسی در مورد هنر پلاستیک می‌اندیشد ، تشریح کرد و این نکته را مورد بررسی قرار داد که چرا هنر مدرن در شوروی طرفدار و علاقمندی ندارد .

خبرنگار فیگارو می‌نویسد: «ارنبورگ نقاشی مدرن را عموماً و نقاشی مدرن ما را خصوصاً خیلی خوب می‌شناسد.» ارنبورگ می‌گفت:

- شما تابلوهای رنوار ماتیس و دیگران را نشان می‌دهید، کار خوبی می‌کنید. ولی آنچه ما در موزه پوشکین داریم خیلی پرارزش‌تر از این‌هاست . در عوض ما از براک چیزی نداریم و شما هم در این نمایشگاه بیش‌از یک تابلو او را به‌ما عرضه نداشته‌اید.»

جالب‌ترین چیزی‌که در روز افتتاح نمایشگاه اتفاق افتاد این بود که آقای فرانسیس تره‌بین‌جاک ، مدیرکل دائمی نمایشگاه‌های‌کتاب‌های‌فرانسوی درکشورهای خارجی، پس از پایان سخنرانیش گفت:

« - اجازه می‌خواهم یک‌جلد کتاب‌به‌خانم خروشچف تقدیم کنم.»

نینا بادست‌پاچگی گفت:

« - نه! نه! این‌کتاب برایم گران تمام می‌شود!»

آقای تره‌بین‌جاک جواب داد:

« - این‌ کتاب اهدائی نمایشگاه‌کتاب‌های‌فرانسوی است، و مسلماً برایتان گران تمام نخواهد شد.»

آنگاه یک‌ جلد کتاب «ناراس بولیا» که تصویری از «ناراس بولیا» روی جلد آن‌رسم شده‌بود ، به‌خانم خروشچف تقدیم کرد .

نینا به‌محض دیدن عکس پشت جلد، قیافه‌اش تغییر کرد ، چینی بر ابروان خود انداخت و به‌روسی چیزی‌گفت که مترجم آن را چنین ترجمه‌کرد:

« - خانم خروشچف می‌گوید: «تاراس بولبا» که ریش نداشته. تاراس بولبای ما، این مرد ریشوئی‌که نقاش شما رسم کرده ، نیست!»

پس‌از چندی، زن اول اتحاد جماهیر شوروی سرش را تکان داد و گفت : « - چرا، چرا. او ریش داشته ...»

و موج خنده، حاضران در نمایشگاه را فرا گرفت ...

در فستیوال نقاشی‌ایالت‌وانتابرن، گروه شرکت‌کنندگان مذهبی فستیوال وعده داده‌اند که به تصویب هیئت‌داوران، به نقاشی که بیش از دیگران به «حجب‌ و آزرم» آثار خویش توجه داشته باشد، یک بیلچه نقره جائزه بدهند.

این هفته نمایشگاه آثار نقاشان خردسال در پاریس افتتاح شد، و جایزهٔ اول «طرح» به «مال وه‌ره» کودک یازده ساله تعلق گرفت ...

مجلهٔ «نوارنبلان» که این طرح‌رابه‌چاپ رسانیده است می‌نویسد:

هنگامی که استاد پیکاسو را برای‌تماشای این طرح به نزدیک آن بردند ، تا بناگوش قرمز شد و گفت:

« - اگر منظورتان این است که این‌اثر خیلی به کارهای من شباهت دارد، باید به‌تان بگویم متأسفانه من دیگر خیلی‌وقت است که به این شیوه، نقاشی نمی‌کنم!»


سینما

از «دانی‌کی» پرسیدند : «پاریس چطور جائی است؟» جواب داد:

«شهر ولنگ و وازی است که توش اتومبیل پیدا نمی‌شود ، اما همین خودش محاسن زیادی دارد . چون که آدم مجبور می‌شود پیاده راه بیفتد ، و در نتیجه ، زیبائی‌های فراوان پاریس را کشف‌کند ...

باوجود این، پیاده‌روی باعث می‌شود که وقتی به منزل رسیدید و کفشتان را در آوردید ، بوی گربه مرده به دماغتان برسد!»


خبرنگارها متعجب شدند و در صدد کشف علت پیاده روی آقای «دانی‌کی» برآمدند . قضیه از این قرار بود : -مدیر موسسهٔ «کلمبیا» برای نخستین شب نمایش فیلم «من‌و سرهنگ» هنرپیشهٔ‌بزرگ کمدی را به پاریس دعوت کرد و باو گفت که در فرودگاه، با همان ماشین «رولز رویس» قراضه‌ئی که توی فیلم ظاهر شده‌ئی منتظرت خواهم بود.


اما افسوس که «رولز رویس» قراضه‌ برای آوردن دان‌کی به فرودگاه«اورلی» رفته بود ، و جت مسافربری که دانی‌کی در آن بود ، در فرودگاه «بورژه» به‌زمین نشست، و سرانجام آقای دانی‌کی پس‌از مدت زیادی معطلی مجبور شد شخصاً در صدد تهیهٔ وسیله برآید . ولی‌مسافرها و تاکسی‌ها همه رفته بودند، و هنرپیشه مشهور ناچار شد شب را به وضع‌ناراحتی در فرودگاه سحر کند... قرقر و لندلند «دانی‌کی» علتش همین بوده است!



در مورد تیتوف، دومین انسان‌کیهان‌نورد شوروی، همه چیز گفته شده‌است جز این‌که او، بیش‌از هرچیز دیگر، مردی شاعر است!

میان عکس‌های جالبی که از او در مجلهٔ ایماژدوموند (چاپ پاریس) نشر یافته، یکی هم‌این عکس است‌که او را با زنش تامارا هنگام خواندن اشعار شاعر مورد علاقهٔ او ولادیمیر مایاکوفسکی- شاعر پیشرو و مدرنیست روس- نشان می‌دهد.




در حاشیه فستیوال «کان»

چه نشاطی است زندگی، اثر رنه‌کله‌مان ، تنها فیلمی بود که ناقدان‌هنری کان را خنداند و به تحسین و ستایش سازندهٔ آن واداشت.

پی‌یربیلار در مورد این فیلم می‌نویسد:

«گرجه این فیلم، بسیاری را خواهد خنداند، اما این نکته به‌تنهائی قابل توجه نیست. آنچه مهم است پیام شادمانی، آزادی، و بزرگی و علو مقام انسانی است‌که در این فیلم نشانه‌های درخشانی از آن به‌چشم می‌خورد.»

آقای ژان‌دوبار نونسولی - ناقد هنری لوموند -می‌نویسد:

«چقدر لذت‌بخش است‌که انسان از چیزی که دوست می‌دارد سخن بگوید ... این فیلم ، کمدی نشاط‌آوری است که دست استادی آن را به‌وجود آورده. من شرط می‌بندم هر که آن را ببیند دو ساعت تمام بخندد ... چقدر باید از آقای کله‌مان از این که چنین اثر ارزنده‌ئی برای ما ساخته است سپاسگذار باشیم!»

با این همه، این اثر هیچ نوع جایزه‌ئی درکان به‌دست نیاورد و این امر، فرانسویان را خشمگین ساخت و نسبت به بی‌نظری داوران فستیوال کان بی‌اعتقاد کرد.

از جمله، آقای روبرت‌گازال- درروزنامهٔ فرانس‌سوار داوران کان را به «تحسین احمقانه» متهم کرده است. زیرا «داوران محترم فستیوال» از این فیلم «فقط با تحسین یاد کرده بودند».


 • آلدوکس هاکسلی نویسندهٔ معاصر انگلیسی، این اواخر برای آنکه هنگام معرفی و نمایش پیس شوهر خواهرش ژرژنووو حضور داشته باشد، به وزون‌لارومن رفته بود.

هفته‌نامهٔ «فیگارویادبی» در این فرصت مصاحبه‌ئی با او ترتیب داد که در زیر نکاتی از آن به نظر شما می‌رسد:

هاکسلی، در مورد علت سفر خود گفت:

- من ژرژ نووو را بسیار دوست می‌دارم و انگیزه سفرم چیزی جز همین علاقمندی نیست.

خبرنگار فیگارو از او پرسید :

- روزنامه‌ها نوشته بودند که کلیه دستنویس‌ها، مقدار متنابهی از یادداشتها و مقداری از اسناد شخصی شما در لوس‌آنجلس طعمه حریق شده، و از میان رفته. آیا این خبر درست بود ؟

- بله، همه‌اش ازبین رفته و در میان شعله‌های آتش به خاکستر مبدل شده‌است. تنها چیزی که برایم باقی مانده، رمانی است که به تازگی تمام کرده‌ام...

- چند سال می‌شد که اروپا را ندیده بودید؟

- از ۱۹۵۸ تاکنون.

آنگاه هاکسلی از انحراف اخلاقی جوانان و کودکان به تفصیل سخن گفت‌و اثرات نامطلوب سینما، رادیو و تلویزیون را در روح و فکر جوانان، برشمرد.

هاکسلی گفت که :

«- رادیو ، سینما و تلویزیون تمام وقت کودکان و جوانان را ضایع می‌کند و آنان را از هر کار و تلاش و کوشش ذهنی و فکری، حتی از انجام تکالیف مدرسه و دانشگاه خود باز می‌دارد . مسخره است که وقتی از یک دانشجوی امریکائی پرسیده‌اند: «چرا تمرین‌ های زبان لاتینت را ننوشته، مسائل ریاضی خود را حل نکرده‌ای؟» جواب داده است: «رادیوی من خراب شده بود، حوصله هیچ کاری را نداشتم!»

- شما چه داروئی را برای درمان‌این درد تجویز میکنید؟

- اصلاح سیستم غلط تربیتی، اما به‌طور عمیق و نه با زبان، قائل شدن شخصیت و ارزش و اعتبار برای کودکان وجوانان... و کوشش همه‌جانبه و پی‌گیر برای تغییر سازمان غلط فکری آنان.

- آیا شما نظریات روسو را برای‌درمان این درد کافی نمی‌دانید؟

- نه‌آقا . دنیای ما دنیای دیگری‌است بس دشوارتر و بس پیچیده‌تر از دنیای روسو... در زمان‌روسو، رادیو و تلویزیون و سینما وجود نداشت در دوران حیات روسو هنوز پادشاهان پیاده راه می‌رفتند یا به کالسکه می‌نشستند، حال آنکه‌عصر ما عصر سرعت‌های سرسام‌آور است. امروز حتی دیگر کودکان ولگرد و بی‌چیز نیز پیاده راه نمی‌روند . مادر عصر توانگری زندگی می‌کنیم، و این توانگری کودکان را از طبیعت جدا کرده است. آن‌ها دیگر طبیعت را دوست نمی‌دارند حتی‌زمان‌کودکی من هم که پیاده یا با دوچرخه چندین کیلومتر راه می‌پیمودم، زمانی بسیار دور به‌نظر می‌رسد. انگار قرن‌های بسیاری‌از آن روزگاران گذشته است ...

- از نقاشان کدام یک را بیشتر می‌پسندید؟

- من بیش‌از همه، به‌این نقاشان انگلیسی‌علاقه دارم. کونستابل، بونینگتون و تورنر، همچنین به امپرسیونیست‌ها و نقاشان عصر «سونگ» چین و به‌نقاشان دو قرن بعد از این تاریخ ژاپن علاقمندم.

- در میان پرتره‌سازان به‌کدام یک بیشتر علاقمندید؟

- من «انگر» را بسیار دوست می‌دارم. به‌نظر من پرتره‌های او حتی از پرتره‌های «رافائل» نیز فوق‌العاده زیباتر است.


کتاب

سامرست‌موآم (نویسندهٔ ۸۷ ساله انگلیسی) خاطرات خود را تحت عنوان دوران ژنده‌پوشی به رشته تحریر کشیده لیکن اصرار دارد که این کتاب، جز پس از مرگ وی منتشر نشود.

شایعه‌ئی نیز در مورد همین نویسنده رواج دارد و آن این است که‌وی، دستنویس همه آثار خود را از میان برده‌است.

 • هانری توماس نگارش آخرین کتاب خود: «شکار گنج‌ها» را به پایان رسانده است.

 • این کتاب ، تحقیقی است در آثار نویسندگان و شاعران قرن نوزدهم به بعد فرانسه، روسیه، آلمان، انگلستان و آمریکا.

 • متن فرانسوی تعلیمات بودا نیز که توسط والپولا راهولا ترجمه و آماده شده است، در ماه سپتامبر امسال منتشر خواهد شد.

 • یکی از روزنامه‌های استکهلم خبر داده است که به احتمال قریب به یقین، جایزه ادبی «نوبل» امسال، به کتاب «شبانه‌ها» اثر شاعر سیاه‌پوست آفریقائی «لئوپولد سه‌دارسنقور» و یا به «امه‌سه‌زئر» تعلق خواهد گرفت ...

 • یکی از میلیونرهای فرانکفورت، نمایشگاه جالب‌توجهی به سرمایهٔ خویش در پشت ویترین‌های بزرگ‌ترین‌کتابفروشی شهر ترتیب داده بود که «نمایشگاه ادبیات آلمان در غربت (۱۹۴۵-۱۹۲۹)» نام داشت.

آرشیوهای ملی، مهمترین و جالب‌ترین کتب و رسالات ادبی آلمانی راکه در زمان هیتلر در خارج از مرزهای این‌کشور نشر یافته است، در اختیار این نمایشگاه گذاشته بودند.

تاکنون، عدد این کتب و رسالات به یک میلیون و هفتصد هزار عنوان بالغ شده است!

 • در فرانسه به مناسبت صدمین سال تولد رابیندرانات تاگور مراسمی برپاشد. این مراسم که به سرپرستی آقای‌آندره‌مالرو در آمفی تئاتر دانشگاه‌سوربون‌صورت پذیرفت، از تله‌ویزیون پاریس نیز پخش گردید. ان.ار.اف نیز بدین مناسبت نمایشگاهی از آثار تاگور ترتیب داده بود.

 • انگار روزبروز برطرفداران هنرعکاسی افزوده می‌شود، زیرا طی سال گذشته پانصد و پانزده میلیون حلقه فیلم در آمریکا به منظور عکسبرداری به مصرف رسیده، که این مقدار ۱۵ درصد بیش ازچهارصد و پنجاه میلیون حلقه فیلمی است‌که‌در سال قبل مصرف شده است

 • گوستاوفلوبر نویسنده فرانسوی که به حق به لقب «نویسندهٔ مادام‌بوواری»شهرت یافته، در ایام جوانی‌به‌همراهی دوستش ماکسیم‌دوکان سفری به مشرق زمین کرده بود.

ژاک‌سوفه ، در مقاله‌تحقیقی مفصلی جریان این سفر و نکات جالب و تازه و منتشر نشده آن را بیان کرده است که در زیر بذکر چند نکته از آن می‌پردازیم:

«سفر در سال ۱۸۴۹ آغاز شد. البته این اولین سفر فلوبر نبود، بلکه به سال ۱۸۴۳ نیز در معیت ژرار دونرووال (شاعر بزرگ‌فرانسوی که بعدها خود را بدار آویخت) به‌کشورهای مصر، فلسطین، ترکیه، ویونان سفر کرده‌بود و حتی بسیار مایل بود که‌به ایران نیز سری بزند ولی ظاهرا به فرمان جیب خود از ادامه سفر چشم پوشید.

اقامت فلوبر و دوکان‌ در مصر، هشت ماه به طول‌انجامید که بیشتر این مدت را در اسکندریه و قاهره‌گذرانیدند. در یادداشت‌های‌روزانه او و در نامه‌های خصوصیش که سوفه آن‌ها را به چاپ رسانیده، وضع‌سیاسی و اقتصادی مصر و بدبختی و فلاکت و بیماری‌مردم، و زشتی و زیبائی‌طبیعت این سرزمین با دقت و موشکافی بسیاری‌که‌خصیصه‌فلوبر است، بیان شده... به‌خصوص نامه مفصلی که در ۲۱ ژوئیه ۱۸۵۰ به دوست خود بودری نوشته نشان می‌دهد که‌فلوبر چه قدر خوب توانسته سرزمینی را که در آن قدم‌گذاشته است را بشناسد. این‌سفر در آثار فلوبر تاثیر عمیقی بر جا گذاشت . گذشته ازسالامبو و هرودیا که در آن‌ها‌آشکارا از خاطرات این سفر یاد می‌کند، حتی در شاهکار بی‌نظیر او مادام‌بوواری نیز می‌توان تاثراتی از این سفر را باز یافت.



از ژان‌کوکتو ، به‌طریقهٔ‌استراق‌سمع شنیده شده است که به‌خانمی می‌گفته:

«- بله شعر از جمله چیزهائی است که فوق‌العاده لازم و ضروری است. اما مطلقاً نمی‌دانم که علت این لزوم‌و ضرورت چیست؛ و بدتر از آن این است‌که: هرچه فکر می‌کنم نمی‌توانم بفهمم برای چه‌چیز لازم و ضرور است!»

پی‌یررووردیاز شاعران معاصر فرانسوی نیز درباره شعر چنین گفته است:

«شعر مرضی موروثی نیست، اما در نتیجه آمیزش و همنشینی با مرضهای دیگر نیز به انسان سرایت می‌کند ... خوشبختانه این مرض جز در لحظات اولیه، چندان سخت و خطرناک نیست!»



موسیقی

 • ولادیمیر گولشمن، رهبر شصت و شش‌سالهٔ ارکستر، رکورد جالبی به‌دست آورده است: وی نخستین رهبر ارکستری است که بیست وشش سال تمام است ارکستر واحدی را رهبری می‌کند... پیش از او، سرژ کوسه‌ویتسکی بود که چنین عنوانی داشت. منتها برای گولشمن‌این امیدواری باقی است‌که هنوز سال‌های‌دراز در مقام رهبری ارکستر سمفونی «سن‌لوئی» باقی بماند، زیرا گولشمن تازه همین‌چند روز پیش شمع‌های روی کیک شصت و دومین سال تولد خود را خاموش کرده است و دوستان و علاقمندان او امیدوارند که سال‌های فراوان دیگری، تولد او را جشن بگیرند.

«ولادیمیر گولشمن» برخلاف آنچه از اسمش برمی‌آید، یک پاریسی خالص‌است که همه ساله امریکا را رها می‌کند و برای استراحت در دهکدهٔ زادگاه خویش، به حوالی پاریس می‌آید.



ایگور استراوینسکی آهنگساز بزرگ معاصر اخیرا هنگام اجرای یک برنامه تله‌ویزیونی، در پاسخ یکی از تماشاچیان که پرسیده بود:

«به‌عقیدهٔ شما موسیقی چیست؟» گفته است :

به عقیدهٔ من موسیقی، بیش از آن‌که هر چیز دیگر باشد یک مشت خطوط رنگین‌هندسی است که در فضا ادامه‌می‌یابد!»

توضیح آنکه استراوینسکی عادت دارد در پاکنویس آثار خود نت‌های متعلق به‌هر سازی را با یک رنگ جوهر بنویسد.


 • «رنوار» نام خانوادهٔ درخشانی است: خانواده‌ئی که در نقاشی، در تآتر و در سینما، چهره‌های درخشانی به جهان‌هدیه داده است. و اکنون، خانوادهٔ «رنوار» می‌تواند مفتخر باشد که توانسته است‌در قلمرو رقص نیز اثری جاودانی‌به جهان دهد. اگر «اوگوست‌رنوار» اشکال زنان را نقاشی می‌کرد ، پسرش «ژان» مصمم شده است موقتا دوربین فیلمبرداری را ترک بگوید و اشکالی را که‌مورد علاقه و توجه پدر نقاشش بوده‌اند، به رقص وادارد!

باری ، ژان رنوار ، کارگردان بزرگ سینما ، بزودی باله‌ئی را که ساخته است‌و «آتش در باروت» نام دارد در تماشاخانهٔ «سارابرنار» به روی صحنه خواهد آورد.

نقش های عمده این باله را لودمیلاچرنیا رولو ،و ژان‌ماری تیبو اجرا خواهند کرد.

لودمیلاچرنیا ، یکی از بزرگ‌ترین بالرین‌های معاصر است که او را به حق «رقاصهٔ‌آتش‌ساق» لقب داده‌اند.



تئاتر

گلدان

چهارمین برنامه گروه مروارید

«گروه مروارید»که ازچند سال باین‌طرف برای‌کار در زمینه تأتر بوجود آمده از ۱۵ تا ۲۰ مهرماه جاری چهارمین برنامه خود را در سالن نمایش اداره هنرهای دراماتیک به‌روی صحنه خواهد آورد. این نمایشنامه «گلدان» نام‌دارد و نوشتهٔ بهمن فرسی است. برنامه‌های قبلی این گروه بترتیب قطعه‌ئی از نمایشنامه «مرغ‌دریایی» اثر آنتوان‌چخوف - «نمایشنامه پوشاندن آنان که برهنه‌اند» اثر پیراندللو، و نمایشنامهٔ «سیاه» نوشته علی‌نصیریان بوده است. بقرار اطلاع پس از چهارمین برنامهٔ این گروه، نمایشنامه «سیاه» برای بار دیگر بمدت پنج‌شب از ۲۵ تا۳۰ مهرماه جاری در سالن نمایش اداره هنرهای دراماتیک بروی صحنه خواهد آمد.


 • سفینهٔ فضاپیما را، پیش‌از آنکه به‌وسیلهٔ طراحان و مهندسانی که کپسول‌های سفر گاگارین، شپارد یا تیتوف را ساختند طراحی شود و به مرحلهٔ اجرا در آید، ژول‌ورن درکتاب «از زمین تا ماه» خود دقیقاً وصف کرده بود.

یکی از مجلات پر تیراژ فرانسوی، این تصویر را درکنار گراوورکپسول سرگرد تیتوف به‌چاپ رسانیده است.

تصویر، از نخستین چاپ کتاب ژول‌ورن اقتباس شده‌است و مسافر فضائی را در محفظهٔ مخصوص خود نشان می‌دهد.

داخل این محفظه تا چه‌اندازه با داخل کپسول حامل گاکارین و تیتوف شبیه است؟ -جز پاره‌ئی مسائل پیش‌بینی نشده، ظاهراً هیچ‌گونه اختلافی میان آنها نیست!


 • اتحادیه مطبوعات و خبرگزاری‌های آلمانی، این هفته در«بن» -پایتخت آلمان غربی- ضیافت رقص مفصلی ترتیب داد.

در میان همهٔ چیزهای دیدنی و شنیدنی سالن، شعار بزرگی بود که به دیوار آویخته بودند. شعار مزبور چنین بود :

«- برقصید! اما به‌فکر برلن هم باشید!»


 • از هدیه‌های جالب توجه امسال که بابانوئل‌های یک کارخانهٔ بازیچه سازی امریکا (نیویورک) به‌بچه‌ها تقدیم می‌کردند (البته در برابر وجه!) یک عروسک خوشگل که در داخل آن صفحات‌کوچکی کار گذاشته بود و با فشار تکمه‌ئی به‌کار می‌افتاد و قصهٔ شیرین کوچولوئی نقل می‌کرد!


 • لعنت به‌چیز کم!

دکوراسیون سالن رقص معروف «آمباسادور» واقع در شیکاگو: دو میلیون و دویست و پنجاه هزار دلار خرج برداشته است.

این مبلغ ، معادل است باهیجده میلیون تومان فقط!


 • این هم عقیده‌ئی شنیدنی است از سیمون رنان:

«کودکی دوره‌ئی است‌که مردها آن‌را دوبار طی‌می‌کنند.»

کاریکاتوری از سامپه، کاریکاتوریست معاصر فرانسوی که در این شماره به‌چاپ رسیده نیز تأییدیه‌ئی است براین عقیدهٔ سیمون رنان.


 • سینمای متحرکی که برای اولین بار در پاریس افتتاح شده، دارای سه‌هزار «صندلی مقوائی» است... حسن این سینما (که چون صندلی‌هایش به زمین ثابت نشده، سینمای متحرک نام گرفته) در این است که اگر تماشاچی بخواهد، می‌تواند پس از پایان نمایش صندلیش را همراه خود ببرد!


 • صاحبان صنایع پوشاکی آمریکا اخیراً دست به‌کار تولید نوعی کت و شلوار برای آقایان شده‌اند که «لباس‌های خنک‌کننده» نام دارد... در آستر این لباس‌ها موادی قرار داده شده است که در موقع لزوم خنکی ملایم و مطبوعی ایجاد می‌کند.


کفش‌های تازه‌ئی که کفاشان رم پشت ویترین‌های خود به‌تماشا نهاده‌اند، مسألهٔ پای چپ و راست را یک‌سره منتفی کرده است.

این ابتکار، زحمت کسانی را که حوصلهٔ جفت‌کردن کفش‌های خود را ندارند بکلی از میان برده است.


***

 • - نمی‌دونم چمه دکتر... از دیروز تا حالا، هرکی به‌ام می‌رسه، پیش از سلام و احوالپرسی به‌ام میگه: «چته اینقدر باما سرسنگینی؟»


از مجلهٔ پاری‌ماچ چاپ پاریس



طرح صورت ماکس‌ژاکوب که ژان‌کوکتو برای پلاک خانهٔ پدری ماکس‌ژاکوب در کمپه، طراحی کرده است.



به‌نظر می‌آید که سرانجام «ماکس‌ژاکوب» مقام نخستین را - مقامی را که شایستهٔ اوست - در تاریخ شعر فرانسه احراز کند.

این‌ روزها شهر «کمپه» زادگاه او دست‌به‌کار تهیهٔ مقدمات جشن بزرگی است که قرار است به افتخار این «همشهری نامدار» برپا شود.

در یکی از زیباترین اشعار «ژاکوب»، دربارهٔ این شهر قدرشناس چنین می‌خوانیم:

«کمپه»ی زیبا، آشیان خردسالی من،

فرشی‌است بافته از عشقه، نارون‌ها و صخره‌ها ...


تاکنون، شهر «کمپه» تحت‌توجه «انجمن دوستاران ماکس‌ژاکوب» که رهبری آن با آقای «آندره‌مالرو» است، موفق شده است پلی را به‌نام ماکس‌ژاکوب نام‌گذاری کند، و یکی از تالارهای موزهٔ شهرداری را برای نمایش آثار، نسخه‌های دستنویس، کتب، رسالات و مقالاتی که دربارهٔ شاعر بزرگ فرانسوی نگاشته شده اختصاص دهد. لوحه‌ئی که به وسیلهٔ آقای «کوکتو» تهیه شده نیز به پیشنهاد همین انجمن بوده است.

اقدامات «کمپه» ،سایر شهرستان‌های فرانسه را نیز برانگیخته است که به اعتلای نام شاعران و نویسندگان خویش برخیزند.

طرحی از ماکس‌ژاکوبکه‌به وسیلهٔ پیکاسو تهیه شده است


هلن پارمولن اخیرا در نوول‌لیترر مقاله‌ای درباره پیکاسو و اندیشه‌های او نوشته است:

به‌نظر‌پیکاسو هنر زیور نیست، اندیشه نیست، شناخت راه نیست، دستورالعمل هم نیست... هنر «شیوه‌ی‌زیست» است و این زندگی است که در آن جریان دارد... تابلوها نباید زندانی کادر خود باشند؛ باید بتوانند هرجا که می‌خواهند رفت‌و آمد کنند ، حتی جملگی از اتاق خارج شده، باهمهٔ اختلافی که با موجودات خارج دارند، مثل اینکه می‌خواهند ناهارشان را روی چمنی صرف کنند، بر زمین بنشینند!»

پیکاسو و زنش درکنار تابلوی که از او کشیده است. (۱۹۶۱)



اتحادیهٔ سازندگان نوشابه‌های بی‌الکل فرانسه، درنشریهٔ خود آمار جالبی به‌چاپ رسانیده است:

به‌طوری‌که این آمار نشان می‌دهد، فرانسوی‌ها بیش از هر ملت دیگر اروپائی، در کافه‌ها نوشیدنی بی‌الکل، و بیش از هر ملت دیگری در خانه نوشیدنی‌های الکلی مصرف می‌کنند.


در ستون نیازمندی‌ها یک روزنامهٔ پرتیراژ لندن، آگهی استخدام جالبی به‌چاپ رسیده است:

«یک بنگاه سازندهٔ لوازم خواب، برای آزمایش تشک‌هائی که به‌بازار می‌فرستد، به‌چندنفر که روی این تشک‌ها بخوابند نیازمند است. حقوق مکفی داده می‌شود.»

کاندیداهای شکست‌خورده محترم می‌توانند از موقعیت استفاده کنند، چون این کار سخت‌تر از وکالت مجلس نیست. بشتابید!


اوترخت

صد و هفتاد و پنج دانشمند از ۲۱ کشور مختلف جهان در این شهر، برای تشکیل سومین کنگرهٔ «انجمن بین‌المللی ادبیات تطبیقی» جمع شده‌اند. ریاست جلسات این کنگره به عهده مدیر کل وزارت تعلیمات هلند گذاشته شده است. هدف تشکیل این‌کنگره‌ها جمع‌آوری «فرهنگ کاملی از اصطلاحات ادبی» و تحقیقات در مورد تأثیر ادبیات زبان‌های «غیر متداول» در ادبیات زبان‌های «متداول» است.

پواتی‌یر

برای شرکت در یازدهمین فستیوال بین‌المللی دانشجویان از نوزده‌کشور جهان، هفتصد دانشجو در شهر پواتی‌یر اجتماع‌کردند. این فستیوال از ۲۷اوت تا ۳ سپتامبر بطول انجامید و در طی‌آن آثار فولکوریک یوگسلاوی، اسپانیائی، کوبائی، لهستانی و... معرفی گردید و فیلمهای وال‌دیس‌نی و آثار کارگردانان جوان فرانسوی نمایش داده شد.


- ماهم وقتی که شونزده سالمون تموم شد، می‌تونیم بریم این‌بازی را تو سینما تماشا کنیم!

 • از تک مضراب‌های مرحوم «برنارد شاو» است که:

«بچه، فرشته معصومی است که هر چه دست و پایش درازتر می‌شود، بال‌هایش کوچگ‌تر می‌گردد!»

قهرمان موسیقی !

اثر شاوال کاریکاتوریست فرانسوی از مجلهٔ پار‌ی‌ماچ ، چاپ پاریس